به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

حکایت است به فضل استماع فرمایند

به شرط آنکه نگیرند از این سخن آزار

به روزگار ملکشه عرابیی خج کول

مگر به بارگهش رفت از قضا گه بار

سؤال کرد که امسال عزم حج دارم

مرا اگر بدهد پادشاه صد دینار

چو حلقهٔ در کعبه بگیرم از سر صدق

برای دولت و عمرش دعا کنم بسیار

چو پادشه بشنید این سخن به خازن گفت

که آنچه خواست عرابی برو دوچندان آر

برفت خازن و آورد و پیش شه بنهاد

به لطف گفت شه او را که سید این بردار

سپاس دار و بدان کین دویست دینارست

صدست زاد ترا و کرای و پای افزار

صد دگر به خموشانه می‌دهم رشوت

نه بهر من ز برای خدای را زنهار

که چون به کعبهٔ رسی هیچ یاد من نکنی

که از وکیل دربد تباه گردد کار

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:53 PM

ای برقد تو راست قبای سخا و جود

حرفیست در لباس مرا با تو گوش دار

در تن مراست کهنه قبایی که پاره‌اش

دارد ز بخیه کاری ادریس یادگار

آدم به دست جود خودش پنبه کاشته

حوا به سعی دوک خودش رشته پود و تار

سوراخهای او کندم وام ریشخند

از هر طرف که پیش گروهی کنم گذار

لطفی نما که هست به راه قبای تو

سوراخها به هر طرفی چشم انتظار

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:53 PM

خسرو از اصطبل معمورت که آن معمور باد

کام‌ور اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید

مرکب میمون ادام الله توفیقه که هست

یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید

گفتم ای پیر مبارک خیر مقدم مرحبا

قصهٔ آن کو که گوش و چشم تو دید وشنید

از خبرهای صریر آسمان گوشت چه یافت

وز خطرهای سپهری دیدهٔ سرت چه دید

اندر آن وقتی که عالم جمله اسبان داشتند

مجلس شیخ‌الشیوخی سبزها چون می‌چرید

حال آدم گوی و نوح و قصهٔ ذبح خلیل

ناقهٔ صالح چه بود و رخش رستم چون دوید

شهسوار سر اسری در شبی هفت آسمان

بر براق تیز تک ره چون بپیمود و برید

بیعت بوبکر و آن فضل اقیلونی چه بود

مصلحت دید علی وان فتنها چون خوابنید

حیدر کرار حرب عمرو عنتر چون شکست

رستم دستان صف گردان لشکر چون درید

اسب اندر خشم شد الحق ندانی تا چه گفت

پشت دست از غبن من آنجا به دندان می‌گزید

گفت ای استغفرالله این سؤال از چون منی

وه وه این اشکال بین کاین بر سر من آورید

گفتمش اسبا قدیما خرنه‌ای آخر بگوی

تا مبارک مقدمت در دور عالم کی رسید

گفت تو بسیار ماندی هیچ می‌دانی کدام

آن نخستین جانور کایزد تعالی آفرید

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:53 PM

ای برادر پند من بشنو اگر خواهی صلاح

در معاش خویش بر قانون من کن یک مدار

ور قرارت نیست بر گفتم یقین دان کز اسف

بر فوات آن نگردی ناصبور و بی قرار

مرد باش و ترک زن کن کاندرین ایام ما

زن نخواهد هیچ مرد باتمیز و هوشیار

باشد اندر اصل خود خر پس شود تصحیف حر

آنکه خواهد اصل هر اندوه مر تیماردار

ور اسیر شهوتی باری کنیزک خر به زر

سروقدی ماه رویی سیم ساقی گلعذار

این قدردانی که چون خیزی به وقت بامداد

روی مال خویش بینی نه روی وام دار

ور به کس رغبت نداری برگذر زو برحقی

کاندرو یک نفع بینی و کدورت صد هزار

شیوهٔ اهل زمانه پیش کن بگزین غلام

در حضر بی‌بی و خاتون در سفر اسفندیار

بر زند از بهر تو دامن به وقت کاه زیر

بر زند خود را به صف کین به گاه کارزار

روز و شب دوزندهٔ خصم و عدو باشد به تیر

سال ومه باشد جماع و بوسه را پیشت چو پار

هم حریف و هم قرین و هم ندیم و هم رفیق

هم غلام و هم کنیزک هم پیاده هم سوار

تا بود بر طبع تو باری بزی با سنگ و سیم

ور ز دل گردد مزاجت هست او زر عیار

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:53 PM

روزی پسری با پدر خویش چنین گفت

کان مردک بازاری از آن زرق چه جوید

گفتا چه تفحص کنی احوال گروهی

کز گند طمعشان سگ صیاد نبوید

عاقل به چنان طایفهٔ دون نگراید

مردم به سوی مزبله و جیفه نپوید

بازار یکی مزرعهٔ تخم فسادست

زان تخم در آن خاک چه پاشی که چه روید

امید مکن راستی از پشت بنفشه

تا روی تو چون لاله به خونابه نشوید

قولی نبود راست‌تر از قول شهادت

زان در همه بازار یکی راست نگوید

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:53 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4598382
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث