به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

صید شیران می‌کند آهوی روبه باز او

راه بابل می‌زند هاروت افسون ساز او

هر شبی بنگر که بر مهتاب بازی می‌کند

هندوان زلف عنبر چنبر شب باز او

از چه روی ابروی زنگاری کمان او کمان

می کشد پیوسته بر ترکان تیرانداز او

گفتم از زلفش بپوشم ماجرای دل ولیک

چون نهان دارم ز دست غمزهٔ غماز او

بیدلانرا احتمال ناز دلبر واجبست

وانکه باشد نازنین‌تر بیش باشد ناز او

مطرب سازنده گو امشب دمی با ما بساز

ورنه چون دم برکشم در دم بسوزم ساز او

بلبل خوش نغمه تا گل بر نیندازد نقاب

نشنود کس در جهان آوازهٔ آواز او

فارغ البالست هر کس کو نشد عاشق ولیک

مرغ بیدل در هوا خوشتر بود پرواز او

حال خواجو از سرشک چشم خونبارش بپرس

کو روان چون آب می‌خواند دمادم راز او

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

 

سرو را گل یار نبود گر بود نبود چنین

سرو گل رخسار نبود ور بود نبود چنین

دیدمش دی بر سر گلبار و گفتم راستی

سرو در گلبار نبود ور بود نبود چنین

طره هندوش بین کاندر همه هندوستان

هندوئی طرار نبود ور بود نبود چنین

در ختن چون زلف چین بر چین مشک آسای او

نافهٔ تاتار نبود ور بود نبود چنین

مردهٔ بیمار چشم مست مخمور توام

مرده‌ئی بیمار نبود ور بود نبود چنین

فتنهٔ بیدار مستان نرگس پرخواب تست

خفته‌ئی بیدار نبود ور بود نبود چنین

با وجود مردم آزاری چو چشم آهویت

مست مردم دار نبود ور بود نبود چنین

جز لب یاقوت شکر بار شورانگیز تو

لعل شکر بار نبود ور بود نبود چنین

دوش خواجو چون عذارت دید گفت اندر چمن

هیچ گل بی‌خار نبود ور بود نبود چنین

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

 

نسیم صبح کز بویش مشام جان شود مشکین

مگر هر شب گذر دارد بر آن گیسوی مشک آگین

اگر در باغ بخرامد سهی سرو سمن بویم

خلایق را گمان افتد که فردوسست و حور العین

چو آن جادوی بیمارش که خون خوردن بود کارش

ندیدم ناتوانی را کمان پیوسته بر بالین

مرا گر داستان نبود هوای گلستان نبود

که بی ویس پری پیکر ز گل فارغ بود رامین

طبیبم صبر فرماید ولی کی سودمند آید

که چون فرهاد می‌میرم بتلخی از غم شیرین

چو آن خورشید تابانرا بوقت صبح یاد آرم

ز چشم اختر افشانم بیفتد رستهٔ پروین

مگوی از بوستان یارا که دور از دوستان ما را

نه پروای چمن باشد نه برگ لاله و نسرین

چرا برگردم از یاران که در دین وفاداران

خلاف دوستان کفرست و مهر دوستان از دین

کجا همچون تو درویشی بوصل شه رسد خواجو

که نتواند شدن هرگز مگس همبازی شاهین

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

 

هرکه شد با ساکنان عالم علوی قرین

گو بیا در عالم جان جان عالم را ببین

ایکه در کوی محبت دامن افشان می‌روی

آستین برآسمان افشان و دامن بر زمین

چنگ در زنجیر گیسوی نگاری زن که هست

چین زلفش فارغ از تاب و خم ابرو ز چین

رخت هستی از سرمستی بنه برآستان

دست مستی از سرهستی مکش در آستین

بگذر از اندوه و شادی وز دو عالم غم مدار

یا چو شادی دلنشان شو یا چو انده دلنشین

می‌کشد ابروی ترکان برشه خاور کمان

می‌کند زلف بتان بر قلب جانبازان کمین

کافرم گر دین پرستی در حقیقت کفر نیست

کانکه مومن باشد ایمانش کجا باشد بدین

گر کشند از راه کینش ور کشند از راه مهر

مهربان از مهر فارغ باشد و ایمن ز کین

حور و جنت بهر دینداران بود خواجو ولیک

جنت ما کوی خمارست و شاهد حور عین

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

 

هرکه شد با ساکنان عالم علوی قرین

گو بیا در عالم جان جان عالم را ببین

ایکه در کوی محبت دامن افشان می‌روی

آستین برآسمان افشان و دامن بر زمین

چنگ در زنجیر گیسوی نگاری زن که هست

چین زلفش فارغ از تاب و خم ابرو ز چین

رخت هستی از سرمستی بنه برآستان

دست مستی از سرهستی مکش در آستین

بگذر از اندوه و شادی وز دو عالم غم مدار

یا چو شادی دلنشان شو یا چو انده دلنشین

می‌کشد ابروی ترکان برشه خاور کمان

می‌کند زلف بتان بر قلب جانبازان کمین

کافرم گر دین پرستی در حقیقت کفر نیست

کانکه مومن باشد ایمانش کجا باشد بدین

گر کشند از راه کینش ور کشند از راه مهر

مهربان از مهر فارغ باشد و ایمن ز کین

حور و جنت بهر دینداران بود خواجو ولیک

جنت ما کوی خمارست و شاهد حور عین

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

 

آن لب شیرین همچون جان شیرین

وان شکنج زلف همچون نافهٔ چین

جان شیرینست یا مرجان شیرین

نافهٔ مشکست یا زلفین مشکین

عاقلان مجنون آنزلف چو لیلی

خسروان فرهاد آن یاقوت شیرین

عارضش بین بر سر سرو ار ندیدی

گلستانی بر فراز سرو سیمین

من بروی دوست می‌بینم جهانرا

وز برای دوست می‌خواهم جهان بین

شمع بنشست ای مه بی مهر برخیز

نالهٔ مرغ سحر برخاست بنشین

سنبل سیراب را از برگ لاله

برفکن تا بشکند بازار نسرین

دلبران عاشق کشند اما نه چندان

بیدلان انده خورند اما نه چندین

جان بتلخی می‌دهد خواجو چو فرهاد

جان شیرینش فدای جان شیرین

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

 

کیست که گوید ببارگاه سلاطین

حال گدایان دلشکستهٔ مسکین

سوخته‌ئی کو که خون ز دیده ببارد

از سر سوزم چو شمع بر سر بالین

در گذر ای باغبان که بلبل سرمست

باز نیاید به غلغل تو ز نسرین

با رخ بستان فروز ویس گلندام

کس نبرد نام گل بمجلس رامین

کی برود گر هزار سال برآید

از سرفرهاد شور شکر شیرین

عاشق صادق کسی بود که نخواهد

ملکت کسری بجای مهر نگارین

شمسهٔ چین نیست در تصور اورنگ

جز رخ گلچهر ماهروی خورآئین

مرغ دل از زلف دلبران نبرد جان

کبک نیابد امان ز چنگل شاهین

منکر خواجو مشو که اهل نظر را

روی بتان قبله است و کیش مغان دین

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

 

تحیتی چو هوای ریاض خلد برین

تحیتی چو رخ دلگشای حور العین

تحیتی چو شمیم شمامهٔ سنبل

تحیتی چو نسیم روایح نسرین

تحیتی چو تف آه عاشقان دلسوز

تحیتی چو دم صبح صادقان مشکین

تحیتی گهر آگین چو دیدهٔ فرهاد

تحیتی شکر افشان چو پستهٔ شیرین

تحیتی همه زاری چو نامهٔ ویسه

تحیتی همه یاری چو پاسخ رامین

تحیتی چو فروغ جمال شمع چگل

تحیتی چو خط مشک رنگ لعبت چین

تحیتی که بود حرز بازوی افلاک

تحیتی که بود ورد جان روح امین

تحیتی که کند نفس قدسیش تقریر

تحیتی که کند جان علویش تلقین

تحیتی که ازو ملک دل شود معمور

تحیتی که ازو کام جان شود شیرین

تحیتی که شود زخم سینه را مرهم

تحیتی که دهد درد خسته را تسکین

کدام پیک همایون رساند از خواجو

بحضرتی که بنضرت بود بهشت برین

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

 

زهی خطی به خطا برده سوی خطهٔ چین

گرفته چین بدو هندوی زلف چین بر چین

نموده لعل لبت ثلثی از خط یاقوت

بنفشه‌ات خط ریحان نوشته بر نسرین

چو صبحدم متبسم شدی فلک پنداشت

که از قمر بدرخشید رشتهٔ پروین

ز لعل دختر رز چون مراد بستانم

که کشف آن نکند محتسب برای رزین

عجب ز جادوی مستت که ناتوان خفته

نهاده است کمانش مدام بر بالین

چه شد که با من سرگشته کینه می‌ورزی

ز دره مهر نباشد بهیچ رو در کین

اگر چه رفت بتلخی درین طلب فرهاد

نرفت از سر او شور شکر شیرین

گل ار چه هست عروس تتق نشین چمن

گلی چو ویس نباشد بگلستان رامین

چو در سخن ید بیضا نموده‌ئی خواجو

چگونه نسبت شعرت کنم بسحر مبین

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

 

زهی خطی به خطا برده سوی خطهٔ چین

گرفته چین بدو هندوی زلف چین بر چین

نموده لعل لبت ثلثی از خط یاقوت

بنفشه‌ات خط ریحان نوشته بر نسرین

چو صبحدم متبسم شدی فلک پنداشت

که از قمر بدرخشید رشتهٔ پروین

ز لعل دختر رز چون مراد بستانم

که کشف آن نکند محتسب برای رزین

عجب ز جادوی مستت که ناتوان خفته

نهاده است کمانش مدام بر بالین

چه شد که با من سرگشته کینه می‌ورزی

ز دره مهر نباشد بهیچ رو در کین

اگر چه رفت بتلخی درین طلب فرهاد

نرفت از سر او شور شکر شیرین

گل ار چه هست عروس تتق نشین چمن

گلی چو ویس نباشد بگلستان رامین

چو در سخن ید بیضا نموده‌ئی خواجو

چگونه نسبت شعرت کنم بسحر مبین

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 5:01 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 102

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4327983
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث