به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

التفاتی به من آن ماه ندارد، چه کنم؟

این چنین ملتفتم می نگذارد، چه کنم؟

سوده شد بر صفت سرمه تن سنگینم

هیچم آن شوخ چو در چشم نیارد، چه کنم؟

هر پیاله که ز می بر لب او نوش کنم

گر بود چشمه حیوان نگذارد، چه کنم؟

باد را گفتم «پیغام من او را بگذار»

آن قدم سخت سبک چون نگذارد، چه کنم؟

برگ کاهی شدم از کاهش بسیار و مرا

باد زلفش به خسی هم نشمارد، چه کنم؟

زلف او در سر هر موی جفایی دارد

وز وفا یک سر مو نیز ندارد، چه کنم؟

گویدم چشم تو چندین ز چه می بارد خون

هم نخواهم که ببارد، چو ببارد، چه کنم؟

می کشد هر دم از اندیشه خود خسرو را

یک دم اندیشه به خود می نگمارد، چه کنم؟

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:24 AM

هر شب از دست غمت دیده و دل خون شودم

وانگه از هر مژه راوق شده بیرون شودم

گاه گاهی به سر زلف تو در می آیم

با دلی در هم و آن هم ز غمت خون شودم

مردم دیده کند رقص به صحرای دو رخ

چون بم و زیر دل خسته به گردون شودم

روزگاری ست مرا سخت پریشان ز غمت

چه کنم بی تو و این عمر به سر چون شودم؟

خار خارت نشود از دل خسرو بیرون

گر چه از خون جگر رخ همه گلگون شودم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:24 AM

من اگر بر در تو هر شبی افغان نکنم

خویش را شهره و بدنام بدینسان نکنم

گر دهم دردسری تنگ میا بر من، ازآنک

نتوانم که تو را بینم و افغان نکنم

روزی از یاد رخت پیش گلی خواهم مرد

من همان به که گذر بیش به بستان نکنم

وه که دیوانه دلم باز به بازار افتاد

من نمی گفتم کافسانه هجران نکنم

غم خورد این دل بیچاره، زبانش دادی

بعد از این چاره همانست که درمان نکنم

آشنایان همه بیگانه شدند از من، از آنک

هر کسی مصلحتی گوید و من آن نکنم

شکر گویم ز تو، ای توبه که کورم کردی

تا نظر بازی از این پیش به خوبان نکنم

خلق گویند «دعا خواه ز خوبان » نروم

روزگار خوش درویش پریشان نکنم

چند گویند، که خسرو، ز بتان چشم بدوز

گر میسر شودم روی بدیشان نکنم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:24 AM

بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، چه کنم؟

وز دلم پوشش این راز نیاید، چه کنم؟

باز داری که منه دیده به رویم چندین

دیده باز آمد و دل باز نیاید، چه کنم؟

از یک ابرو دهیم دل که ببخشم جانت

چون رضای دوم انباز نیاید، چه کنم؟

عقل گوید که بکش ناز دگر یاران نیز

چون ز یار دگر این ناز نیاید، چه کنم؟

حال من پرسی، خواهم که بگویم، لیکن

وز تحیر ز من آواز نیاید، چه کنم؟

خسرو، از یاد لبت گر چه لب خود بگزد

آن حلاوت ز چنین کار نیاید، چه کنم؟

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:24 AM

پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم

ور کنم نیز یقین دان که به عمدا نکنم

به تماشای رخ چون گل تو می آیم

ور بگویی، به چمن پیش تماشا نکنم

آنچه بر من لب تو می کند، ای جان، من نیز

می تتوانم که کنم بر لبت، اما نکنم

تا بگویم که فلان در دل من دارد جای

خویشتن را به دل هیچ کسی جا نکنم

تو همه خون کنی از غمزه و من آه کنم

پس بگویی «مکن » ای شوخ، مکن تا نکنم

دوش گفتی که وفایی بکنم، ترسم، ازآنک

ناگهان در دلت آید که «کنم یا نکنم »

بوسه ای چند بگفتی که ترا خواهم داد

گر به خسرو ندهی، بیش تقاضا نکنم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:24 AM

فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کنم

تو مرا جانب خود خوانی و من ناز کنم

چند گویی که «تو می نال که من می شنوم »

این نه چنگ است که پیش تو چو مه ساز کنم

سالها شد که نیابم خبر و در کویت

دل بیرون شده را آیم و آواز کنم

باغبانا، ز تو گه گه بود ار فرمانم

بلبلم بر سر خود آیم و پرواز کنم

بهر دلبستگی، ای دوست، ره بد بگذار

این گره من نتوانم که دگر باز کنم

خلق از صحبت من غمزده گشتند، از آنک

هر کجا شینم و غمهای خود آغاز کنم

ابر را مایه کم آید گه باریدن آب

گرنه در گریه خون با خودش انباز کنم

دل به قلب زدن برد به یک داو وکنون

جان هم اندر سر آن چشم دغاباز کنم

خسروا، جان و دل و تن ز تو بیگانه شدند

دیگران را، چه غم، ار محرم این راز کنم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:24 AM

ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش کنم

چاشنی کرده از آن لب به سخن گوش کنم

مست آیی تو و پس گویی «از هوش مرو»

باش باری بزیم وانگه سخن گوش کنم

می خلی روز و شب اندر دل آزرده من

به چه مشغول شوم کز تو فراموش کنم؟

وه که از دود جگر این تن چون کاه بسوخت

تا کی این آتش افروخته خس پوش کنم!

ای خردمند، در این گوشه سخنهای کسی ست

کی توانم که سخنهای تو در گوش کنم؟

کیست خسرو که عنان گیر تو گردد به وصال؟

لیکن ار حکم کنی غاشیه بر دوش کنم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:24 AM

ما به کوی تو سگانیم و به راه تو خسیم

این که پیش تو پس است، از همه رو نیز پسیم

بهر یک سجده به راه تو سراسر عشقیم

بهر یک بوسه به پای تو لبالب هوسیم

دیگران را چه کنی گرد رخ خویش سپند

کز پی سوختنی هم من و دل هر دو بسیم

گر نوازند رقیبان تو ما را، خاکیم

ور بسوزند، بسوزیم که خاشاک و خسیم

ما که باشیم که ما را سگ خود نام نهی؟

این سخن با دگری گوی که ما هیچ کسیم!

در میان هیچ نه و خشک زبانی به دهان

عالمی کرده پر آواز تو گویی جرسیم

عذر تقصیر نخواهیم که از خدمت رفت

گر خدا خواسته باشد که به خدمت برسیم

به یکی جرعه می باز خر از خود ما را

که به بازار فنا در گرو یک نفسیم

تو همایی به کرم سایه فکن بر خسرو

که ز ناچیزی چون سایه پر مگسیم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:24 AM

وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم

چند بر زرق و ریا نام مناجات نهیم

گر فروشیم مصلا ز پی می، به ازآنک

رخت تزویر به بازار مکافات نهیم

مست گر، پای بلغزد، چو در آن ثابت است

دیده بر پاش به صد عذر و مراعات نهیم

دیده داریم و دل و جان و تن از عشق خراب

بر خرابی دو سه در وجه خرابات نهیم

عاشق صورت خوبیم که خلقی همه سر

بر در کعبه و ما بر قدم لات نهیم

شاه جان گشت چو بازیچه نفس کج باز

بینم اندر محل شه رخ و سر مات نهیم

دل خسرو که همه شیشه می می سنجد

سنگ قلب است که در پله طاعات نهیم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:18 AM

عهدها را گه آن شد که ز سر تازه کنیم

مهرها را به دل خسته اثر تازه کنیم

غزل سوخته خواهیم از آن مطرب مست

داغ دیرینه خود باز ز سر تازه کنیم

جگر سوخته را ریش کهن بگشاییم

دردها را به همه شهر خبر تازه کنیم

دوست را درد دل خود به فغان یاد دهیم

باغ را ناله مرغان سحر تازه کنیم

باده نوشیم بران روی و پیاله هر دم

گر به نیمی رسد از خون جگر تازه کنیم

مست و لایعقل با دوست به بازار شویم

قصه عشق به هر کوچه و در تازه کنیم

چون خورده باده، لبش پاک کنیم از دامن

وز سر آلودگی دامن تر تازه کنیم

امشب آن است که افسانه هجران گوییم

ور ترا خواب برد، بار دگر تازه کنیم

زنده داریم از این پس شب، اگر عمر شود

پس دعای شه جمشید گهر تازه کنیم

زلف آشفته از آن روی به یک سوی نهیم

جان آزرده خسرو به نظر تازه کنیم

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 1:18 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 221

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4372892
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث