به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند

چه شود روزی، اگر یاد گدایی بکند

شهر شوریده و او رو ننماید، چه نکوست؟

من ازان روز بترسم که بلایی بکند

مست و شمشیر کشان بر سرم آید هر روز

یارب، اندر دلش افگن که خطایی بکند

مرو، ای دوست که آهم اثری خواهد کرد

گرت اینجا نکند، آخر جایی بکند

دوش نظاره کنت دید و نخفت از شادی

صبر کن تا غم هجرانش سزایی بکند

بخت ما گرنه چو ما سوخته باشد آخر

کار پیچیده ما را سر و پایی بکند

با چنین جور و جفایی که تو داری پس ازین

نه همانا که مرا عمر وفایی بکند

پر غبار آید از کوی تو خسرو هر روز

در دود گریه و در حال صفایی بکند

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند

کس به راه غم او ذکر سلامت نکند

آنچه بر بی گنهان می کند آن روی چو ماه

برگنه کاران خورشید قیامت نکند

که کند فرق ز رخساره او تا خورشید

خط شبگون اگر از مشک علامت نکند

پیش قاضی فلک، مه چه کند دعوی حسن؟

تا خطت بینه خویش اقامت نکند

دل من کرده غمت خون و اگر غم این است

بنده راضی ست به نیمی که تمامت نکند

مکن از گریه مرا منع که دلسوخته را

هیچ کس از جزع و گریه ملامت نکند

خون ما ریزد و بیرون برد از خنده لبت

کس به تنگ شکرش نیز غرامت نکند

با تو خواهد که کند خسرو مسکین تقریر

حال خود را، ولی از بیم اسائت نکند

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

 

هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کند

بر دل زیرک و بر جان خردمند کند

زلف ازان می برد آن شوخ که شبهای غمم

گر شود کوته، از آنجا همه پیوند کند

آن خیال است که آیینه نماید چو تویی

آینه ماه شما را به که مانند کند؟

نیم شب ز آتش دل روز کنم در تو، ولی

دل چه داند که چنین روز شبی چند کند؟

گیسوی پر گرهت رشته بت را ماند

که دل گرم من سوخته را بند کند

چون وفا نیست ترا، خسرو مسکین چه کند؟

دل ضرورت به جفاهای تو خرسند کند

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

شب ز سوزی که برین جان حزین می گذرد

شعله آه من از چرخ برین می گذرد

منم و گریه خون هر شب و کس آگه نیست

با که گویم که مرا حال چنین می گذرد

سوزم آن نیست که از تشنگیم سینه بسوخت

آنست سوزم که به دل ماء معین می گذرد

زاهد، از صومعه زنهار که بیرون نروی

که ازان سوی بلای دل و دین می گذرد

می گذشتی شب و از ماه برآمد فریاد

کاین چه فتنه است که بر روی زمین می گذرد

باد از بوی تو مست است دلیریش نگر

که دوان پیش شه تخت نشین می گذرد

قطب دنیا که فلک هر چه کند کار تمام

همه در حضرت آن رای متین می گذرد

گر کنی جور وگر تیغ زنی بر خسرو

همچنان دان که همان نیز و همین می گذرد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

ای خوش آن باد که هر روز به سویت گذرد

ناخوش آن آب کزین دیده به جویت گذرد

سیل چشمم همه خون است، نکو بشناسی

هر کجا گریه عشاق به سویت گذرد

جان به دنباله آن باد رود بوی کنان

کاین طرف گه گهی آلوده به بویت گذرد

هر شبی بیخود و دیوانه ام از دست خیال

بسکه تا روز در اندیشه رویت گذرد

عیش تلخم چو می تلخ کند هر دم مست

بسکه در لذت آن تلخی خویت گذرد

می جهد شعله آه من و من می سوزم

گه نباید که بر آن روی نکویت گذرد

خسرو از بیم که روزش به درت نگذارند

هر شبی آید و دزدیده به کویت گذرد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

 

آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند

زلف تو با شب و رخسار تو با ماه کند

از خیالت شب عاشق به درازی بگذشت

رفتن و آمدن از زلف تو کوتاه کند

خیز و بخرام که از بهر خرامیدن تست

شانه کو بر سر خوبان جهان راه کند

نازنینا، ز پی سایه تست از خورشید

گل که او خیمه زند، ماه که خرگاه کند

دیده در چاه زنخدان تو افتاد مرا

با که گویم که ازین واقعه آگاه کند؟

ناله من که یکی بود و دو شد از زنخت

همچو آواز که مردم به سر چاه کند

آتشی در دل خسرو زدی و آه نکرد

کاتشی دیگر برخیزد، اگر آه کند

خسروا، گر ستم از دوست رسد، باکی نیست

چاره تسلیم بود هر چه که آن شاه کند

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد

تو چه دانی که برین سینه چها می گذرد؟

دل، اگر سنگ بود طاقت آتش نبود

آنچه از غمزه او بر دل ما می گذرد

گر جفایی کند آن شوخ، مرا عیبی نیست

گو بکن، لیک ز اندازه چرا می گذرد؟

عاشقان را همه عمر از پی نظاره تو

شب به زاری و سحرگه به دعا می گذرد

یارب، این باد سحر از چه چنین خوش بوی است؟

مگر اندر سر آن زلف دو تا می گذرد

تو چه مرغی کاثرت نیست که از سوز دلم

سوخت هر مرغ که بر روی هوا می گذرد

خسروا، بگذر از اندیشه خوبان کامروز

موسم فتنه و ایام بلا می گذرد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند

به جز از خون جگر شربت دیگر ندهند

ای خوشا کشته شدن بر در خوبان که اگر

تیغ بر دست رقیبان ستمگر ندهند

در نگیرد به بتان گریه گرم و دم سرد

کاین درختان به چنین آب و هوا بر ندهند

عاشقان در نظر دوست چو جان افشانند

چه متاعی ست دو عالم که صلا در ندهند!

ماه و خور چون تو نه اند، ای دل و جان منزل تو

کان ولایت که تو داری به مه و خور ندهند

غمزه را کار مفرمای به شهر اسلام

که مسلمانان شمشیر به کافر ندهند

ما به خون خوردن و او بادگران چتوان کرد

چشمه روزی خضر شد به سکندر ندهند

ای صبا، زان سر کو منتظران را گردی!

تا بدین دیده دگر زحمت آن در ندهند

به نظر بس کن و ذکر لب و دندان بگذار

زانکه خسرو به گدایی در و گوهر ندهند

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

ای که عمر از پی سودای تو دادیم به باد

یاد می دار که از مات نمی آید یاد

عهدها بستی و می داشتم امید وفا

ای امید من و عهد تو سراسر همه یاد

هر چه دارند ز آیین نکویی خوبان

همه داری و بدان چشم بدانت مرساد

ماجرای دل گمگشته بی نام و نشان

هر که را باز نمودیم نشانی به تو داد

آفرین بر سر آن دست کزان خواهد یافت

گره کار من از بند قبای تو گشاد

گر نبردی ز سر گیسوی مشکین تو بوی

محنت آن همه غم از چه کشیدی شمشاد

کام خسرو بده، ای خسرو خوبان که شده ست

لعل جان بخش تو شیرین و دل او فرهاد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبرد

دیده آبی زد و از دیده من تاب نبرد

من بدین خواب نخفتم که ببینم رویت

ناگهان روی تو دیدم همه شب خواب نبرد

می برد آب دو چشمم که خیالی شده ام

خوش خیال تو که از دیده من آب نبرد

دل سنگین تو وزنم ننهد، وه که کسی

سنگ قلب تو ازین سینه قلاب نبرد

نامسلمان دل من در خم ابروی تو مرد

هیچ کس هندوی ما را سوی محراب نبرد

زین رخ زرد چه پیچم سخنی در زلفت

هیچ کس حاجت زرگر به سر تاب نبرد

زخمهایی که ز نوک قلمت بود در او

در دل خویش نگه داشت، به اصحاب نبرد

رقعه ای دوش فرستادی و مسکین خسرو

خواند در روشنی آه و به مهتاب نبرد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:04 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 221

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4405953
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث