به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

نگارا تو در اندیشه درازی

بیاوردی که با یاران نسازی

نه عاشق بر سر آتش نشیند

مگر که عاشقی باشد مجازی

به من بنگر که بودم پیش از این عشق

ز عالم فارغ اندر بی‌نیازی

قضا آمد بدیدم ماه رویی

گرفتم من سر زلفش به بازی

گناه این بود افتادم به عشقی

چو صد روز قیامت در درازی

ز خونم بوی مشک آید چو ریزد

شهید شرمسارم من ز غازی

نصیحت داد شمس الدین تبریز

که چون معشوق ای عاشق ننازی

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1396  - 12:49 PM

کریما تو گلی یا جمله قندی

که چون بینی مرا چون گل بخندی

عزیزا تو به بستان آن درختی

که چون دیدم تو را بیخم بکندی

چه کم گردد ز جاهت گر بپرسی

که چونی در فراقم دردمندی

من آنم کز فراقت مستمندم

تو آنی که خلاص مستمندی

در این مطبخ هزاران جان به خرج است

ببین تو ای دل پرخون که چندی

چو حلقه بر درت گر چه مقیمم

چه چاره چون تو بر بام بلندی

بیا ای زلف چوگان حکم داری

که چون گویم در این میدان فکندی

سپند از بهر آن باشد که سوزد

دلا می‌سوز دلبر را سپندی

بیا ای جام عشق شمس تبریز

که درد کهنه را تو سودمندی

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1396  - 12:49 PM

 

منم فانی و غرقه در ثبوتی

به دریاهای حی لایموتی

مگر من یوسفم در قعر چاهی

مگر من یونسم در بطن حوتی

وجود ظاهرم تا چند بینی

که اطلس‌هاست اندر برگ توتی

فقیرم من ولیکن نی فقیری

که گردد در به در در عشق لوتی

ز بهر قهر جان لوت خوارم

بمالیده چو جلادان بروتی

به غیر عشق شمس الدین تبریز

نیرزد پیش بنده تره توتی

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1396  - 3:49 PM

 

منم فانی و غرقه در ثبوتی

به دریاهای حی لایموتی

مگر من یوسفم در قعر چاهی

مگر من یونسم در بطن حوتی

وجود ظاهرم تا چند بینی

که اطلس‌هاست اندر برگ توتی

فقیرم من ولیکن نی فقیری

که گردد در به در در عشق لوتی

ز بهر قهر جان لوت خوارم

بمالیده چو جلادان بروتی

به غیر عشق شمس الدین تبریز

نیرزد پیش بنده تره توتی

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1396  - 3:49 PM

 

تو آن ماهی که در گردون نگنجی

تو آن آبی که در جیحون نگنجی

تو آن دری که از دریا فزونی

تو آن کوهی که در هامون نگنجی

چه خوانم من فسون ای شاه پریان

که تو در شیشه و افسون نگنجی

تو لیلیی ولیک از رشک مولی

به کنج خاطر مجنون نگنجی

تو خورشیدی قبایت نور سینه است

تو اندر اطلس و اکسون نگنجی

تویی شاگرد جان افزا طبیبی

در استدلال افلاطون نگنجی

تو معجونی که نبود در ذخیره

ذخیره چیست در قانون نگنجی

بگوید خصم تا خود چون بود این

تو از بی‌چونی و در چون نگنجی

چنین بودی در اشکمگاه دنیا

بگنجیدی ولی اکنون نگنجی

مخوان در گوش‌ها این را خمش کن

تو اندر گوش هر مفتون نگنجی

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1396  - 3:49 PM

 

چه باشد گر چو عقل و جان نخسبی

برآری کار محتاجان نخسبی

تو نور خاطر این شب روانی

برای خاطر ایشان نخسبی

شبی بر گرد محبوسان گردون

بگردی ای مه تابان نخسبی

جهان کشتی و تو نوح زمانی

نگاهش داری از طوفان نخسبی

شب قدری که دادی وعده آن روز

دراندیشی از آن پیمان نخسبی

مخسب ای جان که خفتن آن ندارد

چه باشد چون تو داری آن نخسبی

تویی شه پیل و پیش آهنگ پیلان

چو کردی یاد هندستان نخسبی

تو نپسندی ز داد و رحمت خویش

که بستان را کنی زندان نخسبی

اگر خسبی نخسبد جز که چشمت

تویی آن نور جاویدان نخسبی

خمش کردم نگویم تا تو گویی

سخن گویان سخن گویان نخسبی

چو روی شمس تبریزی بدیدی

سزد کز عشق آن سلطان نخسبی

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1396  - 3:49 PM

 

دلا چون واقف اسرار گشتی

ز جمله کارها بی‌کار گشتی

همان سودایی و دیوانه می‌باش

چرا عاقل شدی هشیار گشتی

تفکر از برای برد باشد

تو سرتاسر همه ایثار گشتی

همان ترتیب مجنون را نگه دار

که از ترتیب‌ها بیزار گشتی

چو تو مستور و عاقل خواستی شد

چرا سرمست در بازار گشتی

نشستن گوشه ای سودت ندارد

چو با رندان این ره یار گشتی

به صحرا رو بدان صحرا که بودی

در این ویرانه‌ها بسیار گشتی

خراباتی است در همسایه تو

که از بوهای می خمار گشتی

بگیر این بو و می‌رو تا خرابات

که همچون بو سبک رفتار گشتی

به کوه قاف رو مانند سیمرغ

چه یار جغد و بوتیمار گشتی

برو در بیشه معنی چو شیران

چه یار روبه و کفتار گشتی

مرو بر بوی پیراهان یوسف

که چون یعقوب ماتم دار گشتی

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1396  - 3:49 PM

 

دریغا کز میان ای یار رفتی

به درد و حسرت بسیار رفتی

بسی زنهار گفتی لابه کردی

چه سود از حکم بی‌زنهار رفتی

به هر سو چاره جستی حیله کردی

ندیده چاره و ناچار رفتی

کنار پرگل و روی چو ماهت

چه شد چون در زمین خوار رفتی

ز حلقه دوستان و همنشینان

میان خاک و مور و مار رفتی

چه شد آن نکته‌ها و آن سخن‌ها

چه شد عقلی که در اسرار رفتی

چه شد دستی که دست ما گرفتی

چه شد پایی که در گلزار رفتی

لطیف و خوب و مردم دار بودی

درون خاک مردم خوار رفتی

چه اندیشه که می‌کردی و ناگاه

به راه دور و ناهموار رفتی

فلک بگریست و مه را رو خراشید

در آن ساعت که زار زار رفتی

دلم خون شد چه پرسم من چه دانم

بگو باری عجب بیدار رفتی

چو رفتی صحبت پاکان گزیدی

و یا محروم و باانکار رفتی

جوابک‌های شیرینت کجا شد

خمش کردی و از گفتار رفتی

زهی داغ و زهی حسرت که ناگه

سفر کردی مسافروار رفتی

کجا رفتی که پیدا نیست گردت

زهی پرخون رهی کاین بار رفتی

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1396  - 3:49 PM

 

یک روز مرا بر لب خود میر نکردی

وز لعل لبت جامگی تقریر نکردی

زان شب که سر زلف تو در خواب بدیدم

حیران و پریشانم و تعبیر نکردی

یک عالم و عاقل به جهان نیست که او را

دیوانه آن زلف چو زنجیر نکردی

بگریست بسی از غم تو طفل دو چشمم

وز سنگ دلی در دهنش شیر نکردی

در کعبه خوبی تو احرام ببستیم

بس تلبیه گفتیم و تو تکبیر نکردی

بگرفت دلم در غمت ای سرو جوان بخت

شد پیر دلم پیروی پیر نکردی

با قوس دو ابروی تو یک دل به جهان نیست

تا خسته بدان غمزه چون تیر نکردی

بس عقل که در آیت حسن تو فروماند

وز وی به کرم روزی تفسیر نکردی

در بردن جان‌ها و در آزردن جان‌ها

الحق صنما هیچ تو تقصیر نکردی

در کشتنم ای دلبر خون خوار بکردم

صد لابه و یک ساعت تأخیر نکردی

در آتش عشق تو دلم سوخت به یک بار

وز بهر دوا قرص تباشیر نکردی

بیمار شدم از غم هجر تو و روزی

از بهر من خسته تو تدبیر نکردی

خورشید رخت با زحل زلف سیاهت

صد بار قران کرد و تو تأثیر نکردی

بر خاک درت روی نهادم ز سر عجز

وز قصه هجرانم تحریر نکردی

خامش شوم و هیچ نگویم پس از این من

هر چاکر دیرینه چو توفیر نکردی

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1396  - 3:49 PM

 

بخوردم از کف دلبر شرابی

شدم معمور و در صورت خرابی

گزیدم آتش پنهان پنهان

کز او اندر رخم پیداست تابی

هزاران نکته در عالم بگفتم

ز عشق و هیچ نشنیدم جوابی

گهی سوزد دلم گه خام گردد

به مانند دلم نبود کبابی

مرا آن مه یکی شکلی نموده‌ست

که سیصد مه نبیند آن به خوابی

منم غرقه به بحر انگبینی

که زنبور از کفش یابد لعابی

بهشت اندر رهش کمتر حجابی

خرد پیش مهش کمتر سحابی

جهان را جمله آب صاف می‌بین

که ماهی می‌درخشد اندر آبی

اگر با شمس تبریزی نشینی

از آن مه بر تو تابد ماهتابی

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1396  - 3:49 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 657

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4426618
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث