به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

گر خداوند عصمةالدین را

عارضه رنجه داشت روزی چند

آن بدان از بد ستارهٔ نحس

یا جفای سپهر بد پیوند

دولتی داشت بس به غایت تیز

چون قضا قادر و چو چرخ بلند

بخت بیدار مهربانش گفت

که بود در کمال بیم گزند

دفع چشم بد جهانی را

همچنین نرم نرم و خنداخند

داشت از روی مصلحت دو سه روز

دل او را که شاد باد نژند

ور تو کفارتی نهی آنرا

من نباشم بدان سخن خرسند

کادمیزاده‌ای که بی‌گنه است

کی به کفار تست حاجتمند

وانکه معصوم هست دست گناه

پای او را نیارد اندر بند

معصیت را به عالم عصمت

وهم هم درنیاورد به کمند

پس چه کفارت این چه کفر بود

یا چه بیهوده باشد و ترفند

لفظ کفارت ای سلیم القلب

بپذیر از من مسلمان پند

هیچ معصوم را چو نپسندی

عصمت صرف را مکن به پسند

ای ز آباء و امهات وجود

چون تو هرگز نزاده یک فرزند

به خدایی که نیست مانندش

گرچه مستغنیم از این سوگند

که ز انصاف روزگار امروز

همه چیزیت هست جز مانند

وانکه در عرضگاه کون و فساد

چرخ را نیست هیچ خویشاوند

نظم پروین نداد کاری را

تا به شکل بنات نپراکند

گر نگاری نگاشت باز بشست

ور نهالی نشاند باز بکند

باری از طوبی تو طوبی لک

سالها رفت و بر گلی نفکند

روزگارت جگر نخواهد داد

خصم گو روز و شب جگر می‌رند

گر گشاید زمانه ور بندد

دل به جز در خدای هیچ مبند

پایت اندر رکاب تاییدست

درنیتفی از این سیاه و سمند

تو که در حفظ ایزدی چه کنی

حرز و تعویذ اهل جند و خجند

حرف و صوت ار قضا بگرداند

مرحبا زند و حبذا پازند

از که کرد آتش حوادث دور

در سرای سپنج دود سپند

تا که در نطع دهر در بازیست

رخ بهرام و اسب مار اسفند

باد فرزین عز و عمرت را

از پیاده دوام فرزین بند

شخص و دینت ودیعت ایزد

بی‌نیاز از طبیب و دانشمند

عدد سالهای مدت تو

همچو تاریخ پانصد و چل و اند

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:38 PM

ای خداوندی که بر درگاه جاهت بنده‌وار

چرخ و انجم سالها اجری و راتب خورده‌اند

بنده را فخرالزمان اسحق و چندین کس جز او

تازه از انعام تو چیزی حکایت کرده‌اند

گر درستست این سخن معلوم کن تا آن برات

خود که آوردست و کی باری به من ناورده‌اند

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:38 PM

جفای گنبد گردان به پایه‌ای برسید

کز آن فرازتر اندر ضمیر پایه نماند

خرد چو مورچه در تشت حیرتست ازآنک

مدبران را تدبیر تشت و خایه نماند

از آفتاب حوادث چنان بسوخت جهان

که کوه را به مثل دستگاه سایه نماند

کدام طفل تمنی کنون رسد به بلوغ

چو در سواد و بیاض زمانه دایه نماند

طمع ببر ز سرایی که نظم عیش درو

به هم سرایه توان داد و هم سرایه نماند

جهان وظایف روزی و امن باز گرفت

مجاهزان فلک را مگر که مایه نماند

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:38 PM

خداوندا تو می‌دانی که بنده

نیارد هیچ زحمت تا تواند

ولیکن چون به چیزی حاجت افتد

ز گیتی مرجع دیگر نداند

نیابد همتش از نفس رخصت

که از کس جز شما چیزی ستاند

نه آن دامن کشیدست از تکبر

که گردون گرد منت برفشاند

کم از بیتی بود وا و با

که گر امروز بر افلاک خواند

بحمدا به اقبال خداوند

که بختش هرچه باید می‌چشاند

فذلک چون تو کردی عزم جنبش

قرار کارها چونین نماند

اگرچه راتب معهود بنده

اجل معتمد هر مه رساند

تو آنی کز جفا و جور گردون

به یک صولت دلت بازش رهاند

بمان در نعمت و شادی همه عمر

که آن نعمت بدین نعمت بماند

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:38 PM

با جلال تو ای حمیدالدین

رونق ماه و آفتاب نماند

طلعت فضل و چهرهٔ دانش

از ضمیر تو در نقاب نماند

بی‌تو ما را به حق نعمت تو

در دل و چشم صبر و خواب نماند

تا من از تو جدا شدم به خطا

در دلم فکرت صواب نماند

جامهٔ عیش را طراز برفت

خیمهٔ لهو را طناب نماند

شخص اقبال را حیات بشد

جام لذات را شراب نماند

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:38 PM

انوری را خدایگان جهان

پیش خود خواند و دست داد و نشاند

باده فرمود و شعر خواست ازو

واندر آن سحر کرد و در افشاند

چون به مستی برفت بار دگر

کس فرستاد و پیش تختش خواند

همه بگذار این نه بس که ملک

نام او بر زبان اعلی راند

بیش از این در زمانه دولت نیست

هیچ باقیش در زمانه نماند

ادامه مطلب
جمعه 15 مرداد 1395  - 12:38 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4599619
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث