ای روح روان که فارغ از این بدنی
جویای عزیزکردهٔ خویشتنی
ای خفته به خاک، من تو هستم تو منی
من فرزندم تو مادر ممتحنی
ای روح روان که فارغ از این بدنی
جویای عزیزکردهٔ خویشتنی
ای خفته به خاک، من تو هستم تو منی
من فرزندم تو مادر ممتحنی
ای مادر اگر دسترسی داشتمی
سنگ سیه ازگور تو برداشتمی
خود را گل و خاک تیره پنداشتمی
تنهات به زبر خاک نگذاشتمی
ای ایرانی خفتی و بگذشت بسی
برخیز و به کار خویش بنگر نفسی
ور کشته شوی جز این مبادت هوسی
کاین خانه از آن توست نی زان کسی
ای کاش دلم به دوست مفتون نشدی
چون مفتون شد ز هجر مجنون نشدی
چونمجنونشد ز رنج پرخون نشدی
چون پر خون شد ز دیده بیرون نشدی
زان نرگس نیم مست مستم کردی
زان قامت افراشته پستم کردی
گویندکه بت همی شکست ابراهیم
ای ابراهیم بتپرستم کردی
ای خواجهٔ راد و مشفق دیرینه
دوری شاید ولی به این دیری نه
ساعت مشمر فال بدو نیک مگیر
مگذار که تقویم شود پارینه
سرتیپ، شدم ذلیل در جنگ پشه
بیمارم و زار و مانده در چنگ پشه
از زحمت روزگشتهام قد مگس
وز خستگی شب شدهام رنگ پشه
آمادهٔ جنگ باش کاین چرخ حرون
با نرمدلی با تو نگردد مقرون
جز با جنگ آماده نمیگردد صلح
جزبا خون پاکیزه نمی گردد خون
ای برده گل رازقی از روی تو رشک
در دیدهٔ مه ز دود سیگار تو اشک
گفتم که چو لاله داغدار است دلم
گفتی که دهم کام دلت یعنی کشک
سردار به شه گفت سپاهی از من
امضای اوامر و نواهی از من
عزلاز من و نصب از من و دربار ازتو
تخت ازتو و تاج از تو و شاهی از من