به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

من ندیدم چون تو هرگز دلبری

سرکشی عاشق کش و غارتگری

از تو یک ناز و ز خوبان عالمی

وز تو تیری و ز دلها لشکری

از زمین پنهان بماند آفتاب

گر برآیی بامداد از منظری

من سری دارم که در پایت کشم

گر تو در خوبی نداری همسری

از کجا بر روزگار من فتاد

چون تو سنگین دل بلای کافری

دست نه بر سینه ام تا بنگری

آتش پوشیده در خاکستری

ماند چشمم روز و شب در چارسو

تا مگر ناگه در آیی از دری

من که از خود بر تو غیرت می برم

چون توانم دیدنت با دیگری

هر که دید از چشم خسرو خون روان

گشت هر مو بر تن او نشتری

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

هر شبم کآهم به عالم دم زدی

آتش اندر خرمن عالم زدی

سوخت جانم را غم و غم سوختی

ذره ای سوز من ار بر غم زدی

گر دلم را دست بودی بر فلک

دیده ای سقفش که چون برهم زدی

زین زبان دانی اگر جم بودمی

آسمانم بوسه بر خاتم زدی

در تن خاکی و سلطانی بدی

خاک پایم آسمان را کم زدی

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

بسیار باشد، ای جان، از همچو من غمینی

نازی که می کشم من از چون تو نازنینی

تا دست و پا نهادی در حسن کس ندیدم

پایی به دامن اندر، دستی در آستینی

گر در جهان بگردی از جور خود نیابی

بی آب دیده خاکی، بی خون دل زمینی

از شبروان کویت هر گوشه ای و آهی

وز هندوان چشمت هر غمزه در کمینی

شمشیری از خیالت، بر ما سری و جانی

زناری از دو زلفت، از ما دلی و دینی

پوشیده ام بر دل مشکین زره ز زلفت

کز گوشه های چشمت ترکی ست در کمینی

زنبور وار بستی در خون من میان را

زان لعل دلنوازم ناداده انگبینی

در شهر بند عشقت دانی که کس نداند

قدری چو من غریبی، جز همچو من غمینی

شبهاست بنده خسرو کز پا نمی نشیند

روزی نشیند آخر با چون تو همنشینی

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بلایی

وان لعل ناب بنگر هر خنده ای جفایی

هر ابرویی ز رویت محراب بت پرستی

هر تار مو ز زلفت زنار پارسایی

گویند، چیست حالت آن دم که پیشت آید؟

چون باشد آنکه ناگه پش آیدش بلایی

این غم که هست دانم هر دو ز تو برین دل

می کش که ظالمی را خوش می کنی سزایی

گر غرقه بر نیاری، باری کم از فسوسی

ای آشنات هر دم در خون آشنایی

وصلت همین قدر بس کافتادمت چو در ره

از ره کنی به یک سو سنگی به پشت پایی

سودای زلف آن بت امشب بکشت ما را

آه، ای شب، سیه رو، پایانت نیست جایی

من خود ز محنت خود بودم به جان دگر سو

وه کز کجا فتادی بر جان مبتلایی

سلطان من توانی مهمان خسرو آیی

بیداری است امشب در خانه گدایی

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

 

در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، هوسی

با سگ کوی تو گفتم که برآرم نفسی

بر درت حلقه چو زنجیر درم بهر درای

ناله ها کردم و فریاد چو بانگ جرسی

نشدی ملتفت حال من، ای عمر عزیز

هرگز این خواری و زاری نکشیده ست کسی

حلقه زلف سمن سای تو در دور قمر

فتنه پیدا کند و غارت و آشوب بسی

سر به سر با سگ کوی تو نهاده خسرو

چون به پابوس تو، ای جان، نشدش دسترسی

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

من ترا دارم و جز لطف توام نیست کسی

در جهانم نبود غیر تو فریاد رسی

نفسی بی تو نیارم زدن، ای جان، گر چه

نکنی یاد من خسته به عمری نفسی

هر کسی راست هوایی و خیالی در سر

من به جز فکر و خیال تو ندارم هوسی

غرقه در بحر غم عشقم و در خون جگر

می رود بی رخت از چشمه چشمم ارسی

بیش ازینم چو مگس از شکر خویش مران

که تفاوت نکند در شکرستان مگسی

بر من دل شده هر چند گزیدی دگری

به وصالت که به جای تو مرا نیست کسی

بلبل جان من از شوق گلستان رخت

تا به کی صبر کند نعره زنان در قفسی

طالب وصل شو، ای خسرو خوبان، خسرو

نه من دلشده ام، بس که چو من نیست کسی

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاهی

اگر اتفاقت افتد، به فتادگان نگاهی!

ز غمت کجا گریزم که جهان گرفت حسنت

ز تو هم به تست، یارا، اگرم بود پناهی

شرف هلاک مابین، به دو بوسه جان نو ده

که گر این امید باشد، بزییم چندگاهی

چو فغان کنم به کویت، ز علی اللهم چه رنجی؟

در شه تهی نباشد ز نفیر دادخواهی

نکنی تو راه کوته بر ما و هر زمانی

به فنا رهم نماید اجل و دراز راهی!

به امید با تو ما را چو نرفت پیش کاری

پس از این چو نامرادان من و گوشه ای و آهی

چه دراز بود امشب که خیال بر سر آمد

بدمید صبح، لیکن چو به سر رسید ماهی

به یکی ز همنشینان سخن تو دوش گفتم

که تو دیده ای فلان راچو به سر سیه کلاهی

به جواب گفت خسرو تو کجا رسی به وصفش

نظری ز دور می کن به جمال پادشاهی

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی

به از آنکه چند شاهی، همه عمر های و هویی

نه ز دست نوجوانان به چمن شدم، ولیکن

هوس جمال جانان نرود به رنگ و بویی

نفسم به آخر آمد، نظرم ندید سیرش

بجز این نماند ما را هوسی و جستجویی

ببرید ناتوان را به طبیب آدمی کش

که چو مرد نیست باری به نظاره چو اویی

چه خوش است مست ما را به کرشمه لعب چوگان

که به خاک در نغلتد سر ما بسان گویی

به خدا که رشکم آید ز رخت به چشم خود هم

که نظر دریغ باشد ز چنان لطیف رویی

دل من که شد ندانم چه شد آن غریب ما را

که برفت عمر و نآمد خبرش به هیچ سویی

سخن سگان شبرو نزند مگر کسی را

که شبیش بوده باشد گذری به گرد کویی

مکن، ای صبا، مشوش سر زلف آن پریوش

که هزار جان خسرو به فدای تار مویی

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورزیدمی

تا به گوش خود جفا از دیگران نشنیدمی

این همه رسوایی از عشقت نرفتی بر سرم

روز اول چشم اگر از دیدنت پوشیدمی

کاش من حجام بودم تا به وقت سر تراش

بهر صدقه دائما گرد سرت گردیدمی

یا که آهوی شکاری بودمی کز بهر قتل

در ته پای سمندت غرق خون غلطیدمی

یا پیاده بودمی بر نطع شطرنج تو تا

در میان پیل مات آخر رخ تو دیدمی

یا که در پیش سگان کوی خود بارم دهی

تا به ایشان سر به سر بر آستان خفتیدمی

این همه دولت نصیب دشمنان، ای کاشکی

من به دشنامی هم آخر زان میان ارزیدمی

غیر مهجوری و محرومی نصیبم چون نشد

گر بدانستم من این، کی عشق می ورزیدمی

خاک پایم، گفته ای، خسرو، ببوسی عاقبت

دولتی بودی، اگر پای سگت بوسیدمی

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

 

همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سازی

ز شب است اینکه دارم غم و ناله درازی

به نمازش ار چه بینم چپ و راست بیش از آن است

دو سلام چار گویم چو ادا کنم نمازی

به جفا کلاه کج نه چو شناختی حد خود

که میان شهسواران چو تو نیست شاهبازی

وه از این هوس بمردم که به زیر پات میرم

مه من تمام کرد آن هوسم به نیم نازی

همه شب چو شمع باشم به چنین خیال پختن

که طفیل شمع پیشت بودم شبی گدازی

چو ندارم این سعادت که به گریه پات شویم

ز پی ره تو شستن من و گریه و نیازی

همه خونست اشک خسرو، همه این بود ضرورت

پسر سبکتگین را چو به دل بود ایازی

ادامه مطلب
چهارشنبه 2 فروردین 1396  - 7:57 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 221

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4341839
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث