به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

در آن بساط‌که حسنت دچار آینه است

بهشت آینهٔ انتظار آینه است

ز نقش پای تو، کایینه‌دار آینه است

بساط روی زمین را بهار آینه است

اگر ز جوهر نظاره نیست دام به دوش

چرا ز روی تو حیرت شکار آینه است

به یاد جلوه‌، نظر باختیم‌، لیک چه سود

که این‌گل از چمن انتظار آینه است

به دستگاه صفاکوش‌، گر دلی داری

همین فروغ نظر اعتبار آینه است

توان ز ساده‌دلی گشت نسخهٔ تحقیق

که خوب و زشت جهان درکنارآینه است

صفای دل طلبی، دیده در خم مژه گیر

نمد، زگردکدورت حصار آینه است

به قدر شرم‌گل افشاند، بی‌نقابی حسن

عرق به عالم شوخی بهار آینه است

کدورت از دم هستی‌، کشد دل آگاه

نفس به چشم تامل غبار آینه است

چراغ انجمن شوق جزتحیرنیست

نهان پردهٔ دل آشکار‌آینه‌است

به روی‌کار نیاید، هنر، ز صاف‌دلان

که عرض جوهر خود، زنگبار آینه است

ز نقش‌های بد و نیک این جهان بیدل

دلی‌که صاف شود، در شمار آینه است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

 

زبس به خلوت حسن توبارآینه است

نگاه هر دو جهان در غبار آینه است

هجوم چاک‌گل آغوش شبنم است اینجا

بهار هم چقدر دلفگار آینه است

کدام جلوه‌ که محتاج صافی دل نیست

به هرچه می‌نگری شرمسار آینه است

چنان به عشق تولبریزجلوه خویشم

که هر طرف رودم، دل دچار آینه است

همه به شوخی تمثال چشم باخته‌ایم

وگرنه حسن برون از کنار آینه است

توهم زخود غلطی چند نقش بند وبناز

که روی‌ کار جهان پشت ‌کار آینه است

مباش غرهٔ عشرت‌، درین تماشاگاه

تحیر آینه‌دار خمار آینه است

چه ممکن است دهد عرض هرزه‌تازی‌ها

همیشه موج نگاهم سوار آینه است

سخن ز جوش حیا بر لبم ‌گره ‌گردید

نفس ز آب به بند حصار آینه است

نکاشتیم سرشکی‌که جلوه بار نداد

گداز دل چقدر آبیار آینه است

ز زندگی همه گر رنگ رفته‌ای داریم

به امتحان نفس‌، در فشار آینه است

ز بی‌نشانی آن جلوه شرم کن بیدل

هنوز رنگ تو صرف بهار آینه است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

 

بسکه در بزم توام حسرت جنون پیمانه است

هرکه را رنگی بگردد لغزش مستانه است

اهل معنی از حوادث مست خواب راحتند

شور موج بحر درگوش صدف افسانه است

تهمت الفت به نقش‌کارگاه دل مبند

آشنای عالم آیینه پر بیگانه است

در دماغ هر دو عالم سوختن پر می‌زند

شمع این ویرانه‌ها خاکستر پروانه است

محوزنجیرنفس بودن دلیل هوش نیست

هرکه می‌‍بینی به قید زندگی دیوانه است

صافی دل زنگ عجب از طینت زاهد نبرد

از برای خودپرست آیینه هم بتخانه است

در خراب‌آباد امکان‌گردی از معموره نیست

نوحه‌کن بر دل‌که این ویرانه هم ویرانه است

از نفس یکسر تپشهای دلم باید شمرد

سبحه‌ای دارم‌که سر تا پای او یک دانه است

گر به خود دستی فشانم فارغ از آرایشم

همچوگیسوی بتان در آستینم شانه است

بیدل امشب‌گرد دل می‌گردد از خود رفتنی

پرفشانیهای رنگ این شمع را پروانه است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

 

دل به‌سعی آب‌گردیدن طرب پیمانه است

خودگدازی تردماغیهای این دیوانه است

هرکجا نازی‌ست ایجاد نیازی می‌کند

خط، چراغ حسن را جوش پرپروانه است

ناله‌ها در دل گره دارم به ناموس وفا

ریشه‌ام‌چون موج‌گوهر در طلسم‌دانه است

عضو عضوم نشئهٔ‌کیفیت مژگان اوست

دست اگر بر هم فشانم لغزش مستانه است

تا نمیری رمزاین معنی نگردد روشنت

کاشنای زندگی از عافیت بیگانه است

ازکج‌اندیشان‌نشان‌مردمی‌جستن خطاست

چشم‌کی داردکمان هرچند صاحبخانه است

مگذ‌رید، ای می‌کشان از فیض تعلیم جنون

حلقهٔ زنجیر سرمشق خط پیمانه است

دست رد، پرداز امان تماشا می‌شود

طرهٔ تار نگه را مو مژگان شانه است

غفلت من‌کم نشد از سر‌گذشت رفتگان

چون ره خوابیده‌ام آواز پا افسانه است

عالم امکان ندرد از حوادث چاره‌ای

در هجوم‌گرد سیل آبادن ویرانه است

چون‌حباب‌،‌آخر،‌نفس‌آشوب‌هستی می‌شود

خانهٔ ما سیل بنیادش هوای خانه است

ما به اول‌گام از تمهید وحشت جسته‌ایم

بیدل اینجا چین دامن بجد طفلانه است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

 

تا فلک درگردش است آفت به‌هرسوهاله است

در مزاج آسیا چندین شرر جواله است

یأس‌کن خرمنگه درگشت امید زندگی

ریزش یک مشت دندان حاصل صدساله است

زین چمن با درد پیمایی قناعت‌کرده‌ایم

جام‌گل تسلیم یاران ساغر ما لاله است

با بزرگیهای شیخ آسان‌که می‌گردد طرف

پیش این جاسوس رعنا سامری‌گوساله است

فرصتی بایدکه عبرت‌گیری ا‌ز مکتوب ما

صفحهٔ آتش‌زده حرفش شرر دنباله است

در محبت پاس ناموس صبوری مشکل است

هرقدر دل واگذارد آبیار ناله است

تیره‌بختی در وطن ایجاد غربت می‌کند

گر ز چینی مو دمد چینش همان بنگاله است

جز شکست رنگ‌گلچینی ندارد باغ وصل

در میان ما و جانان بیخودی دلاله است

تاکجا در پی نمی‌غلتد جبین اعتبار

شرمی ازانجام اگر باشدگهر هم ژاله است

بیدل از حسرت‌پرستان خرام کیستم

کز نیشکر جان به لب می‌آیدم تبخاله است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

 

چون سپند آرام جسم دردناکم ناله است

برق جولانی‌که خواهد سوخت پاکم ناله است

صد گریبان نسخهٔ رسوایی‌ام اما هنوز

یک الف ازانتخاب مشق چاکم ناله است

از علمداران یأسم‌، کار اقبالم بلند

کز سمک تا عالم اوج سماکم ناله است

کس نمی‌فهمد زبان خاکساریهای من

ورنه هرگردی‌که می‌خیزد ز خاکم ناله است

ازگداز عافیت؟کی برون جوشیده‌ام

بادهٔ درد دلم رگهای تاکم ناله است

تا نفس برخویش بالد یأس عریان می‌شود

بی‌رخت صد پیرهن سامان چاکم ناله است

کس بدآموز نزاکت فهمی الفت مباد

خامشی هم بی‌تواز بهرهلاکم ناله است

گم شدم از خویش تحریک دل آوازم نداد

این جرس بیدل نمی‌دانم چراکم ناله است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

 

صبح هستی نیست نیرنک هوس بالیده است

اینقدر توفان ‌که می‌بینی نفس بالیده است

هیچ آهنگی برون‌تاز بساط چرخ نیست

ناله‌های این جرس هم در جرس بالیده است

پرتو عشق است تشریف غرور ما و من

شعله ‌پوش افتاد هر جا خار و خس‌ بالیده است

از سیهکاری‌ست اوهام عقوبتهای خلق

تا سیاهی ‌کرده شب بیم عسس بالیده است

چون نفس عاجز نوای درد نومیدی نی‌ام

ناله‌ای دارم که تا فریادرس بالیده است

دستگاهی داری ای منعم ز افسردن برآ

پر فشانی مفت حسرت ها قفس بالیده است

نقش وهم و ظن تو هم چندان ‌که خواهی وانما

عالمی آیینه دارد دل ز بس بالیده است

با کدامین ذره خو!هی توأم پرواز بود

چون تو اینجا حسرت بسیار کس بالیده است

یأس مطلب نیست بیدل مانع ابرام خلق

آرزو در سایهٔ بال مگس بالیده است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

 

ای که دنیا و جلالش دیده‌ای خمیازه است

همچو مستی‌گر مآلش دیده‌ای خمیازه است

حسرتی می‌بالد از خاک بهار اعتبار

قدکشیدن کز نهالش دیده‌ای خمیازه است

غنچه نقد راحتش از پیکر افسرده است

گل اگر عرض‌کمالش دیده‌ای خمیازه است

باده‌پیمایی همین درس خموشان تو نیست

ورنه عالم قیل و قالش دیده‌ای خمیازه است

می‌چکد مخموری از آغوش جام کاینات

گر همه چرخ و هلالش دیده‌ای خمیازه است

نعمت فقروغنا هم‌آرزویی بیش نیست

گر ز چینی تا سفالش دیده‌ای خمیازه است

ساغر لب‌تشنگان عشق راکوثرکجاست

هرچه از موج زلالش دیده‌ای خمیازه است

حیرتم در جلوه‌اش آهسته می‌گوید به‌گوش

اینکه آغوش وصالش دیده‌ای خمیازه است

طایر ما را چو مژگان رخصت پرواز نیست

آنجه در آغوش بالش دیده‌ای خمیازه است

بادهٔ‌هستی که‌دردش‌وهم‌و صافش‌نیستی‌ست

چون‌سحرگر اعتدالش دیده‌ای خمیازه است

آخر ای بیدل چه‌کردی حاصل بزم وصال

وقف‌چشمت‌تاجمالش دیده‌ای‌خمیازه است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

 

واژگونی بسکه با وضعم قرین‌کردیده است

سرنوشتم نیز چون نقش نگین گردیده است

عمرها شد چون نگاه دیده آیینه‌ام

حیرت دیدار حصن آهنین‌ گردیده است

داشتم چون صبح‌ گیر و دار شور محشری

کز غم‌ کم فرصتی آه حزین‌ گردیده است

هیچ وضعی همچو آرامیدگی مقبول نیست

شعله هم از داغ‌ گشتن دلنشین ‌گردیده است

گر به ‌نرمی خو کند طبعت حلاوت ‌صید تست

هرکجا مومیست دام انگبین‌ گردیده است

بی‌محابا از سر افتادگان نتوان گذشت

خاک ازیک ‌نقش پا صد جبهه چین‌ گردیده است

همچو موج از تهمت دام تعلق فارغیم

دامن ما را شکست رنگ چین گردیده است

فرش همواریست هرگه ماه می‌گردد هلال

درکمال‌، اکثر رک‌ گردن جبین‌ گردیده است

جلوهٔ هستی غنیمت‌دان که‌فرصت‌بیش نیست

حسن اینجا یک نگه آیینه‌بین گردیده است

بیدل از بی دستگاهی سرنگون خجلتیم

دست ما از بس تهی شد آستین‌گردیده است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

 

هرکجا دستت برون از آستین‌گردیده است

شاخ‌گل از غنچه‌ها دامان چین‌گردیده است

نیک‌و بد درساز غفلت رنگ تمییزی نداشت

چشم ما از بازگشتن کفر و دین گردیده است

رفتن از خود سایه را آیینهٔ خورشید کرد

رنگ ‌ما بی‌دست‌و پایان اینچنین‌گردیده است

روزگاری شد که سیل‌ گریه محو قطرگی‌ست

خرمن‌ما از چه آفت‌خوشه‌چین‌گردیده است

گرم جولان هر طرف رفته‌ست آن برق نگاه

دید‌ه ها چون حلقه‌های آتشین‌گردیده است

بر بزرگان از طواف خاکساران ننگ نیست

چرخ با آن سرکشی‌گرد زمین‌گردیده است

این املهایی که احرام امیدش بسته‌ای

تا به خود جنبی نگاه واپسین‌گردیده است

هرکجا از ناتونی عرض جولان داده‌ایم

سایهٔ ما خال رخسار زمین‌گردیده است

نارساییهای طاقت انتظار آورد بار

ای‌بسا جولان که از سستی‌کمین‌گردیده است

از قد خم ‌گشته بیدل بر زمین پیچیده‌ایم

خاکساری خاتم ما را نگین گردیده است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:33 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 283

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4420044
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث