ای ظلمت شب مانع خورشید مشو
ای ابر حجاب روز امید مشو
ای مدت یک ساعتهٔ لذت جسم
اصل الم حاصل جاوید مشو
ای ظلمت شب مانع خورشید مشو
ای ابر حجاب روز امید مشو
ای مدت یک ساعتهٔ لذت جسم
اصل الم حاصل جاوید مشو
ای ساقی جان برین خوش آواز برو
ساز ازلیست هم بر این ساز برو
ای باز چو طبل باز او بشنیدی
شه منتظر تست سبک باز برو
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
ای دل گر ازین حدیث آگاهی تو
زین تفرقهٔ خویش چه میخواهی تو
یک لحظه که از حضور غایب مانی
آن لحظه بدانکه مشرک راهی تو
ای دل اگرت طاقت غم نیست برو
آوارهٔ عشق چون تو کم نیست برو
ای جان تو بیا اگر نخواهی ترسید
ور میترسی کار تو هم نیست برو
ای دل تو بهر خیال مغرور مشو
پروانه صفت کشتهٔ هر نور مشو
تا خود بینی تو از خدا مانی دور
نزدیکتر آی و از خدا دور مشو
ای در دل من میل و تمنا همه تو
واندر سر من مایهٔ سودا همه تو
هرچند بروی کار در مینگرم
امروز همه توئی و فردا همه تو
ای چرخ فلک پایهٔ پیروزهٔ تو
زنبیل جهان گدای دریوزهٔ تو
صد سال فلک خدمت خاک تو کند
نگزارده باشد حق یکروزهٔ تو
ای جان جهان جان و جهان بندهٔ تو
شیرین شده عالم ز شکر خندهٔ تو
صد قرن گذشت و آسمان نیز ندید
در گردش روزگار مانندهٔ تو
ای جان جهان جز تو کسی کیست بگو
بیجان و جهان هیچ کسی زیست بگو
من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست بگو