به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما

می‌دود مرکز همان سر بر خط پرگار ما

از ادب‌پروردگان یاد تمکین توایم

موی چینی می‌فروشد ناله درکهسار ما

سعی ماچون شمع‌بیتاب هوای نیستی‌ست

تا پر رنگی‌ست ز خود می‌کند منقار ما

گرهمه‌مخمل شودخواب‌بهار اینجاتراست

سایهٔ گل پر عرق‌ریزست درگلزار ما

تا نگه رنگ تأمل باخت پروازیم و بس

چون سحر تاکی شودشبنم قفس بردارما

بوی‌گل مفت تأمل‌هاست‌گر وامی‌رسی

نبض‌واری در نفس پر می‌زند بیمار ما

ذره‌ایم از خجلت سامان موهومی مپرس

اندک هرچیز دارد خنده بر بسیار ما

شهرت‌رسوایی‌ماچون سحرپوشیده‌نیست

گل ز جیب چاک می‌بندند بر دستار ما

از ازل آشفتگی بنیاد تعمیر دلیم

موی‌مجنون چیدن است ز سایهٔ دیوارما

یأس پیری قطع‌کرد از ما امید زندگی

بسکه خم‌گشتیم افتاد از سر ما بار ما

همچوعکس آب تشویش ازبنای ما نرفت

مرتعش بوده‌ست‌گویی پنجهٔ معمار ما

در خور هرسطر بیدل باید ازخود رفتنی

جاده‌ها بسته‌ست بر سر قاصد از طومار ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

 

سخت موهوم‌است نقش پردهٔ اظهارما

حیرت است آیینه‌دارپشت و روی کار ما

چون‌نگه در خانهٔ چشم خیال اقتاده‌ایم

سایهٔ مژگان تصورکن در و دیوار ما

ریزش خون تمنا، گل‌فروشیهای رنگ

پرفشانیهای حیرت بلبل‌گلزار ما

ناله در پرواز دارد کوشش ما چون سپند

کزگداز بال و پر وا می‌شود منقار ما

چون شرر وحشت قماشان دکان فرصتیم

چیدن دامان رواج گرمی بازار ما

شمع محفل درگشاد چشم دارد سوختن

فرق حیران است در اقبال تا ادبار ما

با همه یأس اعتماد عافیت بر بیخودی‌ست

ناکجا در خواب .غلتد دیدهٔ بیدار ما

قطره سامانیم اما موج دریای‌کرم

دارد آ‌غوشی‌که آسان می‌کند دشوار ما

غربت هستی‌گوارا بر امید نیستی‌ست

آه ازآن روزی‌که آنجا هم نباشد بار ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

 

نیست خاکسترما شعله صفت بسترما

رنگ آرام برون تاخته ازپیکر ما

ناله‌ها در شکن دام خموشی داریم

خفته پرواز در آغوش شکست پر ما

اشک شمعیم‌که از خجلت اظهار نیاز

با عرق می‌چکد از جبههٔ خودگوهر ما

معنی آبلهٔ بسته به خون جگریم

بی‌تأمل نگذشته‌ست‌کسی از سر ما

بسکه مخمور تمنای تو رفتیم به خاک

گل خمیازه توان چید ز خاکستر ما

بی‌جمالت به لباس مژهٔ اشک‌آلود

می‌کند روز سیه‌گریه به چشم ترما

در مقامی که سخن آینه‌پرداز دل‌است

چون خموشی نفس سوخته شد جوهرما

معنی سرخط پیشانی ما نتوان خواند

چون شررگم شده در سنگ پی اختر ما

کینهٔ ما اثر جنبش مژگان دارد

نخلیده‌ست مگر در دل خود نشتر ما

یک قلم نسخهٔ وارستگی آینه‌ایم

هیچ نقشی نبرد سادگی از دفتر ما

همه جا عرض سبکروحی شبنم داریم

دل سنگین نشود همچوگوهر لنگر ما

حاصل جام امل نشئهٔ آزادی نیست

تا قفس می‌رسد اندیشهٔ مشت پر ما

بسکه جان سختی ما آینهٔ خجلت بود

هرکه شد آب ز درد تو،‌گذشت ازسر ما

بیدل ازهمت مخمور می عشق مپرس

بی‌گداز دو جهان پر نشود ساغر ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

 

آخر به لو‌ح آ‌ینهٔ اعتبار ما

چیزی نوشتنی‌ست یه خط غبارما

بزم از دل‌گداخته لبریز می‌شود

مینا اگرکنند زسنگ مزارما

آتش به دامن است‌کف دست بی‌بران

راحت مجوز سایهٔ برگ چنار ما

ما وسراغ مطلب دیگرچه ممکن است

درچشم‌ ما شکست ضعیفی غبارما

نقش قدم ز خاک‌نشینان حیرت است

امید نیست واسطهٔ انتظار ما

تمثال ما همان نفس واپسین بس ست

آیینه هرنفس ننمایی دچارما

تمکین به سازخنده مواسا نمی‌ کند

ازکبک می‌رمد چو صداکوهسار ما

غیرت ز بس‌که حوصله سامان شرم بود

خمیازه هم قدح نکشید از خمار ما

رنگ بهار، خون شهید از حناگذشت

این‌گل‌که‌کرد تحفهٔ دست نگار ما

چون‌شمع قانع‌ایم بهٔک داغ ازاین چمن

گل بر هزار شاخ نبندد بهار ما

سر برنداشتیم زتسلیم عاجزی

زانو شکست آینهٔ اختیار ما

ای بی‌خودی بیا‌که زمانی زخود رویم

جز ما دگرکه نامه رساند به یار ما

گفتم به دل‌: زمانه چه درد زگیرودار

خندید وگفت‌: آنچه نیاید به‌کار ما

بی‌مدعا ستمکش حیرانی خودیم

بیدل به دوش‌کس نتوان بست بار ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

 

بی‌ثمری حصار شد در چمن امید ما

طرهٔ امن شانه‌زد سایهٔ برگ‌بید ما

آینه‌داری فنا ناز هوس نمی‌کشد

خط به رقم‌کشیده‌اند از ورق سفید ما

دردسر جهان رنگ درخور دانش است و بس

نیست به‌کسب عافیت غیرجنون مفید ما

دعوی احتیاج پوچ خجلت سعی‌کس مباد

قفل جهان بی‌دری زنگ زد ازکلید ما

عبرت چشم بسملیم‌، پردهٔ فقر ما مدر

آستر است ابرهٔ خلعت روز عید ما

گر فکند تبسمت‌گل به مزار عاشقان

بال سحرکشد نفس ازکفن شهید ما

نیست چو التفات دل میکدهٔ تعلقی

آبله پایی نفس شد قدح نبید ما

ربشهٔ تخم‌وحدتیم از تک‌وپوی مامپرس

صرف هزار جاده است منزل ناپدید ما

خاک مزار عبرتیم، پردهٔ ساز غیرتیم

زخمه به برق می‌زند ممتحن نشید ما

بیدل ازین‌کف غبارکز دل خاک جسته‌ایم

پرده‌در تحیر است‌،‌گفت تو و شنید ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

 

لغزشی خورده ز پا تا سر ما

خنده دارد خط بی‌مسطر ما

ذره پر منفعل اظهار است

کو هیولا وکجا پیکر ما

می‌نهد بر خط زنهار انگشت

موی چینی زتن لاغرما

خنده زن شمع ازبن بزم‌گذشت

گل بچینید ز خاکستر ما

جهد ازآیینهٔ ما زنگ نبرد

منفعل شدکف روشنگر ما

خواب ما زبر سیاهی ببالد

سایه افکند به سر بستر ما

عمرها شدکه عرق می‌گرییم

شرم حسنی است به چشم‌ترما

حیف همت‌که زمانی چوحباب

صدف بحر نشدگوهر ما

چهرهٔ زرد، شکنها اندوخت

سکه زد ضعف‌کنون بر زرما

عجز طومار طلبها طی‌کرد

مهر شد آبله بر دفتر ما

شمع حرمانکدهٔ بیکسی‌ام

پا مگر دست نهد برسرما

رنگ پرواز ندیدیم به خواب

بالش نازکه دارد پر ما

علت بی‌بصری را چه علاج

نگهی داشت تغافلگر ما

نیست پیراهن دیگر بیدل

غیر عریانی ما در بر ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

 

حیرت حسنی است در طبع نگه پرورد ما

ششجهت آیینه بالدگر فشانی‌گرد ما

مفت موهومی‌ست‌گر ما نام هستی می‌بریم

چون سحرگرد نفس بوده‌ست ره‌آورد ما

ما به هستی از عدم پر بی‌بضاعت آمدیم

باختن رنگی ندارد در بساط نرد ما

یک تأمل چون نفس بر آینه پیچیده‌ایم

حیرت محضیم و بس‌گر واشکافی‌گرد ما

دفتر ما هرزه‌تازان سخت بی‌شیرازه است

کو حیا تا نم‌ کشد خاک بیابانگرد ما

چون سحر بیهوده‌از حسرت نفسها سوختیم

آتشی روشن نشدآخرزآه سردما

نسخهٔ وحشت سواد چشم آهو خواندهایم

گر سیه‌گردد سراپا نیست باطل فرد ما

شعله راخاکستر خودهم‌کم ازشمشیر نیست

به‌که‌گیرد عبرت از ما دشمن نامرد ما

چون جرس عمری تپیدیم وز هم نگداختیم

سخت جانی چند نالد بر دل بی‌درد ما

بیدل اقبال ضعیفیهای ما پوشیده نیست

آفتاب عالم عجزست رنگ زرد ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

 

زگفت وگو نیامد صید جمعیت به بند ما

مگر ازسعی خاموشی نفس‌گیردکمندما

اگر از خاک‌ره تاسایه فرقی می‌توان کردن

جز این مقدار نتوان یافت از پست و بلند ما

ز سیر برق تازان شرر جولان چه می‌پرسی

که بود از خودگذشتن اولین‌گام سمند ما

توخواهی پردهرنگین‌سازخواهی‌چهره گلگون‌کن

به هرآتش‌که باشد سوختن دارد سپند ما

از آن چشم عتاب‌آلود ذوق زندگانی‌کو

غم بادام تلخی برد شیرینی ز قند ما

ز جوش باده می‌باید سراغ نشئه پرسیدن

همان‌نیرنگ بیچونی‌ست عرض چون و چندما

اگر تا صانع از مصنوع راهی می‌توان بردن

چرا دربند نقش ما نباشد نقشبند ما

چوشمع از جستجورفتیم تا سر منزل داغی

تلاش نقش پایی داشت شبگیر بلند ما

نگاه عبرتیم اما درین صحرای بیحاصل

حریف صیدگیرایی نمی‌گرددکمند ما

نگردد هیچ‌کافر محو افسون غلط بینی

غبار خویش شد در جلوه‌گاهت چشم‌بند ما

جهان توفان رنگ و دل همان مشتاق بیرنگی‌

چه سازد جلوه با آیینهٔ مشکل‌پسند ما

کمین ناله‌ای داریم درگرد عدم بیدل

ز خاکستر صدای رفته می‌جوید سپند ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

 

آن پری‌گویند شب خندید بر فریاد ما

ای فراموشی تو شاید داده باشی‌!یاد ما

بس‌که در پروازگرد جستجوها ریختیم

گشت زیر بال پنهان خانهٔ صیاد ما

جان‌کنی‌ها در قفای آرزو پر می‌فشاند

با شرار تیشه رفت از بیستون فرهاد ما

ازعدم ناجسته‌کرکرده‌ست‌گوش عالمی

شور نشنیدن صدای بیضهٔ فولاد ما

چشم‌باید بست وگلگشت حضورشرم‌کرد

غنچه می‌خندد بهار عالم ایجاد ما

شمع‌سان عمریست احرام‌گدازی بسته‌ایم

نیست درپهلو به غیر از پهلوی مازاد ما

خجلت تصویر عنقا تاکجا بایدکشید

با صدف‌گم‌گشت رنگ خامهٔ بهزاد ما

نقش پا در هیچ صورت پایهٔ عزت ندید

سایه هم خشت هوس‌کم چید بربنیاد ما

باهمه‌کثرت شماری غیر وحدت باطلست

یک یک آمد بر زبان از صدهزار اعداد ما

هیچ‌کس برشمع درآتش زدن رحمی نکرد

از ازل بر حال ما می‌گرید استعداد ما

پاس اسرار محبت داشتن آسان نبود

گنج ویران‌کرد بیدل خانهٔ آباد ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

 

بحرمی‌پیچد به‌موج از اشک غم‌پرورد ما

چرخ می‌گردد دوتا در فکر بار درد ما

گر به میدان ریاضت‌کهربا دعوی‌کند

کاه‌گیرد در دهن از شرم رنگ زرد ما

دور نبود گرکمان صید دلها زه‌کند

هم ادای ابروی نازی‌ست بیت فرد ما

می‌دهد بوی گریبان سحر موج نسیم

می‌توان دانست حال دل ز آه سرد ما

هم‌چو نی در هر نفست دایم نقد ناله‌ای

ای هوس غافل مباش ازگنج باد آورد ما

ما سبکر‌وحان ز قید ششدر تن فارغیم

مهرة آزاد دل دارد بساط نرد ما

گر دهد صدبارگردون خاک عالم را به‌باد

بشکندآشفتگی رنگی به روی‌گرد ما

دوش‌ با تیغ تبسم رفتی از بزم و هنوز

شور بیرون می‌دهد زخم نمک‌پرورد ما

در سواد حیرت از یاد جمالت بیخودیم

روز وشب خواب سحر دارد دل شبگرد ما

نیست بیدل جزنوای قلقل مینای من

هیچکس درمحفل خونین‌دلان همدرد ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:29 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 283

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4393755
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث