به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ما عافیت نثار ره درد کرده ایم

جان را به می برید عدم فرد کرده ایم

زین بحر آبگون چو کسی آب خوش نخورد

دل را ز آب خورد جهان سرد کرده ایم

نیک است هر بدی که کند کس به جای من

گر نیک و بد ز هر چه توان کرد کرده ایم

تا چند از طپانچه توان سرخ داشتن؟

روی امل که پیش کسان زرد کرده ایم

این سینه حریف که گردد ز خاک سیر

کردیم پر غبار و چه در خورد کرده ایم

از بهر آن که تیره کنیم آب آسمان

دهر از غبار سینه پر از گرد کرده ایم

نظارگیست چشم در این چرخ مهره باز

این کعبتین در خور آن نرد کرده ایم

ای عشق، درد بخش که درمان مراد نیست

درمان جان خسرو از این درد کرده ایم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

هر دم گذر به کوی و سرایی که ما کنیم

هویی فتد ز ناله و وایی که ما کنیم

با ما دل آنچه کرد کنیمش اگر کباب

هستش هنوز سهل سزایی که ما کنیم

روز از کجا گواهی شبهای ما کند؟

چون صبح کافری ست، گوایی که ما کنیم

ای پندگو، مگو که «دعا کن ز بهر صبر»

تعویذ شاهد است دعایی که ما کنیم

با همچو تو حریف که جان می برد به لاغ

خود را زنیم تیر دعایی که ما کنیم

بربت بر، ای فرشته، که در خورد کعبه نیست

گاه نماز رسم و ریایی که ما کنیم

لاف وفا زنیم و بنالیم از جفات

سگ به بسی بود ز وفایی که ما کنیم

بر مشتری خرام که ارزی هزار مهر

جانی و دیده ایست بهایی که ما کنیم

خسرو ز عشق بی سرو پا باشد، چنین بود

احوال خویش را سر و پایی که ما کنیم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کنیم

پیش در از طفیل سگان خوابگه کنیم

دزدیم هر طرف نظر از بیم مردمان

وانگاه در رخ تو به دزدی نگه کنیم

روزی دو دیده چار نشد، وه که با تو چند

در چار سوی راه تو دیده به ره کنیم؟

شطرنج عشق باز که ما بهر نرد تو

خود را به مات گاه رسانیم و شه کنیم

نخست کن، ای فرشته، خط یار بهر ما

باری چنین چو نامه خود را سیه کنیم

هان ای، حریف می خور و می، زنده ایم ما

ور توبه مردن است، بیا تا گنه کنیم

صوفی و شیم و داد کله چون نمی دهیم

به گر ز پای تابه مستان کله کنیم

رندان مفلسیم و اگر دسترس بود

خمهای می سیل به هر کوی و ره کنیم

گفتی که «پر دهم دو سه گر، خسروا، خوری »

در ماهه می بیار، مبادا که نه کنیم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم

تا چند هر زمانی با بخت بر ستیزم

از عزت در تو خواهم کشم به دیده

خاک درت که از وی خاشاک و خس نبیزم

در آرزوی خوابم کت گه گهی ببینم

میرم چنان که هرگز تا حشر برنخیزم

از تیغ جور، جانا، گر خون من بریزی

مهرت ز دل نریزم، گر بر زمین بریزم

بر تیغ کند باید کشتن چو من کسی را

زحمت بود که داری مهمان به تیغ تیزم

از هول رستخیزم، والله، خبر نباشد

پیش آید ار به ناگه در حشر رستخیزم

سوی تو می گریزم آنگه که زنده مانم

بکشد مرا خیالت، گر سوی خود گریزم

بر ماست نظم خسرو ناوک زنی ندانم

کاهوی هندوم من یا اشتر حجیزم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم

جان خراب نیز همان سو گذاشتیم

ماییم و راه دوری و تا باز کی رسد؟

جان و دلی که بر سر آن کو گذاشتیم

بگذاشتیم روی عزیزی که سالها

عمر عزیز خویش بر آن رو گذاشتیم

آن بخت کو که در خم بازو کشیم باز

آن گردنی که از غم بازو گذاشتیم

آن دل که او ز ما سر مویی جدا نبود

آویخته به حلقه آن مو گذاشتیم

دل بوی وصل داشت، کنون رنگ خون گرفت

این رنگ از آن ما شد و آن بو گذاشتیم

هر بار گفته ای که ز پهلوی من برو

رفتیم اینک از تو و پهلو گذاشتیم

خوبی که دل به صحبت یاران گرفته بود

بگسست سلک صحبت و آن خو گذاشتیم

زین پس وفا ز عمر نجوییم، خسروا

چون روی دوستان وفا جو گذاشتیم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

 

چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریزم

گه در فسون نشینم، گه در دعای گریزم

بوی کشنده او خود همره صبا شد

خلق از سموم وادی، من از صبا گریزم

شمشیر بر کشیده عشق و مرا در آن کوی

پای خرد شکسته چون از بلا گریزم

هر جانور که باشد بگریزد از بلایی

من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟

خسرو، مگوی در کش پا از طواف کویش

کو نیست آن حریفی کز وی به پا گریزم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

 

جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم

خاک درت به دیده چون توتیا بگیرم

پیش تو روی چون زر مالم به خاک، جانا

وندر دل چو سنگت زین روی جا بگیرم

خورشید اگر بخواند پیشت برات خوبی

در روزنامه او صد جا خطا بگیرم

باریکی میانت تا غایتی ست کز وی

تیغم به دست ناید، از هر کجا بگیرم

باریکی میانت تا غایتی ست کز وی

تیغم به دست ناید، از هر کجا بگیرم

حالم ترا که گوید، پیشت مرا که آرد؟

دست که را ببوسم، پای که را بگیرم؟

ای کاش پر برآید بر بازوی نیازم

تا بر پرم به سویت، راه هوا بگیرم

گه دست کین برآری، گه پا به خون فشاری

پیش آیدم به زاری، گر دست و پا بگیرم

شد بنده تو خسرو، گر باورش نداری

او را که تو بگویی بر خود گوا بگیرم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

از دست دل بر آنم کز جان خود بشورم

بیرون جهم که باشد خون با گوزن و گورم

دیوانه ام من، ای دل، زان شمع یادم آور

کاتش زنم جهان را، ناگه اگر بشورم

ذوق خرد نجویم کز غم کشان عشقم

فضل عرب ندانم کز روستای غورم

هر مرده از گناهی سوزند و من چه سوزم

از سوز عشق، باری باشد عذاب گورم

زان نور آفتابم بینا و کور هر دم

نیلوفرم ندانم یا بوم روز کورم

من چون زیم که دیدم با خط مورمالش

زو در دل جگر شد سوراخهای مورم

گویند «خسرو آن سو چندین مرو به زاری »

نی خود همی روم من، دل می برد به زورم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

ابر بهار باران، وین چشم خونفشان هم

بلبل به باغ نالان، عاشق به صد فغان هم

صحرا و بوستان خوش، وین جان زار مانده

ناسایدی به صحرا، در باغ و بوستان هم

باز آ که شهر بی تو تاریک و تیره باشد

در شهر بی تو نتوان، والله که در جهان هم

نامم نشانه ای شد در تهمت ملامت

ای کاشکی نبودی نام من و نشان هم

این است مردن من، ای خیره کش، که هستی

ز آب حیات خوشتر، وز عمر جاودان هم

خواهی به دیده بنشین، خواهی به سینه جا کن

سلطان هر دو ملکی، این زان تست و آن هم

گفتی « به حجت خط شد ملک من دل تو»

گر راست پرسی از من، جانان تویی و جان هم

صد منت از تو بر من کز دولت جمالت

بدنام شهر گشتم، رسوای مردمان هم

شد نرخ بنده خسرو از چشم تو نگاهی

گر این قدر نیرزد، بنده به رایگان هم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

از دل پیام دارم، بر دوست چون رسانم

آنجا که اوست، باری خود را درون رسانم

آن باد را که آرد از تو پیامم، ای جان

یک جان چه باشد او را، صد جان فزون رسانم

گفتی که «خود مرا کس چون با کسی رساند»

گر در حضور باشی، دانی که چون رسانم

جان می بری ز سینه، وز دل گرانی غم

تو دست خود مرنجان تا من برون رسانم

گیرم جواب ندهی، دشنام گوی باری

تا من بدان تمنا دل را سکون رسانم

آنجا که کشته ای دل، شمشیر تیز بر کش

تا سر نهم هم آنجا، هم خون به خون رسانم

حکم ار کنی به مردن بر دیگران، تو دانی

لیکن اگر به محشر گویی، کنون رسانم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:32 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 221

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4361363
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث