به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

دل انجمن صد طرب ازیاد وصالست

آبادکن خانهٔ آیینه خیالست

کی فرصت عیش ست درین باغ‌که‌گل را

گر گردش‌رنگ‌است‌همان‌گردش سالست

ای ذره مفرسای به پرواز توهم

خورشید هم از آینه‌داران زوالست

آن مشت غبارم‌که به پرواز تپیدن

در حسرت دامان نسیمم پر و بالست

آیینهٔ‌گل از بغل غنچه جدا نیست

دل‌گر شکند سربسر آغوش وصالست

هرگام به راه طلبت رفته‌ام از خویش

نقش قدمم آینهٔ‌گردش‌ حالست

در خلوت دل از تو تسلی نتوان شد

چیزی‌که در آیینه توان دید مثالست

شد جوهر نظاره‌ام آیینهٔ حیرت

بالیدگی داغ مه از زخم هلالست

بیدل من وآن دولت بی‌درد سرفقر

کز نسبت او چینی خاموش سفالست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

 

صورت راحت نفور از مردمان عالمست

جلوه ننماید بهشت آنجا که جنس آدمست

د‌ر نظر آهنگ حسرت در نفس شور ظلب

ساز بزم زندگانی را همین زیر و بمست

هر دو عالم در غبار وهم توفان می‌کند

از گهر تا موج‌ ، هرجا واشکافی بی‌نمست

سایهٔ خود درس وحشت داده مجنون تو را

چشم اهو را سواد خویش سرمشق رمست

گر حیا گیرد هوس آیینه‌دار آبرو است

چون ‌هوا از هرزه گردی ‌منفعل شد، شبنمست

گرچه پیرم فارغ از انداز شوخی نیستم

قامت خم‌ گشته‌ ام هم چشم ابروی خمست

پادشاهی در طلسم سیر چشمی بسته‌اند

کاسهٔ چشم‌ گدا گر پر شود جام جمست

با فروغ جعواه‌ات نظارگی را تاب‌کو

رنگ گل چون آتش افروزد سپندش شبنمست

در بنای حیرت از حسن تو می‌بینم خلل

خانهٔ آیینه هم برپا به دیوار نمست

تا نفس باقی‌ست‌، ظالم نیست‌، بی‌فکر فساد

گوشه ‌گیر فتنه می‌باشد کمان را تا دمست

شعله هرجا می‌شود سرگرم تعمیر غرور

داغ می‌خندد که همواری بنایی محکمست

نامدا‌ریها گرفتاریست در دام بلا

بیدل انگشت شهان را طوق گردن خاتمست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

 

هوس ‌به فتنهٔ صد انجمن نگاه شکست

ز عافیت قدحی داشتیم آه شکست

ز خیره چشمی حرص دنی‌ مباش ایمن

که خلق ‌گرسنه بر چرخ قرص ماه شکست

در این جنونکده‌ شرمی‌ که هر که چشم‌ گشود

به چاک‌.جیب حتا دامن نگاه شکست

چه ممکن است غبارم شود به حشر سفید

به سنگ سرمه‌ام آن نرگس سیاه شکست

حق رفاقت یاران بجا نیاوردم

به پا یک آبله دل بود عذرخواه شکست

قدم شمرده گذارید کز دل مایوس

هزار شیشه درین دشت عمرکاه شکست

هوس دمی‌ که نفس سوخت دل به امن رسید

دمید صورت منزل چو گرد راه شکست

شکوه قامت پیری رساند بنیادم

به آن خمی‌که سراپای من‌کلاه شکست

هلاک شد جم و خمیازه‌های جام بجاست

به مرگ نیز ندارد خمار جاه شکست

چو شمع غرهٔ وضع غرور نتوان زیست

سری‌که فال هوا زد قدم به چاه شکست

به‌گرد عرصهٔ تسلیم خفته‌ای بیدل

تو خواه فتح تصور نما و خواه شکست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

 

صفحهٔ دل بی‌خط زخم تو فرد باطلست

آبرو آیینهٔ ما را ز جوهر حاصلست

گر همه حرف حق است آندم‌که‌گفتی باطلست

هرچه بیرون آمد از لب‌، خارج آهنگ دلست

نیست از دست تو بیرون اختیار صید ما

پنجهٔ رنگین چوگل تا غنچه می‌سازی دلست

در ره تسلیم‌، پر بی‌خانمان افتاده‌ایم

بر سر ما سایه‌ای‌گر هست‌، دست قاتلست

بر سبکباران‌ گرانان را بود سبقت محال

هر قدم زبن‌کاروان بانگ جرس در منزلست

پنبهٔ داغ مرا با حرف راحت‌کار نیست

گر بیاض من خطی پیدا کند درد دلست

آب می‌گردد ز شبنم صبح تا دم می‌زند

سینه‌چاکان را نفس بر لب رساندن مشکلست

صدق‌کیشان را فلک در خاک بنشاند چو تیر

سرو این گلشن به جرم راستی پا در گلست

هیچکس افسردهٔ زندان جمعیت مباد

قطره تا گوهر نمی‌گردد به دریا واصلست

هر طرف مژگان‌گشایی حسرت دل می‌تپد

هر دو عالم‌گرد بال‌افشانی یک بسملست

در وطن هم صاف ‌طینت را ز غربت چاره نیست

گوهر این بحر را گرد یتیمی ساحلست

امتیاز حسن و عشق از شوق‌کامل برده‌اند

می‌رود ازکف دل و در چشم مجنون محملست

نرم‌خویان را نباشد چاره از وضع نیاز

هرکجا آبی‌ست بیدل سوی پستی مایلست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

 

در چمن‌گر طرف دامانت صبا خواهد شکست

بررخ هربرگ‌گل رنگ حیا خواهد شکست

کی غبار خاطر هر آسیا خواهد شدن

تخم‌ما چون آبله درزیرپا خواهد شکست

اعتماد مامن دیگر درین وادی کجاست

گرد ما برباد خواهد رفت یا خواهد شکست

اینچنین‌گر شور مستی از لبت‌گل می‌کند

در لب ساغر چوبوی‌گل صدا خواهد شکست

نقش چندین جلوه در جمعیت دل بسته‌اند

بی‌خبر آیینه مشکن رنگها خواهد شکست

ما جنون آوارگان‌، آشفتگی سرمنزلیم

در خم دامان زلفی‌گرد ما خواهد شکست

خواب اسباب جهان رانعمتی جزیأس نیست

میهمانش ناشتا از ناشتا خواهد شکست

جرات ما نیست جزگرد نفس برهم زدن

ناله‌گر تازد همین قلب هوا خواهد شکست

تا دهد گردون‌، مراد خاطر ناشاد ما

دستها ازکلفت بار دعا خواهد شکست

هرکجا گرد کسادیها شود عبرت فروش

دیده نرخ آبروی توتیا خواهد شکست

طبع ما هم ازحوادث رنگ خواهد ریختن

شوخی تمثالگرآیینه را خواهد شکست

کو دماغ جستجوهای‌کنار نیستی

موج ما هم دردل بحربقا خواهد شکست

نیست بنیاد تعلق آنقدر سنگین بنا

این غباروهم را یک پشت پا خواهد شکست

بیدل ازبوی خود است آخرشکست برگ‌گل

بال مارا شوخی پرواز ما خواهد شکست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

 

ناتوانی ‌گر چنین اعضای ما خواهد شکست

استخوان‌دریکدگرچون‌بوریاخواهد شکست

حاصل‌دل ‌، جز ندامت نیست ‌، از تعمیر جسم

بار این کشتی غرور ناخدا خواهد شکست

هرکجا صبر ضعیفان پای طاقت افشرد

شیشه‌‌ها بر یکدگر جهد صدا خواهد شکست

در قفس‌ فریاد خاموشی است‌ ما را چون حباب

شور این‌ آهنگ‌ هم‌ در گوش ما خواهد شکست

تا نگردد عالم از توفان ‌گل یگ جام می

چون‌ خزان صفرای رنگ ‌ما کجا خواهد شکست

باطن هر غنچه بزم شبنمستان حیاسب

از شکست ‌یک د‌‌ل ‌اینجا شیشه ها خواهد شکست

سخت در تیمار جسم افتاده‌ای هشیار باش

عاقبت از سعی تعمیر این بنا خواهد شکست

شمع این محفل نمی‌بیند ز خود عاجزتری

موی‌سر بشناش اگرخاری به‌پا خواهد شکست

الرحیلی درکمین ما و من افتاده است

کرد چندین‌کاروان بانگ درا خواهد شکست

گردش صد سال دندان را به سستی می‌کشد

دانهٔ ماگرد چندین آسیا خواهد شکست

حسن وحدت جلوه آفاق را آیینه‌ایم

هر که ا‌ز خود چشم‌پوشد رنگ ‌ما خواهد شکست

بی‌نیازیها محیط آبروی دیگر است

لب‌ به ‌حاجت وامکن‌ رنگ‌ غنا خواهد شکست

نیست غیر از خودسریها سنگ مینای حباب

این‌ سر بی‌مغز را بیدل‌ هوا خواهد شکست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

 

شیخ تا عزم بر نماز شکست

صد وضو تازه‌ کرد و باز شکست

صوفی افکند بر زمین مسواک

وجد دندان این گراز شکست

شبهه درس تامل من و تست

رنگ تحقیق از امتیاز شکست

عیش سربسته داشت خاموشی

لب‌گشودن طلسم راز شکست

بر زمین تاخت حادثات فلک

به نشیب آمد از فراز شکست

ادب‌آموز بود وضع سپهر

گردن ما خم نیاز شکست

دل خراب اعاده درد است

شیشه را حسرت‌گداز شکست

ناامیدی کلید مطلبهاست

ای بسا در که ‌کرد باز شکست

دستگاه آنقدر نباید چید

آستینی ‌که شد دراز شکست

مطرب این ندامت انجمنیم

نغمهٔ‌ ماست عجز و ساز شکست

بیدل از پیکر خمیده ما

ناتوانی ‌کلاه ناز شکست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

 

بی‌تو در هرجا دل صبر آزما خواهد شکست

شیشهٔ‌کهسار درگرد صدا خواهد شکست

خار خار حسرت دیدار توفان می‌کند

صدنی‌مژگان‌نگه دردیده‌هاخواهد‌شکست

حیرتی زان جلوه ستازد به میدان خیال

قلب مژگانها همه رو بر قفا خواهد شکست

عقل اگر در بارگاه عشق می‌لافد چه باک

بر در سلطان سر چندین‌‌گدا خواهد شکست

شوخی انداز نکهت‌، سیاب بنیادگل است

گرنفس برخویش بالد رنگ ما خواهد شکست

هرکه آمد مشت خاکی بر سر او ریختند

تاکی آخر‌گرد ای ماتم‌سرا خواهد شکست

در شکست آرزوتعمیر چندین آبروست

شبنم‌ایجاداست‌اگر موج هوا خواهدشکست

شور شوق آهنگم از ساز امید و یأس نیست

ناله درکار است دل بشکست یاخواهد شکست

در بیابانی‌که ناپیداست راه و منزلش

می‌رودگرد من از خود ناکجا خواهد شکست

ای نگه در خون نشین و فال‌گستاخی مزن

رنگش ازگل‌کردن موج حیا خواهد شکست

گر جنون از اضطراب دل براندازد نقاب

شورش تمثال من آیینه‌ها خواهد شکست

رازداری در حقیقت خون طاقت خوردن است

شیشهٔ ما بیدل از پاس صدا خواهد شکست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

 

چون حبابم‌شیشهٔ دل هرکجا خواهد شکست

آن سوی‌نه محفل امکان صدا خواهد شکست

ناتوانی گر به این سامان بساط‌آرا شود

عالمی طرف‌کلاه از رنگ ما خواهد شکست

سعی افسرگر سر ما را ز سودا وانداشت

آبله در دامن تسلیم پا خواهد شکست

صبرکن ای شیشه بر سنگ جفای محتسب

گردن این دشمن عشرت‌، خدا خواهد شکست

از تعصب، جاهلان دین هدا را دشمنند

عاقبت در چنگ‌این‌کوران عصا خواهدشکست

فصل‌گل ارباب تقوا را ز مستی چاره نیست

توبه موج باده خواهدگشت یا خواهد شکست

از تلاش ناتوانان حکم جرأت برده‌اند

رنگ‌ما گر نشکندخود را که‌را خواهدشکست‌؟

بر فسونهای امل مغرور جمعیت مباش

عمر معشوق است و پیمان وفا خواهد شکست

سخت دشوار است منع وحشت آزادگان

سرمه‌گرددکوه اگر رنگ صدا خواهد شکست

دورگردون‌گر به‌کام ما نگرددگو مگرد

ناامیدی هم خمار مدعا خواهد شکست

برگ‌گل ظلم است اگر خواهی بر آتش داشتن

دست بر خونم مزن رنگ حنا خواهد شکست

ما به امید شکست توبه بیدل زنده‌ایم

سخت پرهیزی‌ست‌گر بیمار ما خواهدشکست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

 

جوش‌حرص‌از یأس من‌آخر ز تاب‌وتب نشست

گرد سودنهای دستم بر سر مطلب نشست

نیست هرکس محرم وضع ادبگاه جمال

برتبسم‌کرد شوخی خط برون لب نشست

مگذرید از راستیها ورنه طبع‌کج خرام

می‌رسد جایی‌که باید بر دم عقرب نشست

طالع دون همتان خفته‌ست در زیر زمین

بر فلک باور ندارم از چنین‌کوکب‌نشست

دوستان باید به یاد آرند تعظیم وفاق

شمع هم در انجمن بعد ازوداع شب نشست

بیش از این بر پیکر بی‌حس مچینید اعتبار

مشت‌خاکی‌گل شدو چون‌خشت‌در قالب‌نشست

شکر عزت هرقدر باشد به جا آوردنی‌ست

بوسه‌د‌اد اول رکاب آن‌کس‌که بر مرکب نشست

روز اول آفرینشها مقام خود شناخت

آفرین بروصف و لعنت بر زبان‌سب‌نشست

انفعال است اینکه بنشاند غبار طبع ظلم

هرکجا تبخاله‌ای‌گل‌کرد شورتب‌نشست

میکشی‌کردیم و آسودیم از تشویش وهم

کرد چندین مذهب از یک‌جرعهٔ مشرب‌نشست

بیدل ازکسب ادب ظلم است بر آزادگی

ناله‌دارد بازی طفلی‌که درمکتب نشست

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:44 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 283

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4421844
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث