به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

دلت خاقانیا زخم فلک راست

که آن چوگان جز این گویی ندارد

ز جیب مه قواره‌ات زیبد از سحر

که بابل چون تو جادویی ندارد

ازین هر هفت کردهٔ هفت دختر

چو طبعت چرخ بانویی ندارد

خرد بوسد سر کلکت که چون او

عرابی نطق هندویی ندارد

به شروان گر کرم رنگی نمی‌داشت

به باب الباب هم بویی ندارد

به دامن گرچه دریا دارد اما

گریبانش نم جویی ندارد

چو کشتی شو عنان از پاردم ساز

ازین دریا که لولویی ندارد

ندارد موکبی کایام در وی

ردیف هر سگ آهویی ندارد

نگوئی کز چه معنی بشکنندت

که شمک آهو آهویی ندارد

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 12:56 PM

 

در عجم کیست کو چو طفل عرب

طوق تو در گلو نمی‌دارد

همتت در جهان نمی‌گنجد

هفت دریا سبو نمی‌دارد

آفتابی است تیغ تو که غروب

جز به مغز عدو نمی‌دارد

آنکه فیض دو دست تو بشنید

چارجوی از دو سو نمی‌دارد

گو تیمم به خاک میکن از آنک

ز آب حیوان وضو نمی‌دارد

رای تو چون سپهر تو بر توست

رخنه در هیچ تو نمی‌دارد

کسری از شرم لعل خاتم تو

خاتم الا سرو نمی‌دارد

بی‌نسیم رضایت روضهٔ عمر

سر نشو و نمو نمی‌دارد

بی‌قبول هوات قالب عقل

قبله از لات و هو نمی‌دارد

بخت سوی تو نامه‌ای ننوشت

که رقم عبده نمی‌دارد

تو علی همتی و عالی تو

زیوری جز علو نمی‌دارد

کافرم کافر ار به خدمت تو

دل من آرزو نمی‌دارد

لیکن از روی طعنهٔ خسمان

آمدن هیچ رو نمی‌دارد

غصه‌ها هست در دلم که زبان

زهرهٔ بازگو نمی‌دارد

خلفت را که چشم بد مرساد

حرمت من نکو نمی‌دارد

آب رویم ببرد بر سر زخم

زخمهٔ کین فرو نمی‌دارد

روی جرم نکرده را کرمش

در نقاب عفو نمی‌دارد

جامهٔ جاه من درید چنانک

دل امید رفو نمی‌دارد

حرمت بیست ساله خدمت من

تو نگهدار کو نمی‌دارد

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 12:56 PM

 

با آینهٔ ضمیر مخدوم

خواهد که نفس زند نیارد

مجد الدین افتخار اسلام

که اسلام بدو تفاخر آرد

بحری است نهنگ سار کلکش

کالا گهر از دهن نبارد

در ظلمت حال خاطر اندوه

با نور خیال او گسارد

پر کحل جواهر آیدش چشم

چون بر خط او نظر گمارد

دل یاد کند فضایل او

چندان که به دست چپ شمارد

بر یاد محقق مهینه

انگشت کهینه بسته دارد

آخر چه حساب گیرد انگشت

کورا ز میان فرو گذارد

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 12:56 PM

 

مبر ای خواجه آب خاقانی

که زوال آب عمر تو ببرد

هرکه برگش دهد شکستن دل

بشکند شاخ عمر و بر نخورد

چون به نیکان کسی بد اندازد

بدش افتد چو نیک درنگرد

رگ چشم حیا کسی که برید

رگ جان بقاش اجل ببرد

بر عزیزان کسی که خواری کرد

زود گردد ذلیل و درگذرد

هرکه آرد به روی نیکان بد

هم نتیجهٔ بدیش پی سپرد

نامهٔ مصطفی درد پرویز

جامهٔ جان او پسر بدرد

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 12:56 PM

 

خاقانی را مپرس کز غم

ایام چگونه می‌گذارد

وامی که ازین دو رنگ برداشت

از کیسهٔ عمر می‌گذارد

جوجو ستد آنچه دادش ایام

خرمن خرمن همی سپارد

نی در بن ناخنش زد اندوه

تا نیشکر طرب نگارد

چون دل نبود طرب که جوید؟

چون ناخن نیست سر چه خارد

خوناب جگر خورد چه سود است

چون غصهٔ دل نمی‌گوارد

با این همه از سرشک بر رخ

لله الحمد، می‌نگارد

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 12:56 PM

 

مدار ملک جهان بر مجاهد الدین است

که چرخ بارگه احتشام او زیبد

امیر عادل سلطان دل و خلیفه همم

که حصن شام و عرب از حسام او زیبد

قباد قلعه ستان قهرمان افسر بخش

که صاحب افسر ایران غلام او زیبد

نه نه قباد مخوان کیقباد خوانش از آنک

قباد چاوش روز سلام او زیبد

اتابک است ز بهر نشام گوهر ملک

ملک شهی که مجاهد نظام او زیبد

دوم نظام و سوم جعفر است لا ولله

که داغ ناصیهٔ هر دو نام او زیبد

فلک جنیبه کش اوست بلکه از سر قدر

جنیبه‌وار فلک در لگام او زیبد

حلی گردن خورشید و طوق جید اسد

ز عکس خنجر مریخ فام او زیبد

جهان به پرچم و طاس و رماح او نازد

کز این دو مادت نور و ظلام او زیبد

سوار همتش از عرش مرکبی دارد

که زیور شه انجم ستام او زیبد

فراخ بال کند عدل تنگ قافیه را

چنان که چرخ ردیف دوام او زیبد

بلند بال کند جود پست قامت را

چنان که عرش به بالای نام او زیبد

طراز خاصه ز اقبال عام او شاید

حصار عامه ز انعام عام او زیبد

اگر زمانه ز نام کرام حرز کند

مجاهد الدین حرز کرام او زیبد

هنوز عهد مقامات مهدی ار نرسید

امیر عادل قائم مقام او زیبد

کسی که درگه جنت مثال او بگذاشت

حمیم دوزخیان قوت کام او زیبد

نعامه‌ای که به ترک هوای مرغان گفت

ز خبث آتش و آهن طعام او زیبد

به پای همت او هفت چرخ شش گام است

که فرق هشت جنان زیر گام او زیبد

روان حاتم طائی و جان معن یمن

زکات خواه سخای مدام او زیبد

مگر که بخل شبی بر کرم شبیخون کرد

چنان که از صفت ناتمام او زیبد

براند رای مجاهد سپاه بر سر بخل

بدان کمین که ز حزم تمام او زیبد

برید و بست سر بخل را به تیغ کرم

چنین غزا صفت انتقام او زیبد

زمانه حیدر اسلام خواندش پس ازین

که ذوالفقار ظفر در نیام او زیبد

هزار جان سکندر صفات خضر صفا

نثر چشمهٔ حیوان جام او زیبد

اگر تنم نه زبان موی می‌کند به ثناش

به جای موی سنان بر مسام او زیبد

به سعی اوست جهانگیر گشته سیف الدین

که پر نسر فلک بر سهام او زیبد

منم که گردن من وام‌دار خدمت اوست

که گردن ملکان زیر وام او زیبد

هزار فصل بدیع است و صد چو فضل ربیع

هزار مرغ چو من بو تمام او زیبد

ز خسروان جهان خود مجاهد الدین است

که مرغ همت ما صید دام او زیبد

ز صد هزار خلف یک خلف بود چو حسین

که نفس احمد بختی رام او زیبد

ز صد هزاران بختی یکی نجیب آید

که کتف احمد جای زمام او زیبد

عروس طبع بر او عقد بستم از سر عقل

بدان صداق که از اهتمام او زیبد

اگر به جود بها بر نهد عروس مرا

به قیمتی که فزاید خرام او زیبد

جهان پیر به ناکام و کام بندهٔ اوست

که بکر بخت جوان جفت کام او زیبد

جناب موصل ازو مکهٔ مبارک باد

که جملگی ممالک به کام او زیبد

اگرچه باز سپید است جان خاقانی

کبوتر حرم است احترام او زیبد

ادامه مطلب
شنبه 23 اردیبهشت 1396  - 12:56 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 136

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4608963
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث