به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

وفا ز یار جفاکار چون نمی آید

جفا ز یار وفادار هم نمی شاید

جفا چه باشد و نام وفا که باز برد؟

به حضرتی که دو عالم به هیچ برناید

مرا ز جمله جهان صحبت تو می باید

ترا ز خدمت من ذره ای نمی باید

به رغم خاطر من قول دشمنان کردی

چه طالعی ست مرا آه، تا چه پیش آید؟

منوش می به حریفان سفله طبع خسیس

که تا به وقت خمارت صداع نفزاید

به آبروی محبت که بی غرض بشنو

که از مصاحب ناجنس هیچ نگشاید

بترس از آه دل من که مبتلای توام

به سالها دگرت کی چو من به دست آید

به روز وصل تو دارد خبر، دل شادی

مرا دو دیده شب هجر خون بپالاید

اگر چه خلوت خسرو منور است، ولی

به جز حضور تواش هیچ در نمی باید

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

 

کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد؟

بنای خانه عمر استوار خواهم کرد

کدام روز من بیقرار بی سامان

به زیر پای تو آخر قرار خواهم کرد

به آب دیده، نگارا، کفت نخواهم شست

به خون دل کف پایت نگار خواهم کرد

کنون نماند سر انتظار و می ترسم

که دیده در سر این انتظار خواهم کرد

دلم که تخته شد از دست غم چو آیینه

نگاه دار که ناگه فگار خواهم کرد

مرا دو دیده یکی شد میان خون، تا کی

دو چشم با چو تو شوخی چهار خواهم کرد

مرا مگوی که در کار عشق کن جان را

اگر من این نکنم، خود چه کار خواهم کرد؟

حدیث عشق تو بسیار داشتم پنهان

ز حد گذشت، کنون آشکار خواهم کرد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

 

اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند

وگر مراد نبخشی که از تو بستاند؟

به دست تست دلم حال او تو می دانی

که حال آتش سوزنده شمع می داند

برفت آنکه بلای دل است و افت جان

مگر خدای تعالی بلا بگرداند

چه اوفتاد که آن سرو راستین برخاست؟

خیر برید به دهقان که سرو بنشاند

چراغ مجلس روحانیان فرو میرد

گر او به جلوه شبی آستین برافشاند

تحیتی که فرستاده شد بدان حضرت

گر این مقوله نخواند، درو فرو ماند

سرشک دیده خسرو چنین که می بینم

اگر به کوه رسد، کوه را بغلتاند

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

 

کسی که بوی تواش در دماغ می افتد

ز زندگانی خویشش فراغ می افتد

شدم ز زلف تو دیوانه، آه مسکینی

که این خیال کجش در دماغ می افتد

به قطره سوز دل من همی کشد زین چشم

چو شعله شعله گلی کز چراغ می افتد

نمی زید که دل سوخته ست خوردن او

بگوی اگر چه که بر کشته داغ می افتد

خبر ز داغ دلم می دهد به بوی جگر

ز خون دیده که بر جامه داغ می افتد

ز بهر سوزش مرغان به باغ من چه روم؟

که ناله می کنم آتش به باغ می افتد

من اوفتاده به پایان، نهفته پیش درش

لبش به خنده که خسرو به لاغ می افتد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

اگر نسیم صبا زلف او برافشاند

هزار جان مقید ز بند برهاند

منش ببینم و از دور رخ نهم بر خاک

مرا ببیند و از دور رخ بگرداند

قد خمیده خود را همی کنم سجده

ازان جهت که به ابروی دوست می ماند

اگر مراد تو جان است، کار جان سهل است

چه حاجت است که چشمت به زور بستاند؟

بساز چاره بیچارگان خود امروز

که کار وعده فردا کسی نمی داند

ز روی دوست صبوری نمی توانم کرد

چرا که تشنه صبوری ز آب نتواند

کنون که کار من خسته از دوا بگذشت

بگو طبیب مرا تا قدم نرنجاند

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

نسیم زلف تو دل را درون بجنباند

بلاست چشم تو چون تیغ خون بجنباند

چو باد بر سر زلفت رود ز هر جانب

بسا که سلسله های جنون بجنباند

یکی نمی زند و دل همی برد چشمت

چو جادویی که لب اندر فسون بجنباند

بسوخت جانم و روزی دلش نشد که به درد

سری به سوز من بی سکون بجنباند

بخفت بخت و فلک هم نه مهربان که گهی

ز خواب پهلوی بخت نگون بجنباند

میان خلق مگیرم که ناله ای دارم

که دردهای کهن از درون بجنباند

تو پا به هوش نه، ای مست نازپرورده

که عرش را دم خسرو ستون بجنباند

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

چو نقش چشم توام در دل حزین گردد

مرا نفس به دل خسته تیغ کین گردد

ترا به دیده کشم، لیک غیرتم بکشد

که با تو مردمک دیده همنشین گردد

شده ست خاک به کویت هزار عاشق بیش

بدین هوس که ته پای بر زمین گردد

کجا سلامت دلها به کوی تو جایی

هزار بار بلا گرد عقل و دین گردد

چه پرسیم غم شبها که چون رود تا روز

تمام شب بدنش چون تو نازنین گردد

قبول تو نشود قطره های خون از چشم

اگر چه حقه من لعل راستین گردد

خیال بوسه همی گرددم به سینه، ولی

کجاست بخت که اندر دلت همین گردد

شبی که خواهم دل را سبک کنم با خویش

غم آیدم به دل و کوه آهنین گردد

در اهل شهوت، خسرو، مجوی عشق که عقل

چو هست ذوق مگس گرد انگبین گردد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

دلی که نرگس مستش به ناز بستاند

کراست زهره کز آن حیله ساز بستاند

زهی نواله شیرین دهان آن کس را

که چاشنی خود ازان لب به گاز بستاند

ببرد جانم و ای کاشکی که ندهد باز

نداد بوسه و یارب که باز بستاند

خوشا جوانی و مستی من دران ساعت

که من پیاله دهم، او به ناز بستاند

خیال برد صلاح مرا که روزی او

مرا ز خویشتن اندر نماز بستاند

بر آستانش برم آب دیده را به نیاز

مگر که تحفه اهل نیاز بستاند

کسی که دل ز خم زلف او برون آرد

کبوتری ست که از چنگ باز بستاند

دلم فروشد صد جان که تار مویش را

ز بهر مایه عمر دراز بستاند

قوی دلی که به معشوق او سپر سازد

نکو دلی که ز محمود ایاز بستاند

بسوخت خسرو و در آتش غمت بگداخت

مراد از تو به سوز و گداز بستاند

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد

بنفشه نسخه آن بر بهار بنویسد

نسیم باد صبا شرح آن خط ریحان

به مشک بر ورق لاله زار بنویسد

بسا رساله که در آب چشم ما دریا

به دیده بر گهر آبدار بنویسد

به روزگار تواند اسیر درد و فراق

که شمه ای ز غم روزگار بنویسد

به یاد لعل تو هر لحظه چشم من فصلی

بدین دو لعل جواهر نگار بنویسد

سواد خط تو یاقوت اگر دهد دستش

بر آفتاب به خط غبار بنویسد

حدیث خون دلم این خلیفه چشمم

ازان به گرد لب جویبار بنویسد

فلک چو قصه منصور بشنود، خسرو

به خون سوخته بر پای دار بنویسد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد

دلم نماند که تیر ترا سپر گردد

بزن تو تیر که من آن سپر نمی خواهم

که دیده را ز رخت مانع نظر گردد

چو بر زمین گذری هیچ جانور نزید

ولی به زیر زمین مرده جانور گردد

مخور فریب جوانی به حسن ده روزه

که آفتاب چو بر اوج رفت در گردد

تو برنگشتی، جانا که بخت پاسم داد

مباد هیچ کسی را که بخت برگردد

خیال تست شب و روز چشم من، شک نیست

که گل فروش به گرد گلاب گر گردد

دلم به روی تو مستسقی است بر لب آب

که هر چه بیش خورد آب، تشنه تر گردد

چه تاب جرعه دردی کشان عشق آرد

تنک دلی که هم از بوی بیخبر گردد

ز دل چگونه فراموش گردد آنکه دمی

هزار بار به جان خراب در گردد

نه آرزوست که خسرو به درد گرید، لیک

چو دل بسوزد ناچار دیده تر گردد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 12:14 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 221

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4398900
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث