به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

گر شوق پی مطلب نایاب نگیرد

سرمشق رم از عالم اسباب نگیرد

با تشنه ‌لبی ساز و مخور آبی از این بحر

تا حلق تو را تنگ چو گرداب نگیرد

آن دل ‌که تپیدن فکند قرعهٔ وصلش

حیف است‌ که آیینه به سیماب نگیرد

محتاج کریمان نشود مفلس قانع

سرچشمهٔ آیینه زبحرآب نگیرد

صیّاد اسیران محبّت خم ابروست

کس ماهی این بحر به قلاب نگیرد

از نور هدایت نبرد بهره سیه‌بخت

چون سایه‌ که رنگ از گل مهتاب نگیرد

دل مست جنون است بگویید خرد را

امروز سراغ من بیتاب نگیرد

از بس به مراد دو جهان دست فشاندم

گر زلف شوم دامن من تاب نگیرد

منظور حیا ضبط نگاهیست و گر نه

سر پنجهٔ مژگان بتان خواب نگیرد

در حلقهٔ خامش ‌نفسان در دل باش

تا هیچکست نکته در این باب نگیرد

ہنیاد تو تا چند شود سدّ ره عمر

بیدل‌ کف خاکی ره سیلاب نگیرد

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

 

به محفلی‌که فضولی قدح به دست نگیرد

خمار اگر عسس آید برون ‌که مست نگیرد

بساز با دل خرسندی از جهان تعین

که چون‌ کلاهش اگر بشکنی شکست نگیرد

به رنگی آینه پردازده‌ که تا به قیامت

جریده‌ات چو عدم نقش هرچه هست نگیرد

گشاد دست‌و دل است انجمن‌طرازی مشرب

کس این قدح به‌کف آستین‌پرست نگیرد

دگر امید چه دارد به صیدگاه تخیل

کسی‌ که ماهی بحر گمان به شست نگیرد

کجاست جز سر تسلیم ما به راه محبت

فتاده‌ای که کسش جز غبار دست نگیرد

به صیدگاه طلب مگسل از رسایی همت

که غیر عقدهٔ دل رشته چو‌ن ‌گسست نگیرد

ندید قطره ز قعر محیط غیر فسردن

چه ممکن است‌که دل در جهان پست نگیرد

سیه مکن ورق امتحان آینه بیدل

که مشق خامهٔ سعی نفس نشست نگیرد

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

 

تا ساز نفسها کم مضراب نگیرد

آهنگ جنون دامن آداب نگیرد

عاشق‌ که بنایش همه بر دوش خرابی‌ ست

چون دیده چرا خانه به سیلاب نگیرد

بر پای توگر باز شود دیده مخمل

چون آینه هرگز خبر از خواب نگیرد

چون ریگ روان در سفر دشت توکل

باید قدح آبله هم آب نگیرد

بی‌کینه‌ام از خلق به رنگی‌که چو یاقوت

مو از اثر آتش من تاب نگیرد

درویشی‌ من سرخوش صهبای تسلی است

ساحل قدح از گردن‌ گرداب نگیرد

زین خواب گمان وا نشود چشم یقینت

ازتیغ اجل تا به‌گلو آب نگیرد

غفلت به‌کمین دم پیری‌ست حذرکن

کزپرتو صحبت به شکر خواب نگیرد

آخربه‌گهر محو شود پیچ وخم موج

تا چند دل از عالم اسباب نگیرد

بیدل به عبادتکدهٔ عجزپرستی

جز نقش‌کف پای تو محراب نگیرد

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

 

اگر به افواج عزم شاهان سواد روم و فرنگ گیرد

شکوه درونش هر دو عالم به یک دل جمع تنگ‌گیرد

جو شمع ‌کاش از خیال شوکت طبیعت غافل آب‌ گردد

که سر فرازد به اوج‌ گردون و راه‌ کام نهنگ‌ گیرد

ز مکتب اعتبار دنیا ورق سیه‌کردن است و رفتن

درین خم نیل جامهٔ‌کس به جز سیاهی چه رنگ‌گیرد

گهر نی‌ام تا درین محیطم بود به عرض وقار سودا

حباب معذور بادسنجم ترازوی من چه سنگ‌ گیرد

ز خجلت اعتبار باطل اگرگذشتم ز من چه حاصل

کجاست دامن فرصت اینجا که با تو گویم درنگ‌ گیرد

ز حرف طاقت‌گداز لعلت دمی به جرات دچار گردم

که همچو یاقوتم آب و آتش عنان پرواز رنگ‌ گیرد

به پاس دل ناکجا خورد خون بهار نازی‌که ازلطافت

حنای‌دستش‌سیاهی آرد چو شمع ‌اگر گل به‌چنگ‌ گیرد

ز چنگ ‌آفت‌ کمین‌ گردون‌ کجا رود کس چه چاره سازد

پی رمیدن ‌گم است آنجاک ه راه آهو ، پلنگ‌ گیرد

ز تیره‌ طبعان وقت بگسل‌، مخواه ننگ وبال بز دل

ازبن‌که بینی نقوش باطل خوش‌ست آیینه زنگ‌گیرد

درین‌ جنون‌زار فتنه سامان‌، به شعله‌ کاران ‌کذب و بهتان

مجوش چندان‌ که عالمی را نفس به دود تفنگ ‌گیرد

مدم به طبع درشت ظالم فسون تاثیر مهربیدل

هزار آتش نفس‌ گدازد که آب خشکی ز سنگ ‌گیرد

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

 

دمی ‌که تیغ تو خون مرا بحل ‌گیرد

هجوم ناز سراپای من به دل ‌گیرد

کجاست اشک که در عالم خیال توام

هزار آینه با جلوه متصل‌ گیرد

مزاج عاشق و آسودگی به آن ماند

که شعله رنگ هواهای معتدل ‌گیرد

به حیرت است نگاه ادب‌ سرشت وفا

که شمع خلوت ‌آیینه مشتعل ‌گیرد

بهار عمر و طراوت زهی خیال محال

مگر حیا عرض از طبع منفعل ‌گیرد

کسی برد چو نگه لذت شناسایی

که نقش خویش به هر جلوه مضمحل‌ گیرد

خوشم‌که ناله‌ام امروز خصم خودداری‌ست

چو سرو تا به کی آزادگی به گل گیرد

کفیل وحشت هر ذره‌ام چو شور جنون

کسی که نگذرد از خود مرا خجل گیرد

ز شرم ِ بیدلی خویش آب می‌گردم

مباد آینه پیش تو نام دل‌گیرد

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

 

ز دنیا چه‌گیرد اگر مردگیرد

مگر دامن همت فردگیرد

خجل می‌روم از زیانگاه هستی

عدم تا چه از من ره‌آوردگیرد

عرق دارد آیینه از شرم رنگم

بگو تا گلاب از گل زرد گیرد

تن‌آسان اقبال بخت سیاهم

حیا بایدم سایه‌ پرورد گیرد

عبث لطمه‌فرسای موت و حیاتم

فلک تاکی‌ام مهرهٔ نردگیرد

شب قانعان از سحر می‌هراسد

مبادا سواد وفا گرد گیرد

به خاکم فرو برد امدادگردون

کم ازپاست دستی‌که نامردگیرد

ز بس یأس در هم شکسته‌ست رنگم

گر آیینه‌گیرم دلم دردگیرد

ازبن باغ عبرت نجوشید بیدل

دماغی ‌که بوی دل سرد گیرد

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

 

زین شیشهٔ ساعت ‌که مه و سال برآورد

گرد عدم فرصت ما بال برآورد

عمری ز حیا زحمت اوهام ‌کشیدیم

ما را خم دوش مژه حمال برآورد

زین وضع پریشان که عرق‌ریز نمودیم

آیینهٔ ما آب ز غربال برآورد

چون آبله در خاک ادبگاه محبت

باید سر بی‌ گردن پامال بر آورد

جز خارق معکوس مدان ریش و فش شیخ

آدم خریی‌کرد ، دم ویال برآورد

بر اهل فنا خرده مگیرید که منصور

باگردن دیگر سر اقبال برآورد

در صافی دل شبههٔ تحقیق نهان بود

چون زنگ نماند آینه تمثال برآورد

سودی که من اندوختم از هیچ متاعی

کم نیست که از منت دلال برآورد

آهم ز رفیقان سفرکرده سراغیست

از جیب من این قافله دنبال برآورد

طاووس من از باغ حضور که خبر یافت

کز رنگ من آیینه پر و بال برآورد

فریاد که راز تب عشقت بنهفتم

چون شمعم ازین دایره تبخال برآورد

تا کی به رقم تازه کنم شکوهٔ احباب

خشکی زدماغ قلمم نال برآورد

بیدل علم از معنی نازک نتوان شد

موچینی ‌ما را همه جا لال بر آورد

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

 

عملی که سر به هوا خم از همه پیکرت به‌در آورد

نه چو مو جنون هار سر قدم از سرت به‌در آورد

به بضاعت هوس آنقدر مگشا دکان فضولی‌ات

که چو رنگ باخته وسعت پرت از برت به‌در آورد

به‌گداز عشوهٔ علم و فن در پیر میکده بوسه زن

که ز قد عالم وهم و ظن به دو ساغرت به‌درآورد

به قبول و رد، مطلب سبب‌،‌که غرور چرخ جنون حسب

به دری‌ که خواندت از ادب ز همان درت به ‌در آورد

ز خیال الفت خانمان به در آ که شحنهٔ امتحان

نفسی اگر دهدت امان دم دیگرت به‌در آورد

به وقار اگر نه سبکسری حذر از غرور هنروری

که مباد خفٌت لاغری رگ جوهرت به‌در آورد

اثر وفا ندهد رضا به خمار نشئهٔ مدعا

نگهی‌که‌گردش رنگ ما خط ساغرت به‌در آورد

ز طواف‌کعبه‌که می‌رسد به حضور مقصد آرزو

من و سجدهٔ پس زانویی که سر از درت به ‌در آورد

ندهد تأمل انس و جان ز لطافت بد‌نت نشان

مگر آنکه جامهٔ رنگ‌ ما عرق از برت به‌در آورد

من بیدل از خم طره‌ات به‌کجا روم ‌که سپهر هم

سر خود به خاک عدم نهد که ز چنبرت به‌در آورد؟

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

 

پیکرم چون تیشه تا از جان‌ کنی یاد آورد

سر زند بر سنگی و پیغام فرهاد آورد

لب به‌خاموشی فشردم ناله‌جوشید ازنفس

قید خودداری جنون بر طبع آزاد آورد

در شهادتگاه بیباکی کم از بسمل نی‌ام

بشکنم رنگی‌که خونم را به فریاد آورد

هوش تا گیرد عیار رنگی از صهبای من

شیشه‌ها می‌باید از ملک پریزاد آورد

بسکه در راهت‌کمین انتظارم پیرکرد

مو سپیدی نقش من بر کلک بهزاد آورد

چون پر طاووس می‌باید اسیر عشق را

کز عدم گلدسته‌واری نذر صیاد آورد

تحفهٔ ما بی‌بران غیر از دل صد چاک نیست

شانه می‌باشد ره‌آوردی‌که شمشاد آورد

عشق ‌را عمری‌ست با خلق ‌امتحان ‌همت است

عالمی را می‌برد مجنون ‌که فرهاد آورد

از تغافل های نازش سخت دور افتاده‌ایم

پیش آن نامهربان ما را که در یاد آورد

تا سپند ما نبیند انتظار سوختن

چون شرر کاش آتش ازکانون ایجاد آورد

انفعالم آب کرد ای کاش شرم احتیاج

یک عرق‌وارم برون زین خجلت‌آباد آورد

بیدل از سامان تحصیل نفس غافل مباش

می‌برد با خویش آخرهرچه را باد آورد

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

 

پای طلب دمی‌که سر از دل برآورد

چون تار شمع جاده ز منزل برآورد

چون سایه خاک مال تلاش فسرده‌ام

کو همتی ‌که پایم ازین گل برآورد

دل داغ ریشه‌ای‌ست‌که هرگه نموکند

چون شمع ازتوقع حاصل برآورد

خط غبار من‌که رساند به‌کوی یار

این نامه را مگرپر بسمل برآورد

هرجا رسد نوید شهیدان تیغ عشق

آغوش سر ز زخم حمایل برآورد

جون شمع لرزه در جگر از ترزبانی‌ام

ای شیوه‌ام مباد ز محفل برآورد

در وادیی‌ که غیرت لیلی درد نقاب

مجنون سربریده زمحمل برآورد

ضبط خودت بن است غم خلق هرزه چند

گوهرمحیط را به چه ساحل برآورد

بنیاد این خرابه به آبی نمی‌رسد

تاکی‌کسی عرق‌کند وگل برآورد

بر آستان رحمت مطلق بریدنی‌ست

دستی‌که مطلب از لب سایل برآورد

بید‌ل نفس‌گر از در ابرام بگذرد

عشقش چه ممکن است‌که از دل برآورد

ادامه مطلب
سه شنبه 26 اردیبهشت 1396  - 1:46 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 283

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4448781
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث