به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

پیر عقل از ما به درد نان مقدم رفته است

در فشارکوچه‌های گندم آدم رفته است

ای به عبرت رفتگان عالم موت و حیات

بگذرید ازآمد سوری‌که ماتم رفته است

بر حباب و موج نتوان چید دام اعتبار

هرچه می‌آید درن دریا فراهم رفته است

خلق در خاک انتظار صبح محشر می‌کشند

زندگی با مردگان درگور باهم رفته است

استقامت بی‌کرامت نیست در بنیاد مرد

شمع‌ ازخود رفته است اما ز جاکم رفته است

بعد چندی بر سر خود سایه‌ها خواهیم‌کرد

در بن دیوارپیری اندکی خم رفته است

دوستان هرگه به یاد آییم اشکی سر دهید

صبح ما زین باغ پرنومید شبنم رفته است

یار بی‌رحم از دل ما برندارد دست ناز

برکه نالیم از سر این داغ مرهم رفته است

کاش نومیدی چو خاک خشک بر بادم دهد

کز جبین بی‌سجودم جوهر نم رفته است

از ترحم تا مروت وز مدارا تا وفا

هرچه راکردم طلب دیدم ز عالم رفته است

بعد مردن‌کار با فضل است با اعمال نیست

هرکه‌زین خجلت‌سرا رفته‌ست‌بی‌غم رفته‌است

من‌که باشم تا به ذکر حق زبانم واشود

نام بیدل هم ز خجلت‌برلبم‌کم رفته‌است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

 

دوستان ظلمی به حال نامرادم رفته است

داشتم چیزی و من بودم ز یادم رفته است

بی‌نفس در ملک عبرت زندگانی کنم

خاک برجا مانده است امروز و بادم رفته است

قفل وسواس است چشم‌ من درین عبرت ‌سرا

همچو مژگان عمر دربست‌وگشادم‌رفته است

سیرگل نذر جنون بیدماغی کرده‌ام

پیش پیش رنگ و بوها اعتمادم رفته است

اینقدر یارب‌، نفس را باکه عزم سرکشی‌ست

فرصت کار تامل،در جهادم رفته است

با همه بیکاری از سرخاری ابرام حرص

چون قلم ناخن زانگشت زیادم رفته است

معنی ایجاد چون ماه نوم مجهول ماند

بسکه دیدم کهنگی از خط سوادم رفته است

تا سواد انتخاب معنی‌ام بیشک شود

مغز چندین نقطه در تدبیر صادم رفته است

نقش پای عافیت چون شمع پیدا می‌کنم

در پی این داغ شک شعله‌زادم رفته است

کس خربدار دل آگه درین بازار نیست

آه از عمری که در ننگ کسادم رفته است

بر خیال خلد بیدل زاهدان را نازهاست

لیک ازین غافل‌کزین ویرانه آدم رفته است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

 

الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است

قطرهٔ خونی ز سرتا پا حنایم بسته است

آرزو نگذشت حیف از قلزم نیرنگ حرص

ورنه عمری‌شد پلش دست دعایم بسته است

همچو صحرا با همه عریانی وآزادگی

نقد چندین‌گنج درگنج ردایم بسته است

رفته‌ام‌زین‌انجمن چون‌شمع‌و داغ‌دل بجاست

حسرت دیدار چشمی بر قفایم بسته است

عبرتم محمل‌کش صد آبله واماندگی

هرکه رفتاری ندارد پا به پایم بسته است

زیر‌گردون برکدامین آرزو نازدکسی

تنگی این خانه درها بر هوایم بسته است

کاش ابرامی درین محمل به فریادم رسد

بی‌زبانیها در رزق گدایم بسته است

کو عرق تا تکمه‌ای چند ازگریبان واکنم

خجلت عریان تنی بند قبایم بسته است

الرحیل زندگی دیگرکه برگوشم زند

موی پیری پنبه بر ساز درایم بسته است

معنی موج‌گهر از حیرتم فهمیدنی‌ست

رفته‌ام از خویش‌ ویادت دل به جایم بسته است

مصرع فکربلند بیدلم‌اما چه سود

بی‌دماغیهای فرصت نارسایم بسته است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

 

گلدستهٔ نزاکت حسنت که بسته است

کز بار جلوه رنگ بهارت شکسته است

از ضعف انتظار تو در دیدهٔ ترم

سررشته نگاه چو مژگان ‌گسسته است

هرگز نچیده‌ایم جز آشفتگی‌ گلی

سنبل به باغ طالع ما دسته دسته است

بسی‌ جلوهٔ تو ای چمن‌آرای انتظار

جوهر به چشم آینه مژگان شکسته است

از قطره تا محیط تسلی سراغ نیست

آسودگی زکشورما باربسته است

از سنگ برنیامده زندانی هواست

یارب شرار من به چه امید جسته است

رنگم چه آرزو شکند کز شکست دل

درگوش این شکسته صدایی نشسته است

بر ناخن هلال فلک پرحنا مبند

رنگینیش به خون جگرهای خسته است

بگذر ز دام وهم که گدستهٔ مراد

با رشته‌های طول امل‌ کس نبسته است

عیش از جهان مخواه‌ که چون نالهٔ سپند

این مرغ درکمین رمیدن نشسته است

بیدل خموش باش‌ که تا لب گشوده‌ای

فرصت به ‌کسوت نفس از دام جسته است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

 

برروی ما چوصبح نه‌رنگی شکسته است

گردی ز دامن تپش دل نشسته است

بی‌آفتاب وصل تو بخت سیاه ما

مانند سایه آینهٔ زنگ بسته است

زاهد حذر ز مجلس مستان‌که موج می

صد توبه را به یک خم ابرو شکسته است

در بزمگاه عشق هوس را مجال نیست

تا شعله‌گرم جلوه شود دود جسته است

در خلوتی‌که حسن تو دارد غرور ناز

حیرت زچشم‌آینه بیرون نشسته است

نومیدی‌ام ز درد سر آرزو رهاند

آسوده‌ام که رشتهٔ سازم گسسته است

تا چند با درشتی عالم نساختن

این باغ را اگر ثمری هست خسته است

آزاد نیستی همه‌گر بی‌نشان شوی

عنقا هم اززبان خلایق نرسته است

ما لاف طاقت از مدد عجز می‌زنیم

پرواز ما چو رنگ به بال شکسته است

آزاد ظالم از اثر دستگاه اوست

بیدل به خون نشستن خنجرزدسته است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

 

نه عشق سوخته و نه هوس‌گداخته است

چو صبح آینهٔ ما نفس‌گداخته است

سلامت آرزوی وادی رحیل مباش

که عالمی به فسون جرس گداخته است

به خلق سبقت اسباب پختگی مفروش

که بیشتر ثمر پیشرس گداخته است

ز نقد داغ مکافات خویش آگه نیست

داغ ‌شعله به ‌این‌ خوش که کس گداخته است

ز انفعال تهی نیست لذت دنیا

عسل مخواه که اینجا مگس‌ گداخته است

غبار مشت پر ما نیاز دام‌کنید

که عمرها به هوای قفس‌گداخته است

ترحم است برآن دل‌که‌گاه عرض و نیاز

ز بی‌نیازی فریادرس گداخته است

مگر شکست به فریاد دل رسد ور نه

درای محمل مقصد نفس ‌گداخته است

طلسم هستیِ بیدل ‌که محو حسرت اوست

چو ناله هیچ ندارد ز بس‌گداخته است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

 

هرکجا وحشتی از آتشم افروخته است

برق در اول پرواز نفس سوخته است

چه خیال است دل از داغ تسلی‌گردد

اخگری چشم به خاکستر خود دوخته است

لاف را آینه‌پرداز محبت مکنید

به نفس هیچکس این شعله نیفروخته است

نتوان محرم تحقیق شد از علم و عمل

و ضعها ساخته و ما و من آموخته است

پاس اسرار محبت به هوس ناید راست

شمع بر قشقه و زنار چها سوخته است

ای نفس ‌مایه دکانداری غلفت تا چند

آسمان جنس سلامت به تو نفروخته است

از قماش بد و نیک دو جهان بیخبریم

چون حیا پیرهن ما نظر دوخته است

ذره‌ایی نیست که خورشید نمایی نکند

گرد راهت چقدر آینه اندوخته است

گر نه بیدل سبق از مکتب مجنون دارد

اینقدر چاک گریبان زکه آموخته است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

 

آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است

برق در اول پرواز، نفس سوخته است

چه خیال است دل از داغ‌، تسلی‌گردد

اخگرم چشم به خاکستر خود دوخته است

گفتگو آینه‌پرداز محبت نشود

به نفس هیچ‌کس این شعله نیفروخته است

از قماش بد و نیک دو جهان بیخبریم

چون حیا پیرهن ما نظر دوخته است

ذره‌ای نیست‌که خورشیدنمایی نکند

گرد راهت چه قدر آینه اندوخته است

نتوان محرم تحقیق شد از علم و عمل

وصفها ساخته وما ومن آموخته است

پاس اسرار محبت به هوس ناید راست

شمع بر قشقه وزنارچها سوخته است

ای نفس مایه‌، دکانداری هستی تا چند

آسمان جنس سلامت به تو نفروخته است

گرنه شاگرد جنون است دل بیدل ما

ابجد چاک‌گریبان زکه آموخته است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

 

عرق‌فشانی شبنم در این حدیقه‌ گواه است

که هر طرف نگرد دیده انفعال نگاه است

حساب سایه و خورشید هیچ راست نیاید

متاع منتظران زنگ و حسن آینه‌خواه است

غبار دشت عدم را کدام فعل و چه طاعت

ز ما اگر همه آهنگ سجده است ‌گناه است

به هرکجا اثر جلوه‌ات نقاب گشاید

حقیقت دو جهان ماجرای برق و گیاه است

ز حال مردم چشمم توان معاینه کردن

که در محیط غمت خانهٔ حباب سیاه است

سراغ عافیتی نیست در قلمرو امکان

برای شعلهٔ ما درگذار خویش پناه است

طریق عالم عجزی سپرده‌ایم‌ که آنجا

سر غرور چو نقش قدم گل سر راه است

ز فقر شیفتهٔ جاه غیر مرگ چه فهمد

که شمع را سر و برگ نفس به بند کلاه است

کتان نه‌ایم ولیکن ز بار منت عشرت

بر آبگینهٔ ما سنگ به ز پرتو ماه است

توان ز گردش رنگم به درد عشق رسیدن

دل گداخته آبی به زیر این پر کاه است

چو صبح در قفس زخم آرزوی تو دارم

تبسمی‌ که غبار هزار قافله آه است

به‌محفلی‌که دهد سرمه‌ات صلای خموشی

خروش ساز قیامت صدای تار نگاه است

به خانمان نکشد آرزوی الفت بیدل

مثال وحشی ما را خیال آینه چاه است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

 

گوهر دل ز سخن رنگ صفا باخته است

زنگ این آینه یکسر نفس ساخته است

مکش ای جلوه ز دل یک دونفس دامن ناز

که هنوز آینه تمثال تو نشناخته است

حسن خوبان که کتان مه تابان تواند

تا تو بی‌پرده نه‌ای پرده نینداخته است

جلوه‌ها مفت‌تو ای ناله چه فرصت‌طلبی‌ست

که نفس هم‌نفسی آینه پرداخته است

از قمار من و ما هیچ نبردیم افسوس

رنگ جنسی‌ست‌که نقدش همه جا باخته است

عجز ما آن سوی تسلیم ‌گرو می‌تازد

سایه در جنگ سپر هم سپر انداخته است

هرزه بر خویش ننازی‌ که درین بزم چو شمع

سر تسلیم همان‌گردن افراخته است

هر دو عالم چو نفس در جگرم سوخته‌اند

شعلهٔ وادی مجنون چه‌قدر تاخته است

پیش از ایجاد نفس قطع هوسها کردیم

صبح هستی دم تیغی به خیال آخته است

هیچ پرواز ز خاکستر خود بیرون نیست

بیدل این هفت فلک بیضهٔ یک فاخته است

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396  - 2:11 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 283

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4418575
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث