به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

صبا روزی که عصرش کرد سکته

به‌ یک‌ مجلس‌ دو من‌ سیب و هلو خورد

هلوی مفت و سیب آمد به‌دستش

ز حرص آن جمله را یکجا فرو برد

دگر سی تخم‌مرغ نیم‌رو را

یکایک در میان معده افشرد

سپس ده شیشه لیموناد نوشید

زهی پرخور، زهی پردل‌ زهی گرد

پس آنگه مدتی خسبید و آخر

همان‌جا سکته کرد و خونش افسرد

زن بیچاره‌اش با حالت یأس

به بالینش طبیبی چند آورد

به قصد فصد او بودند اما

نجستند اندر آن هیکل رگی خرد

به هرجا شد زدندش چند نشتر

نه‌خون آمد نه رنگ جنباند تا مرد

به مرگش شورها کردند مخلوق

که او مخلوق را بسیار آزرد

جلو افتاد سالی بیست مرگش

شتابان رفت سوی گور بافرد

دل یاران به درد آورد از این‌رو

بدل شد صاف برناییش با درد

به من بهتان بسی زد تا به نفرین

بر او تیری زدم کش بر جگر خورد

به طمع جیفهٔ دنیا بدی کرد

به دنیا هم در آخر جیفه بسپرد

به تارب‌بخ وفاتش طبع بنده

مکرر سفر اشعار گسترد

مصارپع مناسب را مکرر

ز روی امتحان بنوشت و بشمرد

خود او ازگور آخرکرد بیرون

سرو گفتا «‌صبا از پرخوری مرد»

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 4:01 PM

عمری به باد رفت و به جا ماند این کتاب

باشدکشی بخواند وآمرزش آورد

ای مهربان رفیق که خواندی کتاب من

شاید به چشم ذوق تو صد عیب برخورد

گر عیبی اندر آن نگری عیب‌پوش باش

زبرا تو زود بگذری‌، این نیز بگذرد

با این همه معانی و این سبک و انسجام

چشم حسودکورکه جز عیب ننگرد

با مردگان خویش مروت کنید از آنک

او نیست تا جواب شما را بیاورد

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 4:01 PM

سخن چوگویی سنجیده گوی در مجلس

که از کلام نسنجیده خوار گردد مرد

درست گوی و ادب ورز و بر گزافه مرو

صریح باش و به‌ جد کوش و گرد هزل مگرد

بسا سخن که ازو خاست بحث و جنگ و قتال

بسا عمل که از او زاد رشگ و کین و نبرد

گر آنچه گویی دانی‌، بری فراوان سود

ور آنچه دانی گویی‌، کشی فراوان درد

نه هرکه هرچه توانست کفت‌، بایدگفت‌!

نه هرکه هرچه توانست کرد، بایدکرد!

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 4:01 PM

حضرت سالار بهر مرغ گرفتار

از ره اکرام آب و دانه فرستاد

آب حیات اندرون کوزهٔ مینا

تا دهدم عمر جاودانه‌، فرستاد

هفت عددکوزهٔ نبات کرم کرد

سه خم شیرین می‌ مغانه ‌فرستاد

از سر انصاف‌، تلک عشرکامل

تا نزنم در نقیصه‌چانه‌، فرستاد

یاشد رمزی گر امتنان رهی را

خربزه‌بخشید و هندوانه‌فرستاد

دانست‌این بنده تشنهٔ سخن اوست

کاهلی طبع را بهانه فرستاد

خشک‌لبم یافت‌، زان قبل شکر تر

در عوض شکرین ترانه فرستاد

شکر کنم زو که این‌ همه شکر تر

در خم سربسته بی‌نشانه فرستاد

یا بدل شعر تازه نزلی موزون

شهد و شکر کرده در میانه فرستاد

بختش خواهم بلند و هیچ نبینم

کاو بفرستاد هدیه یا نفرستاد

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 4:01 PM

 

ادیب‌الممالک ز طبع شکرزا

سوی بنده قند و عسل می‌فرستد

طمع‌دار روحم من از صحبت او

وی از شعر نعم‌البدل می‌فرستد

به قوس از برایم غزل می‌سراید

به جد از برایم حمل می‌فرستد

به شیرینی کام تریاک‌خواران

شکرها زقول وغزل می‌فرستد

غذا می‌فرستد دوا می‌فرستد

عسل می‌فرستد مثل می‌فرستد

ز افزون هدایا ز موجز قصاید

فزون وفره قل ودل می‌فرستد

دلم شد علیل از گزند حوادث

ز تریاق دفع علل می‌فرستد

به تسکین این قلب آشفته من

ز حکمت‌سطور و جمل می‌فرستد

تو گویی خدا آیت صلح کل را

سوی‌جنگ‌بین الملل می‌فرستد

ببال ای فرهمند دانا که گردون

نویدت به‌جاه و محل می‌فرستد

به جاه تو قدر و علو می‌فزاید

به جاه عدویت خلل می‌فرستد

فروپوش عیبش به ذیل عطوفت

بهار ار سخن مبتذل می‌فرستد

همین‌است‌حسنش که‌درحضرت‌تو

نه مسروق ونی منتحل می‌فرستد

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 4:01 PM

چو ازگشت زمان آلمان و اتریش

به چنگ حزب نازی اندر افتاد

بپا گردید جنگی خانمان‌سوز

که مانندش ندارد آدمی یاد

ز ده کشور فزون در چنگ آلمان

به یک ضربت شدند از هستی آزاد

عروس دهر پاربس نکوروی

بخفت اندر بر این تازه داماد

به پیش این قضای آسمانی

به تنها انگلستان اندر استاد

ولی ملک عراق اندر میانه

ز ناگه کودتایی کرد بنیاد

«‌رشید عالی‌» از اعیان تازی

به‌آشوب و به‌شورش‌دست بگشاد

وزان پیمان که با انگلستان بود

گذرکرد و ندای حرب درداد

به قصد پادگان انگلستان

سپاه از هر طرف بیرون فرستاد

برای یاربش آمد ز محورا

*‌اببما به هفتاد به هشتاد

بپا شد طرفه جنگی کز نهیبش

برآمد از جوان و پیر فریاد

رشید ازترک‌و ایران‌یاوری‌خواست

به دست‌آویز عهد سعدآباد

در این اثنا سپاه انگلستان

مظفرگشت در آغاز خرداد

رشید عالی از بغداد بگریخت

هزیمت راگرفته پیشی از باد

سوی خاک عجم از آب بگذشت

دل از غم‌، پر ز آتش‌، لب پر از باد

بلی‌بی‌شک‌هزیمت جست خواهد

چو شاگردی بجوید کین استاد

نبود این‌، جز یکی آشوب ناچیز

کزان آشوب جنگی بلعجب زاد

هم از این بلعجب‌تر نکته اینست

که تاریخش بود «‌آشوب بغداد»

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 تیر 1395  - 6:51 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 81

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4552361
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث