به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ز دشت بیخودی می‌آیم از وضع ادب دورم

جنونی‌ گر کنم ای شهریان هوش معذورم

ز قدر عاجزیها غافلم لیک اینقدر دانم

که تا دست سلیمان می‌رسد نقش پی مورم

جهان در عالم بیگانگی شد آشنای من

سراب‌ آیینه‌ام گل‌ می‌کند نزدیکی از دورم

همان بهترکه خاکستر شوم در پردهٔ عبرت

نقاب از روی‌ کارم بر نداری خون منصورم

برو زاهد برای خویش هر کس مطلبی دارد

تو محو و من تغافل اشتیاق‌ جنت و حورم

به اقبال تپیدن نازها دارد غبار من

کلاه آرای عجزم بر شکست خویش معذورم

سجودی بست بار هستی آخر بر جبین من

چه‌سان سر تابم از حکم خمیدن دوش مزدورم

اگر صدق طلب دست ز پا افتادگان‌ گیرد

به‌ مستی می‌رساند لغزش مژگان مخمورم

به خون پیچیده می‌بالم نفس دزدیده می‌نالم

دمیدنهای تبخالم چکیدنهای ناسورم

مکش ای ناله دامانم مدر ای غم‌ گریبانم

سرشکی محو مژگانم چکیدن نیست مقدورم

خلل تعمیر سیلاب حوادث نیستم بیدل

بنای حسرتی در عالم امید معمورم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

 

شعورت خواه مستم وانماید خواه مخمورم

چو ساغر می‌کشی دارد ازین اندیشه‌ها دورم

نفس بی‌طاقتی را مفت ساز خویش می‌داند

همین پر می‌فشانم آشیانی نیست منظورم

مهیای گدازم آنقدر از شوق دیدارش

که سوزدکرم شبتابی به برق شعلهٔ طورم

چو توفان داشت یارب ناوک نیرنگ دیدارش

که جای خون مجمر شعله می‌جوشد ز ناسورم

ز داغ اخترم مشکل‌که بر دارد سیاهی را

دهد چون مردمک هر چند گردون غوطه در نورم

نیاز اختیار است ای حریفان عیش این محفل

که من چون شمع در مشق وگداز خویش مجبورم

ندارد درد دل سازی که بندی پرده بر رازش

چرا عریان نباشم در غبار ناله مستورم

نفس بودم فغان‌گشتم دگر از من چه می‌خواهی

ندارم آنقدر طاقت که نتوان داشت معذورم

نه از دنیا غم اندیشم نه عقبایی‌ست در پیشم

مقیم حیرت خویشم ازین پسکوچه‌ها دورم

درین محفل که پردازد به‌ داد ناتوان من

شنیدن در عدم دارد دماغ نالهٔ مورم

محبت از شکست دل چه نقصان می‌کند بیدل

نگردد موی چینی سرمهٔ آهنگ فغفورم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

 

برآسمان رسانم وگر بر هوا برم

مشت غبار خویش ز راهت‌کجا برم

گر استخوان من بپذیرد سگ درت

بر عرش ناز سایهٔ بال هما برم

شایان دست بوس توام نیست نامه‌ای

در یوزه‌ای به قاصد برگ حنا برم

عمر به غم‌گذشته مباد آیدم به پیش

خود را ازین ستمکده رو بر قفا برم

امید فال جرات دیدار می‌زند

آیینه سان عرق‌کنم و بر حیا برم

پر نارساست‌ کوشش ظلمت خرام شمع

شب طی شود که من نگهی تا به پا برم

پیری نفس‌گداخت‌کنون ما و من خطاست

بی‌ریشه چند تهمت نشو و نما برم

عریان‌تنان ز ننگ فضولی گذشته‌اند

کو پنبه‌ای ‌که تحفه به دلق گدا برم

تا رنج انتظار اجابت توان کشید

دست دگر به دعوت دست دعا برم

آرایشی به غیرت مجنون نمی‌رسد

جیبی درم‌ که رنگ ز بند قبا برم

امید نارساست دعاکن که چون حباب

بار نفس دو روز به پشت دوتا برم

بیدل ز حدگذشت معاصی و من همان

ردّ نیستم اگر به درش التجا برم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

 

بر ندارد شوخی از طبع ادب تخمیر شرم

بی عرق‌گل می‌کند از جبههٔ تصویر شرم

در هوای ختم مقصد سرنگون تاز است مو

تا طلوع صبح پیری نیست بی‌شبگیر شرم

می‌کند عالم تلاش آنچه نتوان برد پیش

در مزاج‌کس ندارد جوهر تاثیر شرم

شیوهٔ اهل ادب در هر صفت بی‌جرأتیست

رنگ اگر گردانده باشد نیست بی‌تقصیر شرم

لعل خوبان بوسه‌گاه حسرت پیران مباد

می‌کند آب این شکر را ز اختلاط شیر شرم

ننگ بیکاری‌ کسی را بی‌عرق نگذاشته‌ست

از همین خفت ز خارا می‌چکاند قیر شرم

از تعلق رستن آسان نیست بی سعی جنون

بر نمی‌آید به زور خار دامنگیر شرم

منفعل شد عشق از وضع تکلفهای ما

دارد از تمکین مجنون نالهٔ زنجیر شرم

زین تنک روبان نمی‌باید مروت خواستن

نیست چون آیینه درآب دم شمشیرشرم

خلق غافل را همین با پوشش افتاده است ‌کار

کاش این تدبیرها را باشد از تقدیر شرم

مفت رندان‌گر تکلفها نباشد سد راه

بی‌ ازار افتاده است از هند تا کشمیر شرم

بیدل آن قرآن که ما درس حضورش خوانده‌ایم

متن آیاتش تحیر دارد و تفسیر شرم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

 

مسلمان‌ گشتم و هیچ از میان نگسست زنارم

بقدر سبحه گردیدن کمرها بست زنارم

خرابات محبت از اسیران ظرف می‌خواهد

خط پیمانه‌ای دارد قدح در دست زنارم

به خود می‌لرزم از اندیشهٔ تعبیر همواری

مباد از سبحه بردارد بلند و پست زنارم

مسلمانی به‌این سامان دلکوبی نمی‌ارزد

ز چنگ اتفاق سبحه بیرون جست زنارم

به دیر همتم پروانهٔ آتش پرستیها

به خط شعلهٔ جواله باید بست زنارم

نفس را الفت دل صرفهٔ راحت نمی‌باشد

ندید آسودگی با سبحه تا پیوست زنارم

مپرس از ریشهٔ باغ تعلقهای امکانی

گسستن در بغل می‌پرورم تا هست زنارم

چو شمع از سعی الفت غافلم لیک اینقدر دانم

که تا ننشاند در خاکم ز پا ننشست زنارم

وفا سر رشته‌ای دارد که هرگز نگسلد بیدل

نمی‌افتد زگردن گر فتاد از دست زنارم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

 

من درین بحر، نه‌ کشتی نه‌ کدو می‌آرم

چون حباب از بر خود جامه فرو می آ‌رم

حرف او می‌شنوم جلوه او می‌بینم

پیش رو آینه‌ ای چند ازو می آ‌رم

خم تسلیم ز دوشم چو فلک نتوان برد

عمرها شد که در این بزم سبو می آ‌رم

بند بندم‌چونی افسانهٔ دردی دارد

تا کنم ناله قیامت به گلو می آرم

شرم می‌آیدم از طوف درش هیچ مپرس

عرفی چند به احرام وصو می‌ارم

جهتی نیست‌که در عالم دل نتوان یافت

سوی خود روی نیاز از همه سو می آرم

نقش اجناس اشارتکدهٔ بیرنگی‌ست

این من و ما همه از عالم هو می آرم

عمرها شد چو سحر می‌دهم از یاس به باد

جیب چاکی که به امید رفو می آرم

تشنه‌کامی‌ گهر قلزم بیقدری نیست

آبرویی که ندارم به سبو می آرم

چقدر گردن تسلیم وفا باریک است

پیش تیغت سر مو بر سر مو می‌ آرم

نخل شمعم‌ که به‌ گل‌ کردن صد رنگ‌ گداز

می‌شوم آب و نگاهی به نمو می‌آرم

چون‌ گل از حاصل این باغ ندارم بیدل

غیر پیراهن رنگی‌ که به بو می‌آرم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

 

غبار یأسم به هر تپیدن هزار بیداد می‌نگارم

به سرمه فرسود خامه اما هنوز فریاد می‌نگارم

به مکتب طالع آزمایی ندارم از جا‌نکنی رهایی

قفای زانوی نارسایی دماغ فرهاد می‌نگارم

اگر به بر عشق تار مویی رسم به نقاش آن تبسم

ز پردهٔ دیده تا به مژگان چه حیرت‌آباد می‌نگارم

ز سطر عنوان عجز نالی مباد مکتوب شوق خالی

ز آشیان شکسته بالی پری به صیاد می‌نگارم

تعافلت‌کرد پایمالم چسان نگریم چرا ننالم

فرامشیهای رنگ حالم فرامشت باد می‌نگارم

نه ‌گرد می‌فهمم از سواری نه رنگ می‌خواهم از بهاری

شکستهٔ کلک اعتباری به اوج ایجاد می‌نگارم

درین دبستان به سعی‌ کامل نخواندم افسون نقش‌ باطل

کمالم این بس ‌که نام بیدل به خط استاد می‌نگارم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

 

خاموشم و بیتابی فریاد تو دارم

چندانکه فراموش توام یاد تو دارم

این ناله‌ که قد می‌کشد از سینهٔ تنگم

تصویر نهال ز غم آزاد تو دارم

تمثال‌ گل و رنگ بهارم چه فریبد

من آینهٔ حسن خداداد تو دارم

هرچند به صد رنگ زنم دست تصنع

چون وانگرم خامهٔ بهزاد تو دارم

تا زنده‌ام از جان‌کنی‌ام نیست رهایی

شیرینی و من خدمت فرهاد تو دارم

گو شیشهٔ امکان شکند سنگ حوادث

من طاقی از ابروی پریزاد تو دارم

پرواز نفس یاد گرفتاری شوق است

این یک دو پر از خانهٔ صیاد تو دارم

چشمت به نگاهی ز جهان منتخبم‌کرد

تمغای قبول از اثر صاد تو دارم

مطرب چه تراود ز نی‌بی‌نفس من

هر ناله که من دارم از ارشاد تو دارم

بیدل تو به من هیچ مدارا ننمودی

عمریست‌که پاس دل ناشاد تو دارم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

 

شبی‌که بی‌توجهان را به یاس تنگ برآرم

ز ناله‌ای ‌که ‌کنم ‌کوه را ز سنگ برآرم

چه دولتی‌ست‌ که در یاد آن بهار تبسم

نفس قدح به‌ کف و ناله‌ گل به چنگ برآرم

به نیم‌ گردش چشمی‌ که واکشم به خیالت

فرنگ را چو غبار از جهان رنگ برآرم

چه ممکن است‌که تمثال آفتاب نبندد

چو سایه آینه‌ای را که من ز زنگ برآرم

صفاست حوصله پرداز بحر ظرفی دلها

زآب آینه من هم سرنهنگ برآرم

ازین دلی‌ که چو آماج بوی امن ندارد

نفس دمی که بر آرم همان خدنگ بر آرم

شکست چینی فغفورگو سفال بر آمد

چه صنعت است که مو از خمیر سنگ بر آرم

نریخت سعی زمینگیری‌ام به حاصل دیگر

جز این‌ که خار تکلف ز پای لنگ برآرم

خمار تا به کی‌ام بی‌دماغ حوصله دارد

خوش است جام می از شیشه‌ها به رنگ برآرم

ز چرخ چندکشم انفعال شیشه دلیها

روم جنون‌ کنم و پوست زین پلنگ برآرم

هزار رنگ‌گریبان درد جنون ندامت

که من چو صبح نفس زبن قبای تنگ برآرم

به ششجهت ‌گل خورشید بستم و ننمودم

به حیرتم من بیدل دگرچه رنگ برآرم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

 

چو سایه خاک به سر داغم از غمی‌ که ندارم

سیاه پوشم از اندوه ماتمی که ندارم

گداز طینت نامنفعل علاج ندارد

جبین به سیل عرق دادم از نمی‌که ندارم

نفس‌گداخت چو شمع و همان بجاست تعلق

قفس هم آب شد از خجلت رمی‌که ندارم

فکنده است به خوابم فسون مخمل و دیبا

به زبر سایهٔ دیوار مبهمی که ندارم

به صفرنسبت من‌کرد هرکه محرم من شد

ندیده‌ام چقدر بیش ازکمی که ندارم

چو شمع سرفکنم تاکجا زشرم رعونت

گران فتاد به دوش من آن خمی‌که ندارم

به قطع الفت اسباب مانده‌ام متحیر

فسان زنید به تیغ تنک دمی‌که ندارم

خیال داد فریبم فسانه برد شکیبم

به شور ماتم عید و محرمی‌که ندارم

هزار سنگ به دل بست تا ز شهرت عنقا

نشست نقش نگینم به خاتمی‌که ندارم

رسیده‌ام دو سه روزیست در توهم بیدل

ازآن جهان که نبودم به عالمی که ندارم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 2:27 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 283

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4642344
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث