به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

شاه تهماسب خسرو عادل

که ز شاهان کسش ندیده عدیل

داد انصاف و عدل داد الحق

تا قیامت گذاشت ذکر جمیل

به پسر داد نوبت شاهی

زد به آهنگ خلد طبل رحیل

نوبت او گذشت و شد تاریخ :

نوبت داد شاه اسمعیل

ادامه مطلب
سه شنبه 16 شهریور 1395  - 11:59 PM

نام جویا کنون که دیده ابر

هست چون چشم عاشقان پراشک

خانه‌ای دارم از عنایت شاه

که برد دیگ حجله بر وی رشک

آرد در خم ،برنج در انبان

گوشت بر سیخ و روغن اندر مشک

نیست دانم که در ولایت تو

هست و کم قیمت است یعنی کشک

ادامه مطلب
سه شنبه 16 شهریور 1395  - 11:59 PM

یگانهٔ دو جهان زبده و خلاصه عهد

تویی که مهر و سپهرت ندیده شبه و نظیر

سوار عزم تو هرجا که رخش حکم جهاند

دوید بر اثر او جنیبت تقدیر

ز لشکر تو سواری اگر برون تازد

کند حصار فلک را به حمله‌ای تسخیر

دو عمده‌اند برابر به سد جهان لشکر

سنان و تیغ تو از به هر پاس تاج و سریر

بلند مرتبه عباس بیگ گردون قدر

چو آفتاب بود توسن تو چرخ منیر

به نفس نامیه گر بنگرد مهابت تو

بقم برآید ازین پس به رنگ برگ زریر

ثبات عهد توگر عکس بر زمان فکند

زمانه را نکند گردش فلک تغییر

سد آفتاب سیاهی ز خاطرش نبرد

کسی که بخت عدویت در آیدش به ضمیر

محیط و مرکز گوی زمین شود همه نور

اگر به مهر دهی پرتوی زرای منیر

فتد در آینه گرعکس رای انور تو

به هیچ وجه نگردد در آب رنگ پذیر

به جای قطره کشد در به رشته باران

به دست یاری بحر کف تو ابر مطیر

اگر ز خاتم حفظت نشان پذیرد موم

به مهر خویشتن آید برون ز قعر سعیر

خواص بخت جوانت به هر که سایه فکند

فلک به گردش سال و مهش نسازد پیر

لباس هستی جاوید نادر افتاده‌ست

ولی دریغ که بر قد قدرتست قصیر

عدو که در جگرش آب نیست ، هر که نمود

توجه از توبه او غافلیست بی تدبیر

فلک که بسته به زنجیر کهکشان کمرش

به تیغ سر بشکافیش تا کمر زنجیر

اگر نگردی از آزار مور آزرده

بدوزی از سر سد گام چشم مور به تیر

صلاح جویی تدبیر تو پدید آرد

میان آتش و آب اتحاد شکر و شیر

سپهر منزلتا بندهٔ درت وحشی

که نیستش ز مقیمان در گه تو گزیر

اگر چه بود به خدمت به چشم دور ولی

نداشت جان و دلش در ملازمت تقصیر

دمی نرفت که چشم و لبش به یاد درت

نکرد گریهٔ زار و نکرد نالهٔ زیر

هزار شکر که آمد به عیش خانهٔ وصل

تنی که بود به زندان سرای هجر اسیر

دلش که مرغ قفس بود وز نوا مانده

به شاخسار وصال تو برکشید صفیر

تلطفی که ندارد به جز تو پشت و پناه

عنایتی که ترا دارد از صغیر و کبیر

غرض که آمده اندر پناه دولت تو

ز حال او نظر التفات باز مگیر

همیشه تا به نه اقلیم چرخ این وضع است

که آفتاب بود پادشاه و تیر دبیر

به نام بخت تو هر دم به بارگاه قضا

کند دبیر قدر منصب دگر تحریر

ادامه مطلب
سه شنبه 16 شهریور 1395  - 11:59 PM

زری که می‌طلبم دوش لطف فرمودی

ز من کسی نستاند به سد هزار نیاز

به مفت نیز نیرزد و گرنه هم خود گوی

که من چرا زر مفتی چنین دهم به تو باز

به هزل دست به دستش برند و اندازند

به جان رسیدم از این دست بر دو دست انداز

زریست لایق همیان و کیسهٔ تاجر

چرا که خرج نگردد به سالهای دراز

ادامه مطلب
سه شنبه 16 شهریور 1395  - 11:59 PM

ای داده سپهر شرع را نور

از پرتو رأی عالم آرا

ناهید ز مطربی کشد دست

گر نهی تو بر فلک نهد پا

از دست تو کلک معجز آثار

هم خاصیت عصای موسا

دمساز کلام جان فزایت

با معجزه دم مسیحا

از تقویت شریعت تو

متقن همه جا بنای تقوا

از حکم توچرخ کی کشد سر

او راست مگر دو سر چو جوزا

از تهمت نقص و وصمت عیب

حکم تو چو ذات تو مبرا

از نسبت پستی و تنزل

طبع تو چو قدر تو معرا

در ضابطه مسائل نحو

آن نظم که کرده طبعت انشا

کس در عرب و عجم نظیرش

نشنیده به هیچ نحو از انحا

تا نظم ترا ز بر کند چرخ

برداشته سبحه ثریا

افتاده مرا قضیه‌ای چند

اندوه نتیجهٔ قضایا

دردست فقیر کم بضاعت

بود اندکی از متاع دنیا

آنرا به مکاریی سپردم

او رفته کنون به راه عقبا

صادق نفسان گواه حالند

در صدق چو صبح بلکه افزا

مگذار که این متاع بی‌قدر

تاراج شود چو خوان یغما

ادامه مطلب
سه شنبه 16 شهریور 1395  - 11:51 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 58

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4319516
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث