به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

می‌نویسم سخنم از آتش دل بر کاغذ

جای آنست اگر شعله زند در کاغذ

چون قلک سوختی از آتش دل نامهٔ من

اگر از آب دو چشمم نشدی تر کاغذ

سخن لعل تو خواهیم که در زر گیریم

کاش سازند دگر از ورق زر کاغذ

خط مشکین ورق روی تو را زیبد و بس

قابل آیت رحمت نبود هر کاغذ

شرح بی‌مهری آن ماه بیابان نرسد

فی‌المثل گر شود افلاک سراسر کاغذ

مردم از غم که چرا نامه نوشتی به رقیب؟

نشدی کاش! درین شهر میسر کاغذ

تا هلالی صفت ماه جلال تو نوشت

گشت چون صفحهٔ خورشید، منور کاغذ

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

غم نیست که ز داغ تو می‌سوزدم جگر

داری هزار سوخته، من هم یکی دگر

یا رب چه کم شود ز تو، ای پادشاه حسن

گر سوی من به گوشهٔ چشمی کنی نظر؟

در کوی تو سرآمد اهل وفا منم

از چشم التفات وفای مرا نگر

تا کی در آرزوی تو گردیم کو به کوی؟

تا کی به جستجوی تو گردیم در به در؟

جان می‌کنیم و یار ز ما بی‌خبر هنوز

خواهیم مردن از غم او تا شود خبر

در گوشهٔ غم است هلالی به صد نیاز

گاهی ز چشم لطف برین گوشه بر نگر

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

من نمی‌خواهم که در کویش مرا بسمل کنید

حیف باشد کان چنان خاکی به خونم گل کنید

چون نخواهم زیست دور از کوی او، بهر خدا

تیغ بردارید و پیش او مرا بسمل کنید

بهر قتلم رنجه می‌دارد دست نازکش

هم به دست خود مرا قربان آن قاتل کنید

چون به عزم خاک بردارید تابوت مرا

هر قدم صد جا به گرد کوی او منزل کنید

تا رخش من بینم و جز من نبیند دیگری

پیش رویش پردهٔ چشم مرا حایل کنید

دل در آن کوی‌ست و من بیدل، خدا را بعد ازین

بگذرید از فکر دل، فکر من بیدل کنید

ای حریفان که جا در بزم آن مه کرده‌اید

تا هلالی هم درآید رخصتی حاصل کنید

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

دوستان امشب دوای درد محزونم کنید

بر سرم افسانه‌ای خوانید و افسونم کنید

نیست اندوه مرا با درد مجنون نسبتی

می‌شوم دیوانه گر نسبت به مجنونم کنید

لاله‌گون شد خرقهٔ صد چاکم از خوناب اشک

شرح این صورت به شوخ جامه گلگونم کنید

شهسوار من به صحرا رفته و من مانده‌ام

زین گناه از شهر می‌خواهم که بیرونم کنید

وصف قدش را به میزان خرد سنجیده‌ام

آفرین بر اعتدال طبع موزونم کنید

چشم پرخونم ببینید و مپرسید از دلم

حالت دل را قیاس از چشم پرخونم کنید

چون هلالی دوش بر خاک درش جا کرده‌ام

شاید امروز جا بر اوج گردونم کنید

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

گر دلم زین گونه آه دم به دم خواهد کشید

آتش پنهان من آخر علم خواهد کشید

زیر کوه غم تن فرسوده کاهی بیش نیست

برگ کاهی چند یا رب! کوه غم خواهد کشید

تنگ شد بر عاشق بی‌خانمان شهر وجود

بعد از این خود را به صحرای عدم خواهد کشید

نم کشد از خاک چشمم خاک هر سرمنزلی

اشک اگر اینست بام چرخ نم خواهد کشید

حرف بیداری که بیرون آید از کلک قضا

دور چرخ آن را به نام من رقم خواهد کشید

چون هلالی خاک گشتم بر امید مقدمش

وه! چه دانستم که از خاکم قدم خواهد کشید؟

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

وه که سودای تو آهر سر به شیدایی کشید

قصهٔ عشق نهان ما به رسوایی کشید

آخر، ای جان، روزی از حال دل زارم بپرس

تا بگویم آن چه در شب‌های تنهایی کشید

می‌کشند از داغ سویت خردمندان شهر

آن چه مجنون بیابان‌گرد صحرایی کشید

حال ما و فتنهٔ چشم تو می‌دانند که چیست

هر که روزی غارت ترکان یغمایی چشید

بندهٔ آن سرو آزادم که بر رخسار گل

خال رعنایی نهاد و خط زیبایی کشید

طاقت هجران ندارد نازپرورد وصال

داغ و درد عشق را نتوان به رعنایی کشید

صبر فرمودن هلالی را مفرما ای طبیب

زان که نتوان بیش از این رنج شکیبایی کشید

ای بتان سنگ دل تا چند استغنا کنید؟

ما خود از فکر شما مردیم، فکر ما کنید

جان محزون در تنم امروز و فردا بیش نیست

فکر امروز من و اندیشهٔ فردا کنید

مردم از این غصه می‌خواهم که یار آگه شود

ای رقیبان، بر سر تابوت من غوغا کنید

چند با اغیار پردازید ای سیمین‌بران

گاه گاهی هم به حال عاشقان پروا کنید

می‌کند سودای زلفش روز مسکینان سیاه

ای سیه‌روزان مسکین ترک این سودا کنید

بسکه مخمورم، گرانی می‌کند دستار من

می فروشان، از سر من این بلا را وا کنید

عاشقی‌های هلالی سر به شیدایی کشید

دوستان فکری به حال عاشق شیدا کنید

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

بهر درد دل ما از تو دوایی نرسید

سعی بسیار نمودیم، به جایی نرسید

ما اسیران به تو هرگز ننمودیم وفا

که همان لحظه به ما از تو جفایی نرسید

قامتم چنگ شد و لطف تو ننواخت مرا

بی نوایی ز تو هرگز به نوایی نرسید

با چنین قامت بالا نرسیدی به کسی

کز تو بر سینهٔ او تیر بلایی نرسید

حالتی نیست در آن کس، که به جان و دل او

فتنهٔ جلوه‌گر عشوه‌ نمایی نرسید

گر هلالی به وصالت نرسد نیست عجب

هیچ گه منصب شاهی به گدایی نرسید

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

دل به درد آمد و این درد به درمان نرسید

سر درین کار شد و کار به سامان نرسید

آن جفاپیشه که بر نالهٔ من رحم نکرد

کافری بود به فریاد مسلمان نرسید

کس بر آن شه خوبان غم من عرض نکرد

وه! که درد دل درویش به سلطان نرسید

وه! که تا گشت سرم بر سر میدان تو خاک

بعد از آن پای تو یک روز به میدان نرسید

تو چه دانی که چه حال‌ست مرا در ره عشق؟

چون تو را گردی از این راه به دامان نرسید

عاقبت دست به دامان رقیب تو زدم

چه کنم دست من او را به گریبان نرسید

عمرها خواست هلالی که به خوبان برسد

مُرد بیچاره و یک روز بدیشان نرسید

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

ای کسانی که به خاک قدمش جا دارید

گاه گاه از من محروم شده یاد آرید

تا کی از حسرت او خیزم و بر خاک افتم؟

وقت آنست که از خاک مرا بردارید

گر ز نزدیک نخواهد که ببینم رویش

باری از دور به نظارهٔ او بگذارید

بی‌شمارند صف جمع غلامان در پیش

بنده را در صف آن جمع یکی بشمارید

گرد آن کوی سگانند بسی، بهر خدا

که مرا نیز در آن کوی سگی پندارید

بعد مردن سر من در سر کویش فگنید

ور توانید به خاک قدمش بسپارید

تا کی ای سنگ‌دلان مرگ هلالی طلبید؟

مُرد بیچاره، شما نیز همین انگارید

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

 

آن کمر بستن و خنجر زدنش را نگرید

طرف دامن به میان بر زدنش را نگرید

خلعت حسن و کمر ترکش نازش بینید

عقد دستار به سر بر زدنش را نگرید

جانب گریهٔ من چون نگرد از سر ناز

خنده بر جانب دیگر زدنش را نگرید

شوخ من مست شد و ساغر می زد به سرم

شوخی و مستی و ساغر زدنش را نگرید

ناگه آن شوخ درون آمد و سر زد همه را

مست در مجلس ما سر زدنش را نگرید

چون بدان قامت رعنا کند آهنگ چمن

طعنه بر سرو و صنوبر زدنش را نگرید

منکر آه جهانسوز هلالی مشوید

هر دم آتش به جهان بر زدنش را نگرید

ادامه مطلب
یک شنبه 21 شهریور 1395  - 3:01 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 36

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4326275
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث