به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

حریف دلکش خوش طبع و ساقی گلرنگ

شراب و شاهد و شمع و شب و چغانه و چنگ

هوای معتدل نو بهار و موصم گل

طراوت چمن دلفریب و دلبر شنگ

نوای نغمه ی عشّاق و ساز پرده ی راست

مده به رغم مخالف چو می توان از چنگ

به صلح کوش که با روزگار عربده جوی

بسی به عربده رفتیم و بر نیامد جنگ

دلم چو شیشه شد و روزگار سنگین دل

کدام شیشه که نشکست روزگار به سنگ

غمت که جای نمی یافت در جهان فراخ

چگونه جای دهم در فضای سینه ی تنگ

گر آه غالیه گونم در آسمان گیرد

عذار آیینه ی اختران بگیرد زنگ

به وصل خویش برآر آرزوی ابن حسام

شتاب عمر گرانمایه بین چه جای درنگ

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:42 PM

ای ملک طراوت به تو زیبنده ولایق

روی تو و گلبرگ طری هر دو مطابق

از طرّه ی تو بوی برد عنبر سارا

وز چهره ی تو رنگ برد برگ شقایق

وصف سر مویی ز میان تو نکردیم

چندانکه نمودیم بسی فکر دقایق

هر تیر که ابروی کمان تو بپیوست

بگشای و بزن بر هدف سینه ی عاشق

زاهد که جز ابروی تو اش قبله ی رازیست

بیچاره نکرده است یکی سجده ی لایق

خواهی که کنی دست بکش در کمر دوست

ای دوست بکش دست تعلُّق ز علایق

تا رنج تو اندر طلب راه مجاز است

کی راه دخندت به سر گنج حقایق

درد دلم از پیر خرابات بپرسید

زیرا که طبیب است درین مسئله حاذق

گر ابن حسامت به سر کوی مغان خواند

تا سر نکشی از سخن مرشد صادق

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:41 PM

چو خاک تا نشود تخته ی من اندر خاک

ز لوح سینه نگردد رقوم عشق تو پاک

ز سوز سینه خبر می دهد به غمّازی

سرشک سرخ و رخ زرد و دیده ی نمناک

متاب رشته ی زلفت ز ما درین گرداب

که میل کشتی ما می کند نهنگ هلاک

چه غم ز طعنه ی دشمن اگر تو باشی دوست

که نیش همدم نوش است و زهر با تریاک

به زهر می کشدم عقل مفسد ابن حسام

خیال فاسدش از سر ببر به شیره ی تاک

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:41 PM

به وقت گل چو به کف برنهی شراب رحیق

بنوش جام مروّق به یاد لعل رفیق

بیار ساقی گلرخ می خمار شکن

به بوی مشک و صفای گلاب و رنگ عقیق

صفای دل می صافیست بار ها گفتم

ولی چه سود که صوفی نمی کند تصدیق

مجاز،قنطره ی راه اهل تحقیق است

هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق

چو یاد لعل تو در خاطرم خطور کند

به نکته خون بچکاند دلم به فکر دقیق

اسیر چاه زنخدان تست یوسف دل

مگر که زلف تواش برکند ز چاه عمیق

به یاد چشم تو چندان گریست ابن حسام

که گشت مردم چشمش در آب دیده غریق

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:41 PM

الا یا ساقی البَزم الحَقیق

أدر کأسأ دهاقاً من رحیق

شرابٌ سائقٌ للشاربینا

تشابه لونها لون العقیق

وفکُر خیال لعلکَ لی دقیقً

دقیقُ الفکر فی فکر الدّقیق

مرادک واسعً فاطلب تَجدها

فإنَّ الکسل آتٍ باالمضیق

مشاهدهُ الحبیب مجاهدات

وصالُ الحلِّ فی فجٍ عمیق

عقیقی لیس فی الدنیا عتیق

فمالی لا اری فیها عنیق

رفیقی تطلب الدُّنیا و رفقاً

و لیس لها التَّرفق باالرَّفیق

تأملها و لا منها تألم

و کن فیها کأبناء الطَّریق

رجال ٌ أذ رؤا دنیا دَنیّا

تأمل کیف قنعوا بالسَّویق

فحاذر مکرها یابن الحسام

وکالحسَّان و واثقٌ بالوثیق

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:41 PM

 

بی تو حرامست تماشای باغ

با تو مرا از همه عالم فراغ

ای رخ تو شمع شب افروز من

خوش بنشین تا بنشیند چراغ

شیفته را به ز مُفَرِّح بود

بوی سر زلف تو اندر دماغ

ما به می لعل لبت قانعیم

ساقی مجلس بنه از کف ایاغ

در جگر غنچه ز درد تو خون

بر دل لاله ز جفای تو داغ

سر مکش از گفته ی ابن حسام

از تو پذیرفتن و از ما بلاغ

نکته مگو تا نبود نکته دار

کس ندهد طعمه ی طوطی به زاغ

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:41 PM

غمزه ی تیز ترا سینه ی من شد هدف

خون دلم گو بریز اینت مرا صد شرف

در صف تو عاشقان جامه به خون شسته اند

تا که شود در میان یا که رود پیش صف

دل به کمند تو باز بسته از آن شد که هست

سایه ی موی ترا نور خدا در کنف

غرقه ی بحر عمیق از پی دُردانه ایم

یا برود سر ز دست یا گهر آید به کف

عمر که بی یاد دوست می گذرد عمر نیست

تا نکنی عمر من عمر گرامی تلف

جان ودل عارفان صید کمند تواند

کی بود آخر ترا میل به صید عجف

فتنه نشان می دهند رو به طلب شحنه ای

فتنه نشان تو بس شحنه ی دشت نجف

ابن حسام این سخن وسع بیان تو نیست

اَلهَمَنی مُلهَمٌ عَرَّفَنی مَن عَرف

لؤلؤ نظم خوشاب زاده ی طبع من است

دُرّ گرانمایه را پاک بباید صدف

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:41 PM

تا شمع جمال تو بر افروخت به مَجمَع

بنشست شعاع نظر شمع مشعشع

خورشید ز رخسار تو در عین حجابست

تا باز شد از پرتو رخسار تو بُرقع

واعظ فزع روز قیامت که بیان کرد

گر بخت جوان بادی و از عمر تمتع

خاک در آنم که به روبند حواری

هِجرانُکَ ذا مِن فَزع الاَکبَرِ افزَع

در ره به ادب باش وتواضع که به هر گام

خاک در او را به سر ریشه ی مقنع

زاهد نفس سوختگان سرد نباشد

فرقیست به زیر پی و تاجیست مرصّع

هان ابن حسام این دو نفس فرصت ایام

پرهیز که آتش نزنندت به مرقع

برخور ز جوانی و تمتُّع طلب از عمر

در یاب و مکن تکیه برین عمر مودّع

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:41 PM

 

بر گل ترا که گفت ز سنبل برار خط

وز مشک ناب بر ورق گل نگار خط

بی خط به بندگی تو اقرار کرده ایم

آخر چه حاجتست خدا را میار خط

بر عارض چو آب تو حسن دگر فزود

تا سبز شد به دور رخت بر عذار خط

اندر میان خط بنشاند آفتاب را

تا بردمید بر رخت از هر کنار خط

دود دل من است که در عارضت گرفت

یا می کشد ز غالیه مشک تتار خط

خطّت که ناسخ لب یاقوت فام شد

ننوشت ابن مقله چنین آبدار خط

با لطف خط خوب به خطت کجا رسید

ابن حسام اگر بنگارد هزار خط

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:41 PM

 

دل به ره باز نیامد به فسون وعّاظ

زان که چون خشم فسون خوان تواش نیست حفاظ

غمزه هر لحظه به خونریز دلم تیز مکن

قَد کَفانِی قَتَلتَنی زَمَراتِ الالحاظ

چشم خوش خواب تو شد راهزن بیداران

همچنان خواب خوشش باد و مبادش ایقاظ

گر تو نرمی کنی امروز و درشتی نکنی

لایضُرُّونک فی الحَشر شَدادُ و غَلاظ

شبه گر می طلبی بر سخن ابن حسام

اِنَّها خالیةُ عَن شُبهاتِ الاَلفاظ

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 1:41 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 28

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4291042
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث