به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

غزل شمارهٔ ۹۰

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

دل راه صلاح برنمی‌گیرد

کردم همه حیله درنمی‌گیرد

معشوقه دگر گرفت و دیگر شد

دل هرچه کند دگر نمی‌گیرد

الحق نه دروغ راست باید گفت

معذور بود اگر نمی‌گیرد

من تختهٔ عاشقی ز سر گیرم

هرچند که او ز سر نمی‌گیرد

دادم دو جهان به باد در عشقش

ما را به دو حبه برنمی‌گیرد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

غزل شمارهٔ ۹۱

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

نه وعدهٔ وصلت انتظار ارزد

نه خمر هوای تو خمار ارزد

هم طبع زمانه‌ای که نشکفته است

کس را ز تو هیچ گل که خار ارزد

بر باد تو داد روزگارم دل

وان چیست ترا که روزگار ارزد

منصوبه منه که با دغای تو

حقا که اگر نه شش چهار ارزد

گویی به هزار جان دهم بوسی

زیرا که یکی به صد هزار ارزد

وانجا که کناری اندر افزایی

صد ملک زمانه یک کنار ارزد

برگیر شمار حسن خویش آخر

تا بوس و کنار بر شمار ارزد

گویی که به صد چو انوری ارزم

آری شبه در شاهوار ارزد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

غزل شمارهٔ ۸۸

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

مرا صوت نمی‌بندد که دل یاری دگر گیرد

مرا بیکار بگذارد سر کاری دگر گیرد

دل خود را دهم پندی اگرچه پند نپذیرد

که بگذارد هوای او هواداری دگر گیرد

ازو دوری نیارم جست ترسم زانکه ناگاهی

خورد زنهار با جانم وفاداری دگر گیرد

اگر زان لعل شکربار بفروشد به جان مویی

رضای او بجوید جان خریداری دگر گیرد

گل باغ وصالش را رها کردم به نادانی

به جای گل ز هجر او همی خاری دگر گیرد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

غزل شمارهٔ ۸۹

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

نه دل کم عشق یار می‌گیرد

نه با دگری قرار می‌گیرد

از دست تو آن سرشک می‌بارم

کانگشت ازو نگار می‌گیرد

سرمایهٔ صدهزار غم بیش است

آنرا که به غمگسار می‌گیرد

صبری نه که سازگار دل باشد

با غم به چه کار کار می‌گیرد

هر غم که نه از میان دل خیزد

پنداری ازو کنار می‌گیرد

عمری به بهانهٔ وداع او را

می‌بوسد و در کنار می‌گیرد

آری غم عشق اگر به حق گویی

دل را نه به اختیار می‌گیرد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

غزل شمارهٔ ۸۷

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

هر کرا با تو کار درگیرد

بهره از روزگار برگیرد

به سخن لب ز هم چو بگشایی

همه روی زمین شکر گیرد

چون زند غمزه چشم غمازت

دو جهان را به یک نظر گیرد

چشم تو آهویی است بس نادر

که همه صید شیر نر گیرد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

غزل شمارهٔ ۸۶

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

حسنش از رخ چو پرده برگیرد

ماه واخجلتاه درگیرد

چون غم او درآید از در دل

صبر بیچاره راه برگیرد

شاهد جانم و دلم غم اوست

کین به پا آرد آن ز سر گیرد

عشق عمرم ببرد و عشوه بداد

تا ببینی که سر به سر گیرد

دل همی گویدم به باقی عمر

بوسه‌ای خواه بو که درگیرد

صد غم از عشق او فزون دارد

انوری گر شمار برگیرد

گر دهد بوسه‌ای وگر ندهد

اندر آن صد غم دگر گیرد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

غزل شمارهٔ ۸۵

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

باز دستم به زیر سنگ آورد

باز پای دلم به چنگ آورد

برد لنگی به راهواری پیش

پیش از بس که عذر لنگ آورد

پای در صلح نانهاده هنوز

ناز از سر گرفت و جنگ آورد

چون گل از نارکی ز باد هوا

چاک زد جامه باز و رنگ آورد

خواب خرگوش داد یک چندم

عاقبت عادت پلنگ آورد

خوی تنگش به روزگار آخر

بر دلم روزگار تنگ آورد

انوری را چو نام و ننگ ببرد

رفت و دعوی نام و ننگ آورد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

غزل شمارهٔ ۸۳

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

ای مانده من از جمال تو فرد

هجران تو جفت محنتم کرد

چشمیست مرا و صدهزار اشک

جانیست مرا و یک جهان درد

گردون کبودپوش کردست

در هجر تو آفتاب من زرد

در کار تو من هنوز گرمم

هان تا نکنی دل از وفا سرد

جفت غمم و خوشست آری

اندی که منم ز درد تو فرد

با منت چون تویی توان ساخت

زهر غم چون تویی توان خورد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

غزل شمارهٔ ۸۴

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

جمالش از جهان غوغا برآورد

مه از تشویر واویلا برآورد

چو دل دادم بدو جان خواست از من

چو گفتم بوسه‌ای صفرا برآورد

ز بی‌آبی و شوخی در زمانه

هزاران فتنه و غوغا برآورد

غم و تیمار عشقش عاشقان را

هم از دین و هم از دنیا برآورد

ندیدم از وصالش هیچ شادی

فراق او دمار از ما برآورد

همه توقیع‌ها را کرد باطل

لبش از مشک چون طغری برآورد

همی ساز انوری با درد عشقش

که خلق از عشق او آوا برآورد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

غزل شمارهٔ ۸۲

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

عشق ترا خرد نباید شمرد

عشق بزرگان نبود کار خرد

بار تو هرکس نتواند کشید

خار تو هر پای نیارد سپرد

جز به غنیمت نشمارم غمت

وز تو توان غم به غنیمت شمرد

چون ز پی تست چه شادی چه غم

چون ز می تست چه صافی چه درد

باری از آن پای شوم پایمال

باری از آن دست برم دستبرد

با توکله بنهم و سر بر سری

گرچه نیاید کلهم از دو برد

چیست ترا آن نه سزاوار عشق

گیر که خوبی و بزرگی بمرد

حسن تو همچون سخن انوری

رونق بازار جهانی ببرد

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:21 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4602645
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث