به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ای خدا این وصل را هجران مکن

سرخوشان عشق را نالان مکن

باغ جان را تازه و سرسبز دار

قصد این مستان و این بستان مکن

چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن

خلق را مسکین و سرگردان مکن

بر درختی کشیان مرغ توست

شاخ مشکن مرغ را پران مکن

جمع و شمع خویش را برهم مزن

دشمنان را کور کن شادان مکن

گر چه دزدان خصم روز روشنند

آنچ می‌خواهد دل ایشان مکن

کعبه اقبال این حلقه است و بس

کعبه اومید را ویران مکن

این طناب خیمه را برهم مزن

خیمه توست آخر ای سلطان مکن

نیست در عالم ز هجران تلختر

هرچ خواهی کن ولیکن آن مکن

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

 

صبحدم شد زود برخیز ای جوان

رخت بربند و برس در کاروان

کاروان رفت و تو غافل خفته‌ای

در زیانی در زیانی در زیان

عمر را ضایع مکن در معصیت

تا تر و تازه بمانی جاودان

نفس شومت را بکش کان دیو توست

تا ز جیبت سر برآرد حوریان

چون بکشتی نفس شومت را یقین

پای نه بر بام هفتم آسمان

چون نماز و روزه‌ات مقبول شد

پهلوانی پهلوانی پهلوان

پاک باش و خاک این درگاه باش

کبر کم کن در سماع عاشقان

گر سماع عاشقان را منکری

حشر گردی در قیامت با سگان

گر غلام شمس تبریزی شدی

نعره زن کالحمد لک یا مستعان

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

 

مرغ خانه با هما پر وا مکن

پر نداری نیت صحرا مکن

چون سمندر در دل آتش مرو

وز مری تو خویش را رسوا مکن

درزیا آهنگری کار تو نیست

تو ندانی فعل آتش‌ها مکن

اول از آهنگران تعلیم گیر

ور نه بی‌تعلیم تو آن را مکن

چون نه‌ای بحری تو بحر اندرمشو

قصد موج و غره دریا مکن

ور کنی پس گوشه کشتی بگیر

دست خود را تو ز کشتی وا مکن

گر بیفتی هم در آتش کشتی بیفت

تکیه تو بر پنجه و بر پا مکن

چرخ خواهی صحبت عیسی گزین

ور نه قصد گنبد خضرا مکن

میوه خامی مقیم شاخ باش

بی‌معانی ترک این اسما مکن

شمس تبریزی مقیم حضرت است

تو مقام خویش جز آن جا مکن

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

 

ای ببرده دل تو قصد جان مکن

و آنچ من کردم تو جانا آن مکن

بنگر اندر درد من گر صاف نیست

درد خود مفرستم و درمان مکن

داد ایمان داد زلف کافرت

یک سر مویی ز کفر ایمان مکن

عادت خوبان جفا باشد جفا

هم بر آن عادت بر او احسان مکن

گر چه دل بر مرگ خود بنهاده‌ایم

در جفا آهسته‌تر چندان مکن

عیش ما را مرگ باشد پرده دار

پرده پوش و مرگ را خندان مکن

ای زلیخا فتنه عشق از تو است

یوسفی را هرزه در زندان مکن

چون سر رندان نداری وقت عیش

وعده‌ها اندر سر رندان مکن

نور چشم عاشقان آخر تویی

عیش‌ها بر کوری ایشان مکن

نقدکی را از یکی مفلس مبر

از حریصی نقد او در کان مکن

شب روان را همچو استاره مسوز

راه خود را پر ز رهبانان مکن

شمس تبریزی یکی رویی نمای

تا ابد تو روی با جانان مکن

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

 

جان من جان تو جانت جان من

هیچ دیدستی دو جان در یک بدن

ای تن ار بی‌او به صد جان زنده‌ای

جان طلب کن جان و لاف تن مزن

دل از این جان برکن و بر وی بنه

ز آنک از این جانی نیاید جان مکن

از قل الروح امر ربی فهم شد

شرح جان ای جان نیاید در دهن

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

 

آمد آمد در میان خوب ختن

هر دو دستت را بشو از جان و تن

داد شمشیری به دست عشق و گفت

هرچ بینی غیر من گردن بزن

اندر آب انداز الا نوح را

هر که باشد خوب و زشت و مرد و زن

هر که او اندر دل نوح است رست

هر که در پستی است در دریا فکن

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

 

ساقیا برخیز و می در جام کن

وز شراب عشق دل را دام کن

نام رندی را بکن بر خود درست

خویشتن را لاابالی نام کن

چرخ گردنده تو را چون رام شد

مرکب بی‌مرکبی را رام کن

آتش بی‌باکی اندر چرخ زن

خاک تیره بر سر ایام کن

مذهب زناربندان پیشه گیر

خدمت کاووس و آذرنام کن

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

 

راز چون با من نگوید یار من

بند گردد پیش او گفتار من

عذر می‌گوید که یعنی خامشم

با تو می‌گوید دل هشیار من

با کسی دیگر زبان گردد همه

سر خود می‌گوید و اسرار من

در گمان افتد دلم زین واقعه

این دل ترسان بدپندار من

گر بگوید ور نگوید راز من

دل ندارد صبر از دلدار من

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

 

فقر را در خواب دیدم دوش من

گشتم از خوبی او بی‌هوش من

از جمال و از کمال لطف فقر

تا سحرگه بوده‌ام مدهوش من

فقر را دیدم مثال کان لعل

تا ز رنگش گشتم اطلس پوش من

بس شنیدم های و هوی عاشقان

بس شنیدم بانگ نوشانوش من

حلقه‌ای دیدم همه سرمست فقر

حلقه او دیدم اندر گوش من

بس بدیدم نقش‌ها در نور فقر

بس بدیدم نقش جان در روش من

از میان جان ما صد جوش خاست

چون بدیدم بحر را در جوش من

صد هزاران نعره می‌زد آسمان

ای غلام همچنان چاووش من

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

 

بشنو از دل نکته‌های بی‌سخن

و آنچ اندر فهم ناید فهم کن

در دل چون سنگ مردم آتشی است

کو بسوزد پرده را از بیخ و بن

چون بسوزد پرده دریابد تمام

قصه‌های خضر و علم من لدن

در میان جان و دل پیدا شود

صورت نو نو از آن عشق کهن

چون بخوانی والضحی خورشید بین

کان زر بین چون بخوانی لم یکن

ادامه مطلب
جمعه 2 تیر 1396  - 11:45 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 657

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4458175
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث