به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

در این محفل ندارد یمن راحت چشم واکردن

پریشانی‌ست مشت خاک را سر بر هوا کردن

اگر یک سجده احرام نماز نیستی بندی

قضای هر دو عالم می‌توان یکجا ادا کردن

مشو مغرور بنیادی که پروازست تعمیرش

ز غفلت چند خواهی تکیه بر بال هما کردن

بساط چیدهٔ صبح از نفس هم می‌خورد بر هم

ندارد آنقدر اجزای ما را توتیا کردن

رهایی نیست روشن‌طینتان را از سیه‌بختی

که نور و سایه را نتوان ‌به تیغ از هم جدا کردن

می مینای آگاهی فنا کیفیت است اینجا

به بنیاد خود آتش زد شرار از چشم وا کردن

مقام عافیت جز آستان دل نمی‌باشد

چو حیرت ‌بایدم در خانهٔ‌ آیینه جا کردن

تمنا شد دلیل من به طوف‌ کعبهٔ فیضی

که از هر نقش پایم می‌توان دست دعاکردن

به عریانی ‌گریبان‌چاکی از سازم نمی‌خندد

مدوز ای وهم بر پیراهن مجنون قبا کردن

گداز یأس در بارم مکن تکلیف اظهارم

شنیدم سرمه است و سرمه نتواند صدا کردن

اگر روشن شود بیدل خط پرگار تحقیقت

توانی بی‌تأمل ابتدا را انتها کردن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

 

ندارد موج جز طومار رمز بحر وا کردن

توان سیر دو عالم در شکست رنگ ما کردن

امل می‌خواهد از طبع جنون‌ کیشت پشیمانی

به راه آورده تیری را که می‌باید خطا کردن

دویی در کیش از خود رفتگان کفر است ای زاهد

من و محو صنم ‌گشتن تو و یاد خدا کردن

شرار بی‌دماغم آنقدر کم فرصتی دارم

که نتوانم نگاهی را به غیرت آشنا کردن

هوس فرسودهٔ بوی ‌کف پایی‌ست اجزایم

وطن می‌بایدم در سایهٔ برگ حنا کردن

ز نیرنگ خرامت عالمی از خاک می‌جوشد

به رفتاری توان ایجاد چندین نقش پا کردن

تپیدم‌، ناله کردم‌، آب‌گشتم‌، خاک گردیدم

تکلف بیش ازبن نتوان به عرض مدعا کردن

حیا بگدازدم تا از هوسها دست بردارم

شرر دامان خس بی‌آب نتواند رها کردن

تلاش روزی از مجنون ما صورت نمی‌بندد

ندارد سنگ سودا دستگاه آسیا کردن

به هر واماندگی زین خاکدان برخاستن دارد

دمی چون گردباد از خویش می‌باید عصا کردن

به زهد خشک لاف تردماغیها مزن بیدل‌

شنا نتوان به روی موج نقش بوریا کردن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

 

جایی ‌که بود پیش بری پیش نبردن

مفت تو اگر پیش بری بیش نبردن

تا چند توان زیست به افسون رعونت

مکروهتر از سجده‌ به هر کیش نبردن

ای شیخ تو درکشمکشی ورنه بهشتی است

از شانه قیامت به سر ریش نبردن

انبوهی مو نسبت تنزیه ندارد

حکم‌ست به فردوس بز و میش نبردن

برگشتن مژگان بتان قاصد نازی‌ست

ظلم است نویدی به دل ریش نبردن

دردا که دل اگه نشد از لذت دردی

خون می‌خورم از آبله بر نیش نبردن

ساقی خط ییمانه نی‌ام حوصله تا چند

حیف است به موج می‌ام از خویش نبردن

جز در سخن بی‌غرضی راست نیاید

بر خلق ستمنامهٔ تشویش نبردن

بیدل همه دم مزرع اقبال کریمان

سبز است ز آب رخ درویش نبردن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

 

آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن

زین دو دم زندگیی تا به قیامت مردن

داغ یأسم‌که به‌کیفیت شمع است اینجا

آگهی سوختن و بستن چشم افسردن

فرصت هستی از ایمای تعین خجل است

صرفهٔ نقد شرر نیست ‌مگر نشمردن

پارسایی چقدر شرم فضولی دارد

بال سعی مگس و ناله به عنقا بردن

مشت خاکیم‌کمینگاه هوایی‌که مپرس

چه خیالست به پرواز عنان نسپردن

دل تنک حوصله و دشت تعلق همه خار

یا رب این آبله را چند توان آزردن

چه توان کرد به هر بی‌جگری‌ها بیدل

ناگزیریم ز دندان به جگر افشردن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

 

به خود پیچیده‌ام نالیدنم نتوان‌ گمان بردن

به رنگ رشته فربه گشته‌ام لیک از گره خوردن

حضور زندگی، آنگاه استغنا، چه حرفست این

نفس را بر در دل تا به کی ابرام نشمردن

دلی پرواز ده‌ کز ننگ کم ظرفی برون آیی

زصافی می‌تواند قطره را دریا فرو بردن

سیه بختی به سعی هیچکس زایل نمی‌گردد

مگر آتش برآرد ترک‌، هندو را پس از مردن

غم جمعیت دل مضطرب دارد جهانی را

ز گوهر تا کجا دریا شکافد جیب افسردن

مزاج عشق در سعی فنا مجبور می‌باشد

ز منع سوختن نتوان دل پروانه آزردن

به‌حکم عجز ننگ طینت ما بود گیرایی

به خاک ما نمی‌خواهد مروت دام‌ گستردن

به هر واماندگی زین بیشتر طاقت چه می‌باشد

که باید همچو شمعم تا عدم خود را بسر بردن

طربهای هوس شاید به وحشت کم شود بیدل

به چین می‌بایدم چون ابر چندی دامن افشردن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

 

روانی نیست محو جلوه را بی‌آب‌گردیدن

سزدکز اشک آموزد نگاه ما خرامیدن

به داد حسرت دل کس نمی‌پردازد ای بلبل

چوگل می‌باید اینجا از شکست رنگ نالیدن

فسردن چند، از خود بگذر و سامان توفان کن

قیامت نغمه‌ای حیفست سر در تار دزدیدن

که می‌داند کجا رفتند گلچینان دیدارت

هم از خورشید می‌باید سراغ سایه پرسیدن

برو زاهد که هرکس مقصدی دارد دربن وادی

تو و صد سبحه جولانی و من یک اشک لغزیدن

درین غفلت سرا عرفان ما هم تازگی دارد

سرا پا مغز دانش‌گشتن و چیزی نفهمدن

نظر بر بندو می‌کن سیر امن آباد همواری

بلند و پست یکسان می‌نماید چشم پوشیدن

زخواب عافیت چون موج‌گوهر نیستم غافل

بهم می‌آورد مژگان من بر خوبش پیچیدن

چو فطرت ناقص افتد حرف بطلان است‌کوششها

شرر هم در هوا دارد زمین دانه پاشیدن

اگر فرصت نقاب از چهرهٔ تحقیق بردارد

شرارکاغذ ما و هزار آیینه خندیدن

گشاد بال طاووسیم از عبرت چه می‌پرسی

شکست بیضهٔ ما داشت چندین چشم مالیدن

صفای دل بهار جلوهٔ معشوق شد بیدل

طلسم ناز کرد آیینه را بیرنگ گردیدن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

 

یاد ابروی کجی زد به دل ما ناخن

موج شد بهر جگرکاری دریا ناخن

سعی تردستی منعم چقدر پُر زور است

می‌شکافد جگر سنگ در این جا ناخن

غنچه‌ای نیست که اوراق گلش در بر نیست

هر گره راست به صد رنگ مهیا ناخن

صورت قد دوتا حل معمای فناست

عقده بازست کنون کرده‌ام انشا ناخن

بی‌تمیزان همه جا قابل بیرون درند

برکنارست ز هنگامهٔ اعضا ناخن

خودسریها چقدر هرزه تلاش است اینجا

می‌رود رو به هوا با سر بی پا ناخن

بی حسی بسکه در ین شوره زمین کاشته‌اند

موی و دندان دمد از پیکر ما یا ناخن

خلق بیکار ز بس شیفتهٔ سر خاری‌ست

همچو انگشت نشانده‌ست به‌سرها ناخن

گره رشته دگر عقدهٔ معنی دگر است

چه خیال است ‌کند حل معما ناخن

موج این بحر فروماندهٔ وضع گهر است

نیست دل بستهٔ کاری که‌ کند وا ناخن

غافل از نشو و نما نیست‌ کمین آفات

سربریدن نکند قطع وفا با ناخن

جوهر کارگشایی علم احسانهاست

می‌کند دست بلند از همه بالا ناخن

بیدل از دولت دونان به‌تغافل بگذر

هیچ نگشاید اگر سرکشد از پا ناخن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

 

اشکم ز بیقراری زد بر در چکیدن

افتادن‌ست آخر اطفال را دوبدن

از تیغ مرگ عاشق رنگ بقا نبازد

عمر دوباره گیرد چون ناخن از بریدن

فقرست و نقد تمکین‌، جاه‌ست وموج خفّت

از بحر بیقراری‌، از ساحل آرمیدن

ارباب رنگ دایم محو لباس خویشند

از داغ نیست ممکن طاووس را پریدن

بیدل به جوی شمشیر خون جگر خورد آب

زندان بیقراران نبود جز آرمیدن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

 

بر خط ترک طلب گر راه خواهی یافتن

پشت دست و روی دست‌ الله خواهی یافتن

جستجوی هر چه باشد مدعا خاص است و بس

گر گدا جویی سراغ شاه خواهی یافتن

هر قدر سیر گریبانت چو شمع آید به پیش

یوسف خود را مقیم چاه خواهی یافتن

ترک مطلب گیر مطلوبت نرفته‌ست از کنار

هر چه خواهی چون شدی آگاه خواهی یافتن

تا به پیشانی از ابرو راه مقصد دور نیست

گر هلال آید به چشمت ماه خواهی یافتن

احتیاطت گر نباشد خضر راه عافیت

هر قدم آبت به زیرکاه خواهی یافتن

شرم دار ای ذره تا کی هستی موهوم را

گاه گم خواهی نمودن گاه خواهی یافتن

هرچه یابی اختیاری نیست در تسلیم کوش

مرگ را چون زندگی ناگاه خواهی یافتن

روز تا پیش است گامی می‌زن و می‌رفته باش

راحت منزل همان بیگاه خواهی یافتن

پوچ بافان امل را هر قدر وا می‌رسی

رشتهٔ ماسورهٔ جولاه خواهی یافتن

موج و گوهر در تلاش ساحلند آگاه باش

طالب و واصل همه در راه خواهی یافتن

زین بلند و پست اگر گیری عیار اعتبار

دست و گردن را ز پا کوتاه خواهی یافتن

حال و استقبال دنیا انفعالی بیش نیست

خواه حاصل‌کرده باشی خواه خواهی یافتن

گر به عزم منزل تحقیق خواهی زد قدم

هر چه اندیشی غبار راه خواهی یافتن

بیدل از انجام و آغاز چراغ زندگی

بی‌تکلف اشک و داغ و آه خواهی یافتن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

 

از نالهٔ دل ما تا کی رمیده رفتن

زین دردمند حرفی باید شنیده رفتن

بی نشئه زندگانی چندان نمک ندارد

حیف ست از این خرابات می ناکشیده رفتن

آهنگ بی‌نشانی زین‌ گلستان ضرور است

راه فنا چو شبنم باید به دیده رفتن

جرأتگر طلب نیست بی دست و پایی ما

دارد به سعی‌ قاتل خون چکیده رفتن

چون شعله‌ای که آخر پامال داغ‌ گردد

در زیر پا نشستیم از سر کشیده رفتن

زین باغ محمل ما بر دوش ناامیدیست

بر آمدن نبندد رنگ پریده رفتن

از وحشت نفسها کو فرصت تأمل

چون صبح باید از خویش دامن نچیده رفتن

بر خلق بی‌بصیرت‌ تا چند عرض‌ جوهر

باید ز شهر کوران چون نور دیده رفتن

همدوش آرزوها دل‌ می‌رود نفس نیست

در رنگ ریشه دارد تخم دمیده رفتن

قطع نفس نمودیم جولان مدعا کو

در خواب هم نبیند پای بریده رفتن

رفتار سایه هرگز واماندگی ندارد

در منزل است پرواز از آرمیده رفتن

قد دو تای پیریست ابروی این اشارت

کز تنگنای هستی باید خمیده رفتن

بال فشاندهٔ آه بی‌گرد حسرتی نیست

با عالمی ز خود برد ما را جریده رفتن

تعجیل طفل خویان مشق خطاست بیدل

لغزش به پیش دارد اشک از دویده رفتن

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:55 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 283

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4328251
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث