به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیست

اینک بلند گفتمت، از کس حجیب نیست

تا پای در رکاب لطافت نهاده ای

اشکم کدام روز که پا در رکیب نیست

پیش رخت که بر ورق لاله خط کشید

گر دفتر گل است که هم در حسیب نیست

دل با رخت چگونه نگردد فریفته؟

از صورت تو چیست که آن دلفریب نیست؟

چون دل ز دست رفت که راه امید بود

بر چشم تست دیگر و بر کس عتیب نیست

میلی نمی کند سوی خسرو چو آب خضر

با آنکه میل آب جز اندر نشیب نیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست

رنج مرا ز هیچ طبیبی علاج نیست

ای مه، مشو مقابل چشمم که با رخش

ما را به هیچ وجه به تو احتیاج نیست

با من مگو حکایت جمشید و افسرش

خاک در سرای مغان کم ز تاج نیست

با دوست غرض حاجت خود چند می کنی

او واقف است، حاجت چندین لجاج نیست

نقد دلی که سکه وحدت نیافته ست

آن قلب را به هیچ ولایت رواج نیست

تاراج گشت ملک دل از جور نیکوان

ای دل، برو که بر ده ویران خراج نیست

خسرو ندید مثل تو در کاینات هیچ

ز اهل نظر که جز صفت چشم کاج نیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نیست

و اندیشه تو در دل برنا و پیر نیست

صد سر فدای پای تو باد، ار چه در حرم

تو می روی و خون کست پایگیر نیست

بی رحم وار چند زنی غمزه بر دلم

وه کاین دل است آخر و آماج تیر نیست

عطار، گو ببند کان را که من ز دوست

بویی شنیده ام که به مشک و عبیر نیست

ای آنکه کوشش از پی سامان من کنی

بگذار کاین خرابه عمارت پذیر نیست

زلف بتان به گردن شیران نهد کمند

آزاد آن دلی که بدین بند اسیر نیست

در فتنه و بلا چه کند، گر نه اوفتد

خسرو کش از نظاره خوبان گزیر نیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست

ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست

از خفتگان خواب چه پرسی که حال چیست؟

زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست

چون هیچ دوست نیست وفادار زیر خاک

معمور خسته ای که چو گور خراب نیست

چون مست را خبر نبود از جفای دهر

بر هوشیار به ز شراب و کباب نیست

طیب حیات خواستن از آسمان خطاست

کز شیشه ای ذلیل امید صواب نیست

ساقی ز جام عشق به خسرو رسان نمی

زیرا که مست کارتر از وی شراب نیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت

آب حیات ریزد از چشمه زلالت

دانی که چیست مه را اندر میان سیاهی

یک نسخه ایست مظلم از دفتر کمالت

بیچاره من بماندم محروم از چنان روی

تا چشم کیست، یا رب، پیوسته در جمالت

از شام تا سحرگه از گریه می بسوزم

هر دم اگر نیاید پروانه وصالت

از بس که در فراقت بسیار کرد پرسش

یکبارگی بماندم شرمنده خیالت

نزدیک شد هلاکم، پرسیدنی نکردی

کای دور مانده از من، در هجر چیست حالت؟

کافر دلا، اگر چه کردی حرام وصلم

بادا چو شیر مادر خونهای ما حلالت

چون می کشیم باری، از روی خود میفگن

بگذار تا برآید جانم به پیش خالت

صد ساله قصه خود گویم که کم نگردد

والله، اگر نباشد اندیشه ملالت

تو آن نه ای که گردی یکدم فرامش از جان

با آنکه می نبیند خسرو هزار سالت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

چابک تر از تو در همه عالم سوار نیست

زیباتر از تو در همه عالم نگار نیست

سرو بلند نیست چو قد بلند تو

یا آنکه هست لایق بوس و کنار نیست

صبرم به قدر دانه خشخاش هم نماند

زانم به دیده خواب و به شبها قرار نیست

آن را که صد هزار دل آرمیده بود

در نوبت غم تو یکی از هزار نیست

دادی نوید وصل، توقف روا مدار

دانی که اعتماد برین روزگار نیست

از وعده در گذر که شکیباییم نماند

وز عشق بر شکن که گه انتظار نیست

اینها که کرد بردل خسرو فراق تو

از غم بپرس، گر ز منت استوار نیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست

خوش حالتی ست عمر ولی پایدار نیست

خوش منزلی ست عرصه روی زمین، دریغ

کانجا مجال عیش و مقام قرار نیست

هر چند بهترین صور شکل آدمی ست

لیکن همه چو سرو قد گلعذار نیست

دل در جهان مبند که کس را ازین عروس

جز آب دیده خون جگر در کنار نیست

مردی که در شمار بود این زمان کجاست؟

کو را درین زمانه غم بیشمار نیست

غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار

کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست

زنهار اختیار مکن بهر منزلی

کانجا به دست هیچ کسی اختیار نیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

چون غم هجران او نداشت نهایت

عاقبت اندوه عشق کرد سرایت

وقت نیامد بتا، که از سر انصاف

سوی ضعیفان نظر کنی به عنایت

غایت آنها که از جفای تو دیدم

نور یقین داشت در دلم به سرایت

گر تنم از دست غم ز پای در آمد

سرنکشم، تا منم، ز قید و فایت

گر تو به تیغم زنی خلاص نباشد

زخم تو خوشتر که از رقیب حمایت

شرح غم عشق بیش ازین ز چه گویم

شوق من وجور او رسید به غایت

ای بت نامهربان شوخ ستمگر

از تو کنم یا ز روزگار شکایت

آنچه من از روزگار سفله کشیدم

پیش تو گویم ز روزگار حکایت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت

گر از طریق خویشی بینم از آن خویشت

ماییم و غنچه دل موقوف بند عشقت

کو باد تا بگوید احوال من به پیشت

نتوان به شرح دادن با صد جریده گل

حسنی ز وصف رویت، وصفی ز شرح پیشت

تا داده از لب تو دل را گل انگبینی

زنبور جان من شد مژگان همچو نیشت

چون بینمت به ناگه، خواهم که جای سازم

در سینه فگارم اندر درون ریشت

لطفی به بنده خسرو از تیر غمزه تو

آماج کرد سینه، بیرون نشد ز کیشت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست

رفتن او کشتن است، باز ندانم که چیست

این منم از پشت کوژ چنگ حریفان عشق

زار بنالم، ولی خار ندانم که چیست

مست شبانه است یار خواب خماری به سر

بوی لبش از می است، گاز ندانم که چیست

یار بهانه طلب با من شوریده بخت

نیست بدانسان که بود باز ندانم که چیست

خسرو مسکین ازو شهره هر کوی شد

وان دل او را هنوز راز ندانم که چیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 221

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4422740
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث