به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

غزل شمارهٔ ۲۵۱

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

ایمن ز عارض تو این خط سیاه تو

گویی که به روم آمد از زنگ سپاه تو

بر غبغب چون سیمت از خط سیه گویی

مشک است طرازنده بر طرهٔ ماه تو

تا ابر ترا دیدم بر گرد مه روشن

چون رعد همی نالم هر لحظه ز ماه تو

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

غزل شمارهٔ ۲۴۹

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

ای باد صبحدم خبری ده ز یار من

کز هجر او شدست پژولیده کار من

او بود غمگسار من اندر همه جهان

او رفت و نیست جز غم او غمگسار من

بی‌کار نیستم که مرا عشق اوست کار

بی‌یار نیستم چو غمش هست یار من

هرگونه‌ای شمار گرفتم ز روز وصل

هرگز نبود فرقت او در شمار من

کو آن کسی که کرد شکایت ز روزگار

تا بنگرد به روز من و روزگار من

پرخون دل و کنار همی خوانم این غزل

بربود روزگار ترا از کنار من

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

غزل شمارهٔ ۲۵۰

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

چو کرد خیمهٔ حسنت طناب خویش مکین

خروش عمر برآمد ز آسمان و زمین

جهانیان همه واله شدند و می‌گفتند

یکی که کو تن و جان و یکی که کو دل و دین

شگفت ماندم در بارگاه دولت تو

از آنکه دیدم از این دیدهٔ حقیقت‌بین

رواق حجرهٔ دل ساخت سمت بهر تو بخت

براق روضهٔ جان کرد عقل بهر تو زین

سؤال کردم دوش از خیال بوالعجبت

که از چه حیله شوم زان دو لعل شکرچین

چو یافت موی تو در کوی دلبری امکان

چو یافت روی تو در راه عاشقی تمکین

ز جزع حاصل در حال شد روان پیدا

به جادوان حزین و به ساکنان حزین

یکی به حیله همی گفت موسی آمد هان

یکی به مرو همی گفت عیسی آمد هین

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

غزل شمارهٔ ۲۴۷

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

شرم دار آخر جفا چندین مکن

قصد آزار من مسکین مکن

پایی از غم در رکاب آورده‌ام

بیش از این اسب جفا را زین مکن

در غم ماه گریبانت مرا

هر شبی دامن پر از پروین مکن

چند گویی یار دیگر می‌کنم

هرچه خواهی کن ولیکن این مکن

بوسه‌ای خواهم طمع در جان کنی

نقد کردم گیر و هان و هین مکن

چون سبک‌روحی گران کابین مباش

جان شیرین ناز ناشیرین مکن

عشق را گویی فلان را خون بریز

عشق را خون ریختن تلقین مکن

ای پسر عید ترا قربان بسی است

انوری را از میان تعیین مکن

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

غزل شمارهٔ ۲۴۸

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

ز من برگشتی ای دلبر دریغا روزگار من

شکستی عهد من یکسر دریغا روزگار من

دلم جفت عنا کردی به هجرم مبتلا کردی

وفا کردم جفا کردی دریغا روزگار من

دلم در عشق تو خون شد خروش من به گردون شد

امید من دگرگون شد دریغا روزگار من

تو با من دل دگر کردی به شهر و ده سمر کردی

شدی بار دگر کردی دریغا روزگار من

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

غزل شمارهٔ ۲۴۵

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

ز من حجرهٔ خویش پنهان مکن

جهان بر دل من چو زندان مکن

سلامی که می‌گفته‌ای تاکنون

اگر بیشتر نیست کم زان مکن

اگر در دل تو مسلمانی است

پس آهنگ خون مسلمان مکن

سخن بازگیری ز چاکر همی

مکن جان مکن جان مکن جان مکن

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

غزل شمارهٔ ۲۴۶

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

روی خوب خویش را پنهان مکن

دل به دست تست قصد جان مکن

حجرهٔ بیداد آبادان مخواه

خانهٔ صبر مرا ویران مکن

هر زمان گویی بریزم خون تو

رغم بدخواهان مگوی و آن مکن

سر مگردان از من و ای جان مرا

در هوای خویش سرگردان مکن

انوری را بی‌جنایت ای نگار

در غم هجران خود گریان مکن

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

غزل شمارهٔ ۲۴۳

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

به عمری آخرم روزی وفا کن

به بوسی حاجتم روزی روا کن

جفا کن با من آری تا توانی

تو همچون روزگار آری جفا کن

به رنجم از تو رنجم را شفا باش

به دردم از تو دردم را دوا کن

چو در عشق تو سخت افتاد کارم

تونیز این راه بی‌رحمی رها کن

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

غزل شمارهٔ ۲۴۴

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

ای بت یغما دلم یغما مکن

شادمان جان مرا شیدا مکن

روی خوب از چشم من پیدا مدار

راز پنهان مرا پیدا مکن

ملک زیبایی مسلم شد ترا

شکر آنرا باز نازیبا مکن

در سر کبر و جفا هر ساعتی

با چو من سوداییی صفرا مکن

بدهم ار امروز جان خواهی زمن

چون با جام می فردا مکن

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

غزل شمارهٔ ۲۴۲

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

آتش ای دلبر مرا بر جان مزن

در دل مسکین من دندان مزن

شرط و پیمان کرده‌ای در دوستی

دوستی کن شرط بر پیمان مزن

هجر و وصلت درد و درمان منست

مردمی کن وصل بر هجران مزن

دیدهٔ بخت مرا گریان مکن

گردن بخت مرا خندان مزن

چشم را گو در رخم خنجر مکش

زلف را گو بر دلم چوگان مزن

پردهٔ یاقوت بر پروین مبند

خیمهٔ سنجاب بر سندان مزن

جان و دل چون هر دو همراه تواند

گر مسلمانی ره ایشان مزن

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:10 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4602168
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث