بیدف بر ما میا که ما در سوریم
برخیز و دهل بزن که ما منصوریم
مستیم نه مست بادهٔ انگوریم
از هرچه خیال کردهای ما دوریم
بیدف بر ما میا که ما در سوریم
برخیز و دهل بزن که ما منصوریم
مستیم نه مست بادهٔ انگوریم
از هرچه خیال کردهای ما دوریم
بهر تو زنم نوا چو نی برگیرم
کوی تو گذر کنم چو پی برگیرم
چندین کرم و لطف که با من کردی
اندر دو جهان دل از تو کی برگیرم
بهر تو زنم نوا چو نی برگیرم
کوی تو گذر کنم چو پی برگیرم
چندین کرم و لطف که با من کردی
اندر دو جهان دل از تو کی برگیرم
بر یاد لبت لعل نگین میبوسم
آنم چو بدست نیست این میبوسم
دستم چو بر آسمان تو مینرسد
میآرم سجده و زمین میبوسم
بوی دهن تو از چمن میشنوم
رنگ تو ز لاله و سمن میشنوم
این هم چو نباشدم لبان بگشایم
تا نام تو میگوید و من میشنوم
بر شاه حبش زنیم و بر قیصر روم
پیشانی شیر برنویسیم رقوم
ما آهن لشکر سلیمان خودیم
جز در کف داود نگردیم چو موم
بر شاه حبش زنیم و بر قیصر روم
پیشانی شیر برنویسیم رقوم
ما آهن لشکر سلیمان خودیم
جز در کف داود نگردیم چو موم
بر میکده وقف است دلم سرمستم
جان نیز سبیل جام میکردستم
چون جان و دلم همی نمیپیوستند
آن هر دو بوی دادم از غم رستم
بر زلف تو گر دست درازی کردم
والله که حقیقت نه مجازی کردم
من در سر زلف تو بدیدم دل خویش
پس با دل خویش عشقبازی کردم
بر بوی وفا دست زنانت باشم
در وقت جفا دست گرانت باشم
با این همه اندیشه کنانت باشم
تا حکم تو چیست آنچنانت باشم