سرویکه ز باغ پاکبازان باشد
هم سرکش و هم سرخوش و نازان باشد
گر سر کشد او ز سرکشان میرسدش
کاندر سر او غرور بازان باشد
سرویکه ز باغ پاکبازان باشد
هم سرکش و هم سرخوش و نازان باشد
گر سر کشد او ز سرکشان میرسدش
کاندر سر او غرور بازان باشد
سرهای درختان گل تر میچینند
و اندر دل خود کان گهر میبینند
چون بر سر پایند که با بیبرگی
نومید نگردند و ز پا میشینند
سرهای درختان گل تر میچینند
و اندر دل خود کان گهر میبینند
چون بر سر پایند که با بیبرگی
نومید نگردند و ز پا میشینند
سر دل عاشقان ز مطرب شنوید
با نالهٔ او بگرد دلها بروید
در پرده چه گفت اگر بدو میگروید
یعنی که ز پرده هیچ بیرون نروید
سر مستان را ز محتسب ترسانند
شد محتسب مست همه میدانند
این مردم شهر ما اگر مردانند
این مستان را چرا گرو نستانند
زندان تو از نجات خوشتر باشد
نفرین تو از نبات خوشتر باشد
شمشیر تو از حیات خوشتر باشد
ناسور تو از نوات خوشتر باشد
زنهار مگو که رهروان نیز نیند
کامل صفتان بینشان نیز نیند
ز اینگونه که تو محرم اسرار نهای
میپنداری که دیگران نیز نیند
زنهار مگو که رهروان نیز نیند
کامل صفتان بینشان نیز نیند
ز اینگونه که تو محرم اسرار نهای
میپنداری که دیگران نیز نیند
زلف تو به حسن ذوفنونها برزد
در مالش عنبر آستینها برزد
مشگش گفتم از این سخن تاب آورد
درهم شد و خویشتن زمینها برزد
زلفت چو بر آن لعل شکرخای زند
در بردن جان بندگان رای زند
دست خوش خویش را کس از دست دهد؟
افتادهٔ خویش را کسی پای زند؟