به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

بوالحسن ای کسی که در احسان

وعده از رغبت تو مایوسست

دل و دستت که شاد باد و قوی

بحر معقول کان محسوسست

نکبتت عام نکبتی است کزو

شرع منکوب و ملک منکوسست

داغ آسیب دور تو دارد

هر اساس ستم که مدروسست

دوش آز از نیاز می‌پرسید

که کنون دور دهر معکوسست

گفت نی گفتش آخر از چه سبب

طالع مکرمات منحوسست

مکرمت بانگ برگرفت از حبس

که کریم زمانه محبوسست

ادامه مطلب
دوشنبه 11 مرداد 1395  - 12:22 PM

ای کریمی که در زمین امید

هرچه رست از سحاب جود تو رست

لغزی گفته‌ام که تشبیهش

هست زاحوال بدسگال تو چست

آنچه از پارسی و تازی او

چون مرکب کنی دو حرف نخست

در مزان هرکه بیندش گوید

نامی از نامهای دشمن تست

باز چون با ز پارسیش افتاد

در ... مادرش چه سخت و چه سست

وانچه باقی بماند از تازیش

هست همچون شمایلش به درست

مر مرا در شبی که خدمت تو

روی بختم به آب لطف بشست

داده‌ای آن عدد که بر کف راست

پشت ابهام از رکوع آن جست

بده ار پخته شد و گر نی نی

نه تو در بصره‌ای نه من در بست

در دو هستیت نیستی مرساد

تا که مرفوع هست باشد هست

ادامه مطلب
دوشنبه 11 مرداد 1395  - 12:22 PM

رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل

شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست

زمانه نی در مردی در کرم بشکست

سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست

دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر

یتیم‌وار برو جان به ماتمت بنشست

فغان ز عادت این رنج ساز راحت سوز

فغان ز گردش این جان شکار جورپرست

که صورتی که به عمری نگاشت خود بسترد

که گوهری که به سی سال سفت خود بشکست

زمانه عقد کمالی گسست و ای دریغ

که آسمان نتواند نظیر آن پیوست

ز دامگاه عناصر چه فایده‌ست بگو

وزین کشنده دو دام سیه سپید که هست

که روزگار پس از انتظار نیک دراز

بدین دو دام همین مرغ صید کرد و بجست

اگرچه در غم هجرت به نوک ناخن اشک

نماند مردمک دیده‌ای که دیده نخست

وگرچه هیچ شبی نیست تا ز دست دماغ

هزار دیده نگردد ز اشک میگون مست

زبان حال همی گوید اینت مقبل مرد

که از چه عید و عروسی کرانه کرد و برست

تو پروریدهٔ کابوک آسمان بودی

از آن قرار نکردی در آشیانهٔ پست

زمانه دل به تو زان درنبست می‌دانست

که ماهی فلکی را فرو نگیرد شست

ادامه مطلب
دوشنبه 11 مرداد 1395  - 12:22 PM

ای خداوندی کز غایت احسان و سخا

ابر در جنب کفت باطل و دریا زورست

جود و بخل از کف تو هر دو مخنث شده‌اند

مگرش طبع سقنقور و دم کافورست

بنده را خدمت پیوستهٔ ده ساله مگیر

کز قرابات نفور و ز وطن مهجورست

ده قصیده است و چهل قطعه همه مدحت تو

که به اطراف جهان منتشر و مشهورست

با چنین سابقه کس را به چنین روز که دید

کز غم راتبه روزش چو شب دیجورست

سعی کن سعی که در باب چنین خدمتگار

سعی تو اندک و بسیار همه مشکورست

بر سرش سایه فکن هین که در افواه افتاد

که ز تقصیر فلان کار فلان بی‌نورست

اندرین شدت گرما که ز تاثیر تموز

بانگ جزد از تف خورشید چو نفخ صورست

ادامه مطلب
دوشنبه 11 مرداد 1395  - 12:22 PM

تا مشقت ره طاعت نبرد هرگز گفت

که ز آمد شد خدمت عصبم رنجورست

چون چنان شد که به هر گام دوره بنشیند

گر به خدمت نرسد در دو جهان معذورست

همه جور من از این کهنه دو صندوق تهیست

که به پریش گمان همه کس مغرورست

خانه چون خانهٔ بوبکر ربابیست ولیک

اندرو هیچ طرب نیست که بی‌طنبورست

ای دریغا که برون رفت بدر عمر و هنوز

در و دیوار تمنی همه نامعمورست

حال او دور مشو با کرم خویش بگو

تات گوید که چنین‌ها ز مروت دورست

صلت و بخشش و مرسوم و مواجب بگذار

آخر ار مزد نباشد کم اگر مزدورست

عید بگذشت و عروسی شد و سور آمده گیر

زانکه کابین شود آن را خلفی مقدورست

دانم این قطعه چو برخواند خواهد گفتن

تا چنین عید و عروسی است چه جای سورست

ادامه مطلب
دوشنبه 11 مرداد 1395  - 12:22 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4600003
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث