من میوهٔ خام سایه پرورد نیم
جز چشمهٔ خورشید جهانگرد نیم
گر بر سر خصمان که نه مردند و نه زن
سرپوش زنان نیفکنم مرد نیم
من میوهٔ خام سایه پرورد نیم
جز چشمهٔ خورشید جهانگرد نیم
گر بر سر خصمان که نه مردند و نه زن
سرپوش زنان نیفکنم مرد نیم
احکام شریعت است چون شارع عام
بیرون مرو از راه شریعت یک گام
هرکس که سر از حکم شریعت پیچد
در مذهب اهل معرفت نیست تمام
از کوی تو ای نگار زاری بردیم
آشفته دلی و بیقراری بردیم
ای مایهٔ شادمانی آخر ز درت
رفتیم و غمت به یادگاری بردیم
ای بدر همال قدر خورشید جمال
کیوان دل مشتری رخ زهره مثال
قوس ابرو و عقرب خطی و تیر خصال
پروین دندان، سهیل تن، جوزا فال
سوزی که در آسمان نگنجد دارم
وان ناله که در دهان نگنجد دارم
گفتی ز جهان چه غصه داری آخر
آن غصه که در جهان نگنجد دارم
بنمود بهار تازه رخسار ای دل
بر باد نهاده باده پیش آر ای دل
اکنون که گشاد چهره گلزار ای دل
ما و می گلرنگ و لب یار ای دل
زرین چکنم قدح گلین آر ای دل
پای از گل غم مرا برون آر ای دل
تا از گل گورم ندمد خار ای دل
گلگون می در گلین قدح دار ای دل
یارت نکند به مهر تمکین ای دل
او نیست حریف، مهره بر چین ای دل
از یار سخن مگوی چندین ای دل
خیز از سر او خموش بنشین ای دل
از آتش عشق آب دهانم همه سال
در آب چو آتش به فغانم همه سال
بر خاک چو باد بینشانم همه سال
بر باد چو خاک جانفشانم همه سال
ای درد چو بیدرد ز حالم غافل
بر گردن او بستهٔ مهری از دل
بر سر دهمت خاک ز انصاف دمی
در گردن حق که دید دست باطل