به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ای پسر هر کس که دارد چارچیز

چار دیگر هم شود موجود نیز

عاقبت رسوای آید از لجاج

خشم را نکند پشیمانی علاج

بی‌گمان از کبر خیزد دشمنی

حاصل آید خواری از کاهل تنی

چون لجوجی در میان پیدا شود

بنده از شومی او رسوا شود

خشم خود را چونکه راند جاهلی

جز پشیمانیش نبود حاصلی

هر که کرد از کبر بالا گردنش

دوستان گردند آخر دشمنش

کاهلی را هر که سازد پیشهٔ

آید از خواری بپایش تیشهٔ

خشم خود را گر فرو نخورد کسی

عاقبت بیند پشیمانی بسی

هر که او از تنبلی باشد بلید

بر قفایش شاید ار سیلی رسید

هر که او افتادهٔ تن پرورست

نیست انسان کمتر از گاو و خرست

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

چارچیز ای خواجه کم دارد بقا

گوش دار ای مومن نیکو لقا

جور سلطان را بقا کمتر بود

پس عتاب دوستان خوشتر بود

دیگر آن مهری که باشد از زنان

بی بقا چون صحبت ناجنس دان

با رعیت چون کند سلطان ستم

مرورا باشد بقا در ملک کم

گر ترا از دوستان آید عتاب

کم بقا دارد چو خط بر روی آب

گرچه باشد زن زمانی مهربان

چون کم آید بهرهٔ بگشاید زبان

چون بناجنسان نشیند آدمی

کمترک بیند از ایشان همدمی

زاغ چون فارغ زبوی گل شود

نفرتش از صحبت بلبل شود

صحبت ناجنس جانگاهی بود

جمله را زین حال آگاهی بود

چون ترا ناجنس آید در نظر

ای پسر چون باد از وی درگذر

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

چارچیز از چار دیگر شد تمام

چون شنیدی یاد می‌دار ای غلام

دانش مرد از خرد گیرد کمال

از عمل نیت همی یابد جمال

دینت از پرهیز کامل می‌شود

نعمتت از شکر شامل می‌شود

هست دانش را کمالات از خرد

نیتت را بی عمل کس ننگرد

شکر نعمت را کمالی می‌دهد

غافلان را گوشمالی می‌دهد

شکر ناکردن زوال نعمتست

بهرهٔ شاکر کمال نعمتست

علم را بی عقل نتوان کاربست

پیش بی عقلان نمی‌باید نشست

بی خرد دانش وبالست ای پسر

علم مرغ و عقل بالست ای پسر

هر که علمی دارد و نبود بر آن

از طریق عقل باشد بر کران

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

چار چیز آمد نشان مدبری

یادگیرش گر تو روشن خاطری

مدبری باشد بابله مشورت

هم بجاهل دان سیم و زرت

هرکه پند دوستان نکند قبول

در حقیقت مدبرست آن بوالفضول

هر که از دنیا نگیرد عبرتی

هست از آن مدبر جهان را نفرتی

مشورت هر کس که با ابله کند

دیو ملعونش سگ گمره کند

آنکه مال خود دهد با جاهلان

آنچنان کس کی شود از مقبلان

زر چو ابله را همی آید بکف

می‌کند اسراف و می‌سازد تلف

نشنود از دوست ابله پند را

ازجهالت بگسلد پیوند را

عبرتی گیر از زمانه ‌ای جوان

تا نباشی از شمار ابلهان

هرکرا ازعقل آگاهی بود

نزد او ادبار گمراهی بود

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

چارچیز آمد بزرگ و معتبر

می‌نماید خرد لیکن درنظر

زان یکی خصمت و دیگر آتشست

باز بیماری کزو دل ناخوشست

چارمین دانش که آراید ترا

این همه تا خرد ننماید ترا

هر که در چشمش عدو باشد حقیر

از بلای او کند روزی نفیر

ذرهٔ آتش چو شد افروخته

بینی از وی عالمی را سوخته

علم اگر اندک بود خوارش مدار

زانکه دارد علم قدری بی شمار

رنج اندک را بکن غم خوارگی

ورنه بینی عجز در بیچارگی

دردسر را گر نجوید کس علاج

خوف آن باشد که بدگردد مزاج

باش از قول مخالف بر حذر

پیش از آن کز پا درآیی ای پسر

آتش اندک توان کشتن بآب

وای آن ساعت که گیرد التهاب

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

چارچیز دیگر ای نیکو سرشت

هست از جمله خلایق نیک زشت

زان چهار اول حسد کینی بود

زان گذشتی عجب و خود بینی بود

خشم خود دیگر فروناخوردنست

خصلت چارم بخیلی کردنست

ای پسر کم گرد گرد این خصال

از برای زانکه زشتست این فعال

غل و غش بگذار چون زر پاک شود

پیش از آن که خاک گردی خاک شو

حرص بگذار و قناعت پیشه کن

آخر از مردن یکی اندیشه کن

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:59 AM

 

باش دایم ای پسر با یاد حق

گر خبر داری ز عدل و داد حق

زنده دار از ذکر صبح و شام را

در تغافل مگذران ایام را

یاد حق آمد غذا این روح را

مرهم آمد این دل مجروح را

یاد حق گر مونس جانت بود

کی هوای کاخ و ایوانت بود

گر زمانی غافل از رحمن شوی

اندر آن دم همدم شیطان شوی

مومنا ذکر خدا بسیار گوی

تا بیابی در دو عالم آب روی

ذکر را اخلاص می‌باید نخست

ذکر بی اخلاص کی باشد درست

ذکر بر سه وجه باشد بی خلاف

تو ندانی این سخن را از گزاف

عام را نبود به جز ذکر لسان

ذکر خاصان باشد از دل بی گمان

ذکر خاص الخاص ذکر سر بود

هر که ذاکر نیست او خاسر بود

ذکر بی تعظیم گفتن بدعتست

واندر آن یک شرط دیگر حرمتست

هست بر هر عضو را ذکر دگر

هفت اعضا راست ذکری ای پسر

یاری هر عاجز آمد ذکر دست

ذکر پاخویشان زیارت کردنست

ذکر چشم از خوف حق بگریستن

باز در آیات او نگریستن

استماع قول حق دان ذکر گوش

تا توانی روز و شب در ذکر کوش

اشتیاق حق بود ذکر دلت

کوش تا این ذکر گردد حاصلت

آنکه ازجهلست دایم در گناه

کی حلاوت یابد از ذکر الله

خواندن قرآن بود ذکر لسان

هر کرا این نیست هست از مفلسان

شکر نعمتهای حق می‌گو مدام

تا کند حق بر تو نعمتها تمام

حمد حق را بر زبان بسیاردار

تا شوی از نار حرمان رستگار

لب مجنبان جز بذکر کردگار

زانکه پاکان را همین بودست کار

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:53 AM

 

هست بی شک رستگاری در سه چیز

با تو گویم یادگیرش ای عزیز

زان یکی ترسیدنست از ذوالجلال

دوم آمد جستن قوت حلال

سیومین رفتن بود بر راه راست

رستگارست آنکه این خصلت رواست

گر تواضع پیشه گیری ای جوان

دوست دارندت همه خلق جهان

سر مکن در پیش دنیا دار پست

ور کنی بی شک رود دینت ز دست

بهر زر مستای دنیادار را

تا چه خواهی کرد این مردار را

مردگانند اغنیای روزگار

ای پسر با مردگان صحبت مدار

مال و زر بی حد بدست آورده گیر

بعد از آن در کور حسرت برده گیر

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:53 AM

هر کرا عقلست ودانش ای عزیز

دور باید بودنش از چارچیز

کار خود با ناسزا نکند رها

مردمی نکند بجای ناسزا

عقل داری میل بدکاری مکن

زین چو بگذشتی سبکساری مکن

تا شوی پیش از همه در روزگار

دست بر نان و نمک بگشاده دار

تا تو باشی در زمانه دادگر

زیر دستان را نکو دار ای پسر

هر که در پند خود آمد استوار

پند او را دیگران بندند کار

هر که از گفتار خود باشد ملول

قول او را دیگران نکنند قبول

هرچه باشد در شریعت ناپسند

گرد او هرگز مگرد ای هوشمند

تا صواب کار بینی سر بسر

بر مراد خود مکن کار ای پسر

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:53 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 465

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4288576
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث