به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

اهل دل پیش تو مردن ز خدا می‌خواهند

کشتهٔ تیغ تو گشتن بدعا می‌خواهند

مرض شوق تو بر بوی شفا می‌طلبند

درد عشق تو بامید دوا می‌خواهند

طلب هر کسی از وصل تو چیزی دگرست

بجز ارباب نظر کز تو ترا می‌خواهند

ما چنین سوخته از تشنگی و لاله رخان

آب سر چشمهٔ مقصود ز ما می‌خواهند

روی ننموده ز ما نقد روان می‌جویند

ملک در بیع نیاورده بها می‌خواهند

بسرا مطرب عشاق که مستان از ما

دمبدم زمزمهٔ پرده‌سرا می‌خواهند

آن جماعت که من از ورطه امانشان دادم

این دمم غرقهٔ طوفان بلا می‌خواهند

من وفا می‌کنم و نیستم آگه که مرا

از چه رو کشته شمشیر جفا می‌خواهند

پادشاهان جهان هیچ شنیدی خواجو

که چرا درد دل ریش گدا می‌خواهند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:19 PM

 

عاقلان کی دل بدست زلف دلداران دهند

نقره داران چون نشان زر بطراران دهند

مگذر از یاران که در هنگام کار افتادگی

واجب آن باشد که یاران یاری یاران دهند

گر بدردی باز ماندی دل ز درمان برمگیر

ساقیان اول قدح دردی بخماران دهند

خون دل می‌خور که هم روزی رسانندت بکام

پادشاهان روز کین خلعت بخونخواران دهند

وقت را فرصت شمر زیرا که هنگام صبوح

مست چون در خواب باشد می بهشیاران دهند

گر درین معنی درستی درد را درمان شمر

مشفقان از بیم جان دارو به بیماران دهند

خیز و خواجو را چو کار از دست شدی کاری برآر

روز محنت کارداران دل ببیکاران دهند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:19 PM

 

عاقلان کی دل بدست زلف دلداران دهند

نقره داران چون نشان زر بطراران دهند

مگذر از یاران که در هنگام کار افتادگی

واجب آن باشد که یاران یاری یاران دهند

گر بدردی باز ماندی دل ز درمان برمگیر

ساقیان اول قدح دردی بخماران دهند

خون دل می‌خور که هم روزی رسانندت بکام

پادشاهان روز کین خلعت بخونخواران دهند

وقت را فرصت شمر زیرا که هنگام صبوح

مست چون در خواب باشد می بهشیاران دهند

گر درین معنی درستی درد را درمان شمر

مشفقان از بیم جان دارو به بیماران دهند

خیز و خواجو را چو کار از دست شدی کاری برآر

روز محنت کارداران دل ببیکاران دهند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:19 PM

 

پری رخان که برخ رشک لعبت چینند

چه آگه از من شوریده حال مسکینند

اگر چه زان لب شیرین جواب تلخ دهند

ولی بگاه شکر خنده جان شیرینند

بخویشتن نتوان دید حسن و منظر دوست

علی الخصوص کسانی که خویشتن بینند

کنون ز شکر شیرین چه برخورد فرهاد

که خسروان جهان طالبان شیرینند

مگر تو فتنه نخیزی و گرنه ز اهل نشست

اگر چه همچو کبوتر اسیر شاهینند

ز چین زلف تو آگاه نیستند آنها

کاسیر طرهٔ خوبان خلخ و چینند

مقامران محبت که پاک بازانند

کجا ز عرصهٔ مهر تو مهره بر چینند

نظر بظاهر شوریدگان مکن خواجو

که گنج معرفتند ار چه بیدل و دینند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:19 PM

 

پای کوبان در سراندازی چو سربازی کنند

پای در نه تا سرافرازان سرافرازی کنند

ناوک اندازان چشم ترکتازت از چه روی

برکمان سازان ابرویت کمین بازی کنند

در هوای گلشن روی تو هر شب تا بروز

عاشقان با بلبل خوش خوان هم آوازی کنند

موکب سلطان عشقت چون علم بر دل زند

در نفس جانها هوای خانه پردازی کنند

چون طناب عنبری بر مشتری چنبر کنی

ای بسا دلها که آهنگ رسن بازی کنند

طره‌های سرکشت کی ترک طراری دهند

غمزه‌های دلکشت کی ترک غمازی کنند

بر سر میدان عشقت چون شود خواجو شهید

نامش آندم عاقلان دیوانهٔ غازی کنند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:14 PM

 

چو مطربان سحر آهنگ زیر و بام کنند

معاشران صبوحی هوای جام کنند

بیک کرشمه مکافات شیخ و شاب دهند

بنیم جرعه مراعات خاص و عام کنند

مرا بحلقهٔ رندان درآورید مگر

بیک دو جام دگر کار من تمام کنند

خوشا بوقت سحر شاهدان عربده جوی

شراب بر کف و آغاز انتقام کنند

اگر نماند به میخانه بادهٔ صافی

بگوی کز لب میگون دوست وام کنند

برآید از دل تنگم نوای نغمهٔ زیر

چو بلبلان سحر خوان هوای بام کنند

بیا که پیش رخت ذره‌وار سجده کنم

چو آفتاب برآید مغان قیام کنند

مرا ز مصطبه بیرون فکند پیر مغان

که کنج میکده صاحبدلان مقام کنند

چو بی تو خون دلست اینک می‌خورد خواجو

چراش باده گساران شراب نام کنند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:14 PM

 

ساقیان چون دم از شراب زنند

مطربان چنگ در رباب زنند

گلعذاران به آب دیدهٔ جام

بس که بر جامها گلاب زنند

مهر ورزان به آه آتش بار

دود در دیدهٔ سحاب زنند

صبح خیزان بنغمهٔ سحری

هر نفس راه شیخ و شاب زنند

پسته خندان بفندق مشکین

درشکنج نغوله تاب زنند

چون بگردش در آورند هلال

تاب در جان آفتاب زنند

هر دمم خونیان لشکر عشق

خیمه بر این دل خراب زنند

هر شبم شبروان خیل خیال

حمله آرند و راه خواب زنند

خیز خواجو ببین که سرمستان

در میخانه از چه باب زنند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:14 PM

 

صوفی اگرش بادهٔ صافی نچشانند

صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند

بنگر که مقیمان سراپردهٔ وحدت

در دیر مغان همسبق مغبچگانند

رو گوش کن از زمزمهٔ ناله ناقوس

آن نکته که ارباب خرد واله از آنند

در حلقهٔ رندان خرابات مغان آی

تا یکنفس از خویشتنت باز رهانند

از کعبه چه پرسی خبر اهل حقیقت

کاین طایفه در کوی خرابات مغانند

از مغبچگان می‌شنوم نکتهٔ توحید

و ارباب خرد معنی این نکته ندانند

سر حلقهٔ رندان خرابات چو خواجوست

زان همچو نگینش همه در حلقه نشانند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:14 PM

 

چو مطربان سحر چنگ در رباب زنند

صبوحیان نفس از آتش مذاب زنند

بتاب سینه چراغ فلک بر افروزند

ز آب دیده نمک بردل کباب زنند

چو آفتاب ز جیب افق برآرد سر

ز ماه یکشبه آتش در آفتاب زنند

شکنج سنبل طاوس بیکران گیرند

هزار قهقهه چون کبک بر غراب زنند

مغان بساغر می آب ارغوان ریزند

بتان بتنگ شکر خنده بر شراب زنند

بوقت صبح پریچهره‌گان زهره جبین

دم از سهیل شب افروز مه نقاب زنند

بچین طره پرتاب قلب دل شکنند

به تیر غمزهٔ پرخواب راه خواب زنند

ز تاب می چو سمن برگشان برآرد خوی

ز چهره بر گل روی قدح گلاب زنند

بجرعه آب رخ خاکیان بباد دهند

برآتش دل خواجو ز باده آب زنند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:14 PM

 

مستم آنجا مبر ای یار که سرمستانند

دست من گیر که این طایفه پردستانند

آن دو جادوی فریبنده افسون سازش

خفته‌اند این دم از آن روی که سرمستانند

در سراپردهٔ ما پرده‌سرا حاجت نیست

زانکه مستان همه طوطی شکر دستانند

مهر ورزان که وصالت بجهانی ندهند

با جمال تو دو عالم بجوی نستانند

عاشقان با تو اگر زانکه بزندان باشند

با گلستان جمالت همه در بستانند

زلف و خال تو بخط ملک ختا بگرفتند

هندوان بین که دگر خسرو ترکستانند

زیردستان تهیدست بلاکش خواجو

جان ز دستش نبرند ار بمثل دستانند

ادامه مطلب
چهارشنبه 28 تیر 1396  - 3:14 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 102

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4356505
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث