به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

های خاقانی تو را جای شکر ریز است و شکر

گر دهانت را به آب زهرناک آکنده‌اند

محیی‌الدین کو دهان دین به در آکنده بود

کافران غز دهانش را به خاک آکنده‌اند

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 1:01 PM

 

هرکه را غره کرد دولت نیز

غدر آن دولتش هلاک رساند

خاک بر فرق دولتی که تو را

از سر خاک بر سماک رساند

نه نه صد جان نثار آن دولت

که تواند تو را به خاک رساند

باد اگر برد خاک را بر چرخ

بازش از چرخ بر مغا رساند

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 1:01 PM

 

دوات من ز برون جدول و درون دریاست

نهنگ و آب سیاهش عجب بدان ماند

عمود صبح ندیدی سواد شام در او

دوات من به دو معنی بدان نشان ماند

رواست کو ید بیضای موسوی است دوات

که خامه نیز به ثعبان درفشان ماند

زبان خامهٔ جوشن در زره بر من

به دور باش سنان فعل و تیرسان ماند

چو خسروان گذرم بر مصاف نطق و دوات

از آن به خانهٔ زراد خسروان ماند

عنان جیحون در دست طبع خاقانی است

از آن جهت به سمرقند خضرخان ماند

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 1:01 PM

 

ای تاجدار خسرو مغرب که شاه چرخ

در مشرقین ز جاه تو کسب ضیا کند

درگاه توست قبلهٔ پاکان و جان من

الا طواف قبلهٔ پاکان کجا کنند

تن را سجود کعبه فریضه است و نقص نیست

گر دیده را ز دیدن کعبه جدا کند

گر تن به قرب کعبه نگشت آشنا رواست

باید که جان به قرب سجود آشنا کند

از تن نماز خدمت اگر فوت شد کنون

جان هم سجود سهو برد هم قضا کند

تن چو رسد به خدمت کی زیبد از مسیح

کو خوک را به مسجد اقصی رها کند

گر جان به خدمت است تن ار نیست گو مباش

دل مهره یافت مار تمنا چرا کند

چون مشک چین تو داری ز آهوی چین مپرس

آه به چین به است که سنبل چرا کند

گرچه به سیر مشک شناسند لیک مرد

چون مشک یافت سیر گزیند خطا کند

دیوان و جان دو تحفه فرستاده‌ام به تو

گردون براین دو تحفهٔ غیبی ثنا کند

دیوان من به سمع تو در دری دهد

جانم صفات بزم تو ز اوج سما کند

ای آسمانت کرده زمین بوس و تا ابد

هم آسمان ز خاک درت توتیا کند

بادت بقای خضر که تا خضر از این جهان

صد سال آن جهانت شمار بقا کند

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 1:01 PM

 

خدای داند معنی میان نطفه نهادن

به دست مرد جز این نیست کآب نطفه براند

از آفتاب وهوا دان که تخم یابد بالش

ز برزگر چه برآید جز آنکه تخم فشاند

حلال زادهٔ صورت چه سودمند که فعلش

در آزمایش معنی به اصل باز بخواند

حرام زادهٔ صورت که دارد آیت معنی

سزد که داورش الا حلال زاده نداند

به آب تیره توان کرد نسبت همه لل

ببین که لل رشن به آب تیره چه ماند

درافرینش نفسی که بد ز مایهٔ ناقص

ریاضتش به کمالی که واجب است رساند

نه گل به نسبت خاکی نخست درد سر آرد

چو یافت صحبت آتش نه درد سر بنشاند

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 1:01 PM

 

گر به شروانم اهل دل می‌ماند

در ضمیرم سفر نمی‌آمد

ور به تبریزم آب رخ می‌بود

ارمنم آبخور نمی‌آمد

ور به ارمن دو جنس می‌دیدم

دل به جای دگر نمی‌آمد

هرچه می‌کردم آسمان با من

از در مهر در نمی‌آمد

هرچه می‌تاختم به راه امید

طالعم راهبر نمی‌آمد

خون همی شد ز آرزو جگرم

و آرزوی جگر نمی‌آمد

آرزو بود در حجاب عدم

به تمنا به در نمی‌آمد

همتی نیز داشتم که مرا

دو جهان در نظر نمی‌آمد

بیش بیش آرزو که بود مرا

با کم کم به سر نمی‌آمد

آب روزی ز چشمهٔ هر روز

یک دو دم بیشتر نمی‌آمد

دل نمی‌داشت برگ خشک آخر

وز جهان بوی تر نمی‌آمد

ترک بیشی بگفتم از پی آنک

کشت دولت به بر نمی‌آمد

آنچه آمد مرا نمی‌بایست

و آنچه بایست بر نمی‌آمد

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 1:01 PM

 

ای روح صفات اهرمن بند

وی نوک سنان آسمان رند

در نعش و پرن زنند طعنه

نظم تو و نثرت ای خداوند

هر بیخ ستم که دهر بنشاند

رای تو به دست عقل برکند

افریدون دولتی عدو را

در زندان آر و پای بربند

کو نیست به جور کم ز ضحاک

نی زندانت کم از دماوند

فردا که نهد سوار آفاق

بر ابلق چرخ زین زر کند

تو نیز به زیر ران در آری

آن رخش تکاور هنرمند

گوئی که خدای آفریده است

قلزم ز بر ستام اروند

بینند به خوند خصم و بر خصم

تیغ تو گری و آسمان خند

انشاء الله که فتح و نصرت

با رایت تو کنند پیوند

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 1:01 PM

 

چه شد که بادیه بربود رنگ خاقانی

که صبح فام شد از راه و شام‌گون آمد

در آفتاب نبینی که شد اسیر کسوف

چو تیغ زنگ زده در میان خون آمد

میار طعنه در آن کش سموم بادیه سوخت

که آن سفر ز عذاب سقر فزون آمد

مکن به لون سیه دیگ را شکسته، ببین

که از دهان کدام اژدها برون آمد

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 1:01 PM

 

خبر برآمد کان آفتاب شرع فرو شد

هزار آه زهرک آن خبر شنود برآمد

چون روز اسعد ازین چرخ دیر سال فرو رفت

ز چرخ نالهٔ وا اسعداه زود برآمد

چو روی علم نهان شد شکست پشت جهانی

طراق پشت شکستن ز هر که بود برآمد

خواص آذربیجان چو دود آذرپیچان

بسوختند و ز هر یک هزار دود برآمد

خلیفه جامهٔ سوکش قبا کند چو غلامان

که جان خواجه که سلطان دیر بود برآمد

گریست دیدهٔ خسرو بریخت در کیانی

فرود شد که روانش ازین فرود برآمد

فلک ستاره فرو برد و خور ز نور تهی شد

زمانه مایه زیان کرد و خود ز سود برآمد

مرا ز ماتم او جان و دل به رنگرزان شد

لباس جان سیه از رنگ و دل کبود برآمد

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 1:01 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 136

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4332986
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث