به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

برکاغذ آتش زده هر چند سواریم

فرصت شمران قدم آبله داریم

چون شمع تلاش همه زین بزم رهایی است

گل می‌دمد آن خار که از پا به در آریم

دل مغتنم فرصت اقبال حضوریست

تا آینه با ماست تماشایی یاریم

گر دقت فطرت ورق خاک تکاند

ماییم که پیدا و نهان خط غباریم

روزی دو نفس‌ گرمی هنگامهٔ نازست

هر چند فروز‌یم همان شمع مزاریم

زهاد اگر غرهٔ نیرنگ بهشتند

ماهم پر طاووس به سر چون نگذاریم

کمفرصتی از ما نکند ننگ فضولی

پرواز در آتش فکن سعی شراریم

از وصل تعین به غلط‌ کرده فراهم

اجزای من و ما که بهم ربط نداریم

آن قطرهٔ خونی‌که بجوشیم بهم‌گر

بیگانه‌تر از توأمی دانهٔ باریم

کس جوهر ادراک بد و نیک ندارد

از آینه پرسید که ما با که دچاریم

باید الم خامهٔ نقاش کشیدن

بر هر سر رحمت سر صد قافله باریم

بیدل چه توان کرد به محرومی قسمت

ما خشک‌لبان ساغر دریا به کناریم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

 

عمرها شد عرق از هستی مبهم داریم

چون سحر در نفس آیینهٔ شبنم داریم

قدردان چمن عافیت خویش نه‌ایم

چه توان‌ کرد نصیب از گل آدم داریم

یک نفس آینهٔ انس نپرداخت نفس

فهم‌ کن اینهمه بهر چه ز خود رم داریم

کم و بیش آنچه‌کسی داشت رهاکرد و گذشت

فرض ‌کردیم کزین داشته ما هم داریم

زندگی پردهٔ سحر است چه باید کردن

عشرت هر دو جهان زین دو نفس غم داریم

نگسست از دل ما حسرت ایام وصال

دامن رفته ز دستی‌ست‌ که محکم داریم

با همه ذوق طلب طاقت دیدار کراست

این هوس به ‌که بر آیینه مسلم داریم

غیرتسلیم ز ما هیچ نمی‌آید راست

پا و سر چون خط پرگار به یک خم داریم

گر فضولی نشود ممتحن بست و گشاد

گنجها برکف دستی است‌ که بر هم داریم

عذر احباب تلافیگر آزار مباد

کوشش زخم به سامان چه مرهم داریم

با همه ربط وفاق این چه دل افشاریهاست

سبحه سان پا به سر آبله‌ای هم داریم

شکر هم بیدل از آثار نفاق است اینجا

الفت‌، آنگه گله‌؟ پیداست حیا کم داریم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

 

تا خامه‌وار خود را از سعی وا نداریم

مژگان قدم شمار است هر چند پا نداریم

ناموس بی نیازی مهر لب سوالست

کم نیست حاجت اما طبع‌ گدا نداریم

بر ما نفس ستم‌ کرد کز عافیت بر آورد

چون بوی‌گل به هر رنگ تاب هوا نداریم

باید چو موج‌ گوهر آسوده خاک گشتن

در ساحلیم اما غیر آشنا نداریم

زین خاکدان چه لازم بر خاستن به منت

ای سایه خواب مفتست ماهم عصا نداریم

عنقا دماغ امنیم درکنج بی‌نشانی

فردوس هم ندارد جایی‌که ما نداریم

مهمانسرای دنیا خوان گستر نفاق است

بر هم خوریم یاران دیگر غذا نداریم

در گوش ما مخوانید افسانهٔ اقامت

خواب بهار رنگیم پا در حنا نداریم

نیرنگ وهم ما را مغرور ما و من‌ کرد

گر هوش در گشاید کس در سرا نداریم

ناقدردان رازیم از بی تأملی‌ها

عریانی آنقدر نیست بند قبا نداریم

آیینه گرم دارد هنگامهٔ فضولی

آن جلوه بی‌نقاب است یا ما حیا نداریم

زین تنگیی‌که دارد بیدل بساط امکان

ناگشته خالی از خویش امید جا نداریم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

 

سودیم سراپا و به پایی نرسیدیم

از خویش گذشتیم و بجایی نرسیدیم

کردیم گل از عالم اندیشهٔ قدرت

دستی که به دامان دعایی نرسیدیم

شیرینی‌گفتار ز ما ذوق عمل برد

چون وعدهٔ ناقص به وفایی نرسیدیم

تا رخت نبردیم به سر چشمهٔ خورشید

چون سایه به صابون صفایی نرسیدیم

واماندن ما زحمت پای دگرانست

ای آبله ما نیز بجایی نرسیدیم

آن بی‌پر و بالیم‌که در حسرت پرواز

گشتیم غبار و به هوایی نرسیدیم

ای بخت سیه نوحه به محرومی ماکن

آیینه شدیم و به لقایی نرسیدیم

افسانهٔ هستی چقدر خواب فسون داشت

مردیم و به تعبیر فنایی نرسیدیم

مطلب به نفس سرمه شد از درد تپیدن

فریاد که آخر به صدایی نرسیدیم

شبنم همه تن آب شد از یک نظر اینجا

ما هرزه نگاهان به حنایی نرسیدیم

بیدل من و گرد سحر و قافلهٔ رنگ

رفتیم به جایی که به جایی نرسیدیم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

 

صد شکرکه جز عجز گیاهی ندمیدیم

فری ندمیدیم و کلاهی ندمیدیم

تا آبله پایی نکشد رنج خراشی

خاری نشدیم از سر راهی ندمیدیم

حسرت چه اثر واکشد از حاصل مطلب

بر هیچکس افسون نگاهی ندمیدیم

چون آه هوس هرزه دوی ریشهٔ ما سوخت

اما ز دل سوخته ‌گاهی ندمیدیم

صد رنگ‌ گل افشاند نفس لیک چه حاصل

یک ریشه به کیفیت آهی ندمیدیم

سرتا قدم ما به هوس سرمه شد اما

در سایهٔ مژگان سیاهی ندمیدیم

بر ابرکرم تهمت خشکی نتوان بست

کو قابل عفو تو گناهی ندمیدیم

فریاد کزین مزرعهٔ سوخته حاصل

آخر مژه بستیم و نگاهی ندمیدیم

گلخن چمنی داشت که گلزار ندارد

از ناکسی آخر پر کاهی ندمیدیم

بر باد ندادیم درین عرصه غباری

زان رنگ فسردیم‌ که گاهی ندمیدیم

بیدل تو برون تاز که ما وهم‌پرستان

چندانکه نشستیم به راهی ندمیدیم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

 

چون نگه عمریست داغ چشم حیران خودیم

زیر کوه از سایهٔ دیوار مژگان خودیم

دعوی هستی سند پیرایهٔ اثبات نیست

اینقدر معلوم می‌گردد که بهتان خودیم

وحشت صبحیم ما راکو سر و برگی دگر

یعنی از خود می‌رویم و گرد دامان خودیم

سخت جانی عمر صرف ژاژخایی‌ کردن‌ست

همچو سوهان پای تا سر وقف دندان خودیم

شیشهٔ ما را در این بزم احتیاج سنگ نیست

از شکست دل مقیم طاق نسیان خودیم

نقد ما با فلس ماهی هم رواج افتاده است

درهم بیحاصل بیرون همیان خودیم

عمر وهمی در خیال هیچ ننمودن گذشت

آنقدر کایینه نتوان گشت حیران خودیم

نعمت فرصت غنیمت‌ پرور توفیر ماست

میزبان‌ عر ض‌ بهار توست‌ و مهمان خودیم

سیر دریا قطره را در فکر خویش افتادنست

دامن‌ آن جلوه در دست از گریبان خودیم

چشم می‌بایدگشودن جلوه‌گو موهوم باش

هر قدر نظاره می‌خندد گلستان خودیم

همچو مژگان شیوهٔ بی‌ربطی ما حیرتست

گر بهم آییم یکسر دست و دامان خودیم

گوهر اشکیم بیدل ازگداز ما مپرس

اینقدر آب از خجالت‌وضع عریان خودیم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

 

خلوت‌پرست گوشهٔ حیرانی خودیم

یعنی نگاه دیدهٔ قربانی خودیم

ما را چو صبح باگل تعمیرکار نیست

مشتی غبار عالم ویرانی خودیم

لاف بقا و زندگی رفته نازکیست

لنگر فروش کشتی توفانی خودیم

موگشته‌ایم و نقش خیال تو مشق ماست

حیران صنعت قلم مانی خودیم

پر هرزه بود چشم‌گشودن دین بساط

چون شمع جمله اشک پشیمانی خودیم

جمعیت از غبار هوای رمیده است

صبح جنون بهار پریشانی خودیم

چون اشک راز ما به هزار آب شسته‌اند

آیینهٔ خجالت عریانی خودیم

خاک فسرده خواری جاوید می‌کشد

عمریست پایمال تن‌آسانی خودیم

دیوار رنگ منع خرام بهار نیست

ای خام فطرتان همه زندانی خودیم

بیدل چوگردباد ز آرام ما مپرس

عمریست درکمند پرافشانی خودیم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

 

عزت‌ کلاه بی سر و سامانی خودیم

صد شعله نازپرور عریانی خودیم

آیینه نقشبند گل امتیاز نیست

محو خیال خانهٔ حیرانی خودیم

گوهر خمار بستر و بالین نمی‌کشد

سر درکنار زانوی غلتانی خودیم

پر می‌زنیم و هیچ به جایی نمی‌رسیم

وامانده‌های وحشت مژگانی خودیم

دوران سر ز سبحهٔ ما کم نمی‌شود

وانگاه تر دماغ مسلمانی خودیم

با آفتاب ذره چه نسبت عیان ‌کند

دلدار باقی خود و ما فانی خودیم

چون کوه ناله نیز ز ما سر نمی‌کشد

از بسکه زبر بارگرانجانی خودیم

پوشیدگی ز هیأت آفاق برده‌اند

حیرت قبای چارهٔ عریانی خودیم

خاکستریم و شعله ما آرمیده نیست

آیینهٔ کمین پر افشانی خودیم

ما را ز تیره بختی ما می‌توان شناخت

چون سایه یکقلم خط پیشانی خودیم

بیدل به جلوه‌گاه حقیقت‌که می‌رسد

ما غافلان تصور امکانی خودیم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

 

درکارگاه تحقیق غیر از عدم نبودیم

امروز از تو باغیم دی خاک هم نبودیم

از ما چه خواهد انصاف جز عرض بی‌نشانی

آیینهٔ سکندر یاجام جم نبودیم

نی دیرجای ما شد نی‌کعبه متکا شد

در هرکجا رسیدیم ثابت قدم نبودیم

همت چه سر فرازد اندیشه بر چه نازد

اینجا صمد نگشتیم آنجا صنم نبودیم

پرواز تاکجاها شهرت طرازد از ما

در آشیان عنقا طبل و علم نبودیم

شایستهٔ هنر را کس از وطن نراند

در ملک نیستی هم پر محتشم نبودیم

در عرصهٔ تخیل‌ گرد حدوث تا کی

ای غافل اینقدرها ننگ قدم نبو‌دیم

اکنون به قدر امواج باید قلم به خون زد

تا چشمه درنظربود عبرت رقم نبودیم

نام طلوع خورشید شهرت نمای صبحست

تا او نکرد شوخی ما متهم نبودیم

ناقدردانی از ما پوشید چشم یاران

هر چند خاک بودیم از سرمه‌ کم نبودیم

تا در خیال جاکرد تمییز آب وگوهر

بیدل من و تو گویا هرگز به هم نبودیم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

 

جغد ویرانهٔ خیال خودیم

پر فشان لیک زیر بال خودیم

شمع بخت سیه چه افروزد

آتش مردهٔ زگال خودیم

رنگ کو تا عدم بگرداند

عالمی رفت و ما به حال خودیم

غم اوج‌، حضیض جاه‌ کراست

عشرت فقر بی‌زوال خودیم

کو قیامت چه محشر ای غافل

فرصت اندیش ماه و سال خودیم

دور ما را نه سبحه‌ای‌ست نه جام

گردش رنگ انفعال خودیم

باده در جام و نشئه مخموری

هجر پروردهٔ وصال خودیم

بحر در جیب و خاک لیسیدن

چقدر تشنهٔ زلال خودیم

غیر ما کیست حرف ما شنود

گفت‌وگوی زبان لال خودیم

دوری از خود قیامتست اینجا

بی‌تو زحمت‌کش خیال خودیم

شمع آسودگی چه امکانست

تا سری هست پایمال خودیم

از که خواهیم داد ناکامی

بیدل بیکسی مآل خودیم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 11:34 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 283

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4639067
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث