به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

دور شو از پنج خصلت ای پسر

تا نریزد آب رویت در نظر

اولا کم گوی با مردم دروغ

زانکه گردی از دروغت بی فروغ

هر که استیزه کند با مهتران

آب روی خود بریزد بی گمان

پیش مردم هر کرا نبود ادب

گر بریزد آب رو نبود عجب

از سبکساران مباش ای نیک خوی

کز سبکساری بریزد آب روی

ای پسر با مهتران کمتر ستیز

وز حماقت آب روی خود مریز

گر بعالم آب روی بایدت

دایما خلق نکو می‌بایدت

هر که آهنگ سبکساری کند

از وی آب روی بیزاری کند

جز حدیث راست با مردم مگوی

تا نگردد آب رویت آب جوی

از خلاف و از خیانت باش دور

تا بود پیوسته در روی تو نور

گر همی خواهی که گویندت نکو

ای برادر هیچ کس را بد مگو

تا نباشی در جهان اندوه گین

از حسد در روزگار کس مبین

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

می‌فزاید آب روی از پنج چیز

با تو گویم بشنو ای اهل تمیز

چون بکار خویش حاضر بودهٔ

آب روی خویش را افزودهٔ

از سخاوت آب روی افزون شود

وز بخیلی بی خرد ملعون شود

در سخاوت کوش اگر داری غنا

تا فزاید آب رویت در سخا

هر کرا بر خلق بخشایش بود

آب روی او در افزایش بود

باش دایم بردبار و با وفا

تا بروی خویش بینی صد صفا

تا بماند رازت از دشمن نهان

سر خود با دوستان کمتر رسان

تا نگردی پیش مردم شرمسار

آنکه خود ننهاده باشی برمدار

ای برادر پرده مردم مدر

تا ندرد پرده‌ات شخص دگر

بر هوای دل مکن زینهار کار

تا نیارد پس پشیمانیت بار

قدر مردم را شناس ای محترم

تا شناسند دیگران قدر تو هم

تا زبانت باشد ای خواجه دراز

دست کوته دار و هر جانب متاز

هر کرا قدری نباشد در جهان

زنده مشمارش که هشت از مردگان

از قناعت هر کرا نبود نشان

کی توانگر سازدش ملک جهان

بر عدوی خویش چون یابی ظفر

عفو پیش آور زجر مش درگذر

دایما می‌باش از حق ترسکار

بایش نیز از رحمتش امیدوار

با تواضع باش و خو کن با ادب

صحبت پرهیزکاران می‌طلب

بردباری جوی و بی آزار باش

تا که گردد در هنر نام تو فاش

همچو تریاقند دانایان دهر

قاتلانند جملهٔ نادان چو زهر

مردم از تریاق می‌یابد نجات

خود کسی از زهر کی یابد حیات

صبر و حلم و علم تریاق دلند

حرص و بغض و کینه زهر قاتلند

فخر جمله کارها نان دادنست

در بروی دوستان بگشادنست

گرچه دانا باشی و اهل هنر

خویشتن را کمتر از نادان شمر

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

می‌فزاید عمر مرد از چارچیز

این نصیحت بشنو ای جان عزیز

اول آوردن بگوش آواز خوش

وانگهی دیدن جمال ماه وش

سیوم آمد ایمنی بر مال و جان

می‌فزاید عمر مردم را از آن

آنکه کارش بر مراد دل شود

در بقا افزونیش حاصل بود

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

عمر مردم را بکاهد پنج چیز

یاددارش چون شنیدی ای عزیز

شد یکی زان پنج در پیری نیاز

پس غریبی وانگهی رنج دراز

هر که او بر مرده اندازد نظر

عمر او بی‌شک بکاهد ای پسر

پنجم آمد ترس و بیم از دشمنان

عمر را اینها همی دارد زیان

هر که او از دشمنان ترسان بود

کار او هر لحظه دیگرسان بود

از خداترس و مترس از دشمنان

کز همه دارد خدایت در امان

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

آدمی را چارچیز آرد شکست

با تو گویم گوش دارای حق پرست

دشمن بسیار و وام بی شمار

شغل بی حد و عیال با قطار

وای مسکین که غرق وام شد

هر دمی از غصه خون آشام شد

هر کرا بسیار باشد دشمنش

خیره گردد هر دو چشم روشنش

هر کرا اشغال بسیارش بود

در زمانه زار بیکارش بود

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

حاصل آید چارچیز از چارچیز

یاد دار از این نکته از من ای عزیز

خامشی را هر که سازد پیشهٔ

در جهان نبود ز کس اندیشهٔ

از سخاوت مرد یابد سروری

شکر نعمت را دهد افزون‌تری

گر سلامت بایدت خاموش باش

گشت ایمن هر که نیکی کرد فاش

هر که او ساکت شد و خاموش کرد

از سلامت کسوتی بر دوش کرد

گر همی خواهی که باشی در امان

رو نکویی کن تو با خلق جهان

هر کرا عادت شود جود و کرم

در میان خلق گردد محترم

هر که کار نیک یا بد می‌کند

آن همه می‌دان که با خود می‌کند

ای برادر بندهٔ معبود باش

تا توانی با سخا و جود باش

باش از بخل بخیلان بر حذر

تا نسوزد مرا ترا نار سقر

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

چارچیزت بردهد از چار چیز

نشنود این نکته جز اهل تمیز

هر که زو صادر شود این چارکار

بیند آن چار دگر بی‌اختیار

هر که در پایان کاری ننگرد

عاقبت روزی پشیمانی خورد

هر که نکند احتیاط کارها

بر دلش آخر نشیند بارها

هر که او استیزه با سلطان کند

کار خود را سر بسر ویران کند

هرکه او یاغی شود با پادشاه

روز او چون تیره شب گردد سیاه

هر که گشت از خوی بدناسازگار

دوستان از وی کنند بی شک فرار

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

چارچیز است آنکه بعد از رفتنش

از محالاتست باز آوردنش

چون حدیثی رفت ناگه بر زبان

یا که تیری جست بیرون از کمان

باز چون آری حدیث گفته را

کس نگرداند قضای رفته را

باز کی گردد چو تیر انداختی

همچنین عمری که ضایع ساختی

هر که بی اندیشه گفتارش بود

پس ندامتهای بسیارش بود

تا نگفتی می‌توانی گفتنش

چون بگفتی کی توان بنهفتنش

عمر را می‌دان غنیمت هر نفس

چون رود دیگر نباید باز پس

هیچ کس از خود قضا را رد نکرد

هر که راضی از قضا شد بد نکرد

هر که می‌خواهد که باشد در امان

مهر می‌باید نهادن بر دهان

می‌سزد گر عمر را داری عزیز

چون رود پیشش نخواهی دید نیز

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 465

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4288577
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث