به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

رخت خورشید را یات جمالست

خطت تفسیر آیات کمالست

هلال ارزانکه هر مه بدر گردد

چرا پیوسته ابرویت هلالست

خیالت بسکه می‌آید بچشمم

اگر خوابم بچشم آید خیالست

چو داند حال او کز تشنگی مرد

کسی کو برلب آب زلالست

بگو ای باغبان با باد شبگیر

که بلبل در قفس بی پر و بالست

نسیم نافه یا بوی عبیرست

شمیم روضه یا باد شمالست

مقیم ار بنگری در عالم جان

میان لیلی و مجنون وصالست

اگر در عالم صورت فراقست

بمعنی با تو ما را اتصالست

چرا وصل تو برخواجو حرامست

نه آخر خون مسکینان حلالست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:08 PM

 

ابروی تو طاقست که پیوسته هلالست

ز آنرو که هلال ار نشود بدر محالست

بر روی تو خال حبشی هر که ببیند

گوید که مگر خازن فردوس بلالست

پیوسته هلالست ترا حاجب خورشید

وین طرفه که چشم سیهت ابن هلالست

آن دل که سفر کرده بچین سر زلفت

یا رب که در آن شام غریبان به چه حالست

هندو به چهٔ خال سیاه تو به صد وجه

هندوچهٔ بستان جمالست نه خالست

گفتم که خیال تو کند مرهم ریشم

لیکن چو نظر می‌کنم این نیز خیالست

مستسقی سرچشمهٔ نوش تو برآتش

می‌سوزد و چشمش همه در آب زلالست

گردن مکش ای شمع گرت در قدم افتد

پروانهٔ دلسوخته چون سوخته بالست

امروز که مرغان چمن در طیرانند

مرغ دل من بی پر و بالست و بالست

نون شد قد همچون الفم بیتو ولیکن

برحال پریشانی من زلف تودالست

از دیدهٔ خواجو نرود گلشن رویت

زانرو که جمالت گل بستان کمالست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:08 PM

 

ای بر عذار مهوشت آن زلف پرشکست

چون زنگئی گرفته بشب مشعلی بدست

وی طاق آسمانی محراب ابرویت

پیوسته گشته خوابگه جادوان مست

همچون بلال برلب کوثر نشسته است

خال لب تو گر چه سیاهیست بت پرست

بنشستی و فغان ز دل ریش من بخاست

قامت بلند و دستهٔ ریحان تازه پست

مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست

یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست

سروی براستی چو تو از بوستان نخاست

برخاستی و نیش غمم در جگر نشست

صد دل شکار آهوی صیاد شیرگیر

صد جان اسیر عنبر عنبرفشان مست

مخمور سر ز خاک برآرد بروز حشر

مستی که گشت بیخبر از بادهٔ الست

نگشاد چشم دولت خواجو بهیچ روی

تا دل برآن کمند گره در گره نبست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 2:46 PM

 

ترا با ما اگر صلحست جنگست

نمی دانم دگر بار این چه ینگست

به نقلی زان دهان کامم برآور

نه آخر پسته در بازار تنگست

چرا این قامت همچون کمانم

ز چشم افکنده‌ئی گوئی خدنگست

ز اشکم سنگ می‌گردد ولیکن

نمی‌گردد دلت یا رب چه سنگست

بده ساقی که آن آئینه جان

کند روشن شراب همچو زنگست

بدار ای مدعی از دامنم چنگ

ترا باری عنان دل بچنگست

زبان درکش که ما را رهزن دل

نوای مطرب و آواز چنگست

از آن از اشک خالی نیست چشمم

که پندارم شراب لاله رنگست

اگر در دفتری وقتی بیابی

قلم در نام خواجو کش که ننگست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 2:46 PM

 

بهار روی تو بازار مشتری بشکست

فریب چشم تو ناموس سامری بشکست

رخ تو پردهٔ دیبای ششتری بدرید

لب تو نامزد قند عسکری بشکست

قد تو هوش جهانی بچابکی بربود

خط تو توبهٔ خلقی بدلبری بشکست

چو حسن روی تو آوازه در جهان افکند

دل فرشته و هنگامهٔ پری بشکست

چو شام زلف تو مشاطه از قمر برداشت

رخ تو رونق خورشید خاوری بشکست

دلم ببتکده می‌رفت پیش ازین لیکن

خلیل ما همه بتهای آزری بشکست

چو برگ نسترن از شاخ ضمیران بنمود

بعشوه گوشهٔ بادام عبهری بشکست

ببرد گوی ز مه طلعتان دور قمر

چو بر قمر سر چوگان عنبری بشکست

بنوک ناوک آه سحرگهی خواجو

طلسم گنبد نه طاق چنبری بشکست

ز بسکه می‌کند از دیده سیم پالائی

بچهره قیمت بازار زرگری بشکست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 2:46 PM

 

بیش ازین بی همدمی در خانه نتوانم نشست

بر امید گنج در ویرانه نتوانم نشست

در ازل چون با می و میخانه پیمان بسته‌ام

تا ابد بی باده و پیمانه نتوانم نشست

ایکه افسونم دهی کز مار زلفش سر مپیچ

بر سر آتش بدین افسانه نتوانم نشست

مرغ جان را تا نسوزد ز آتش دل بال و پر

پیش روی شمع چون پروانه نتوانم نشست

در چنین دامی که نتوان داشت اومید خلاص

روز و شب در آرزوی دانه نتوانم نشست

منکه در زنجیرم از سودای زلف دلبران

بی پریروئی چنین دیوانه نتوانم نشست

آتش عشقش دلم را زنده می‌دارد چو شمع

ورنه زینسان مرده دل در خانه نتوانم نشست

یکنفس بی‌اشک می‌خواهم که بنشینم ولیک

در میان بحر بی دردانه نتوانم نشست

اهل دل گویند خواجو از سر جان برمخیز

چون نخیرم زانکه بی‌جانانه نتوانم نشست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 2:46 PM

 

خطر بادیهٔ عشق تو بیش از پیشست

این چه دامست که دور از تو مرا در پیشست

ایکه درمان جگر سوختگان می‌سازی

مرهمی بردل ما نه که بغایت ریشست

دیده هر چند بر آتش زند آبم لیکن

حدت آتش سودای تو از حد بیشست

باده می‌نوشم و خون از جگرم می‌جوشد

زانکه بی لعل توام باده نوشین نیشست

عاشق اندیشهٔ دوری نتواند کردن

دوربینی صفت عاقل دور اندیشست

گر مراد دل درویش برآری چه شود

زانکه سلطان بر صاحب‌نظران درویشست

آشنایان همه بیگانه شدند از خواجو

لیکن او را همه این محنت و درد از خویشست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 2:46 PM

 

بوقت صبح چو آن سرو سیمتن بنشست

ز رشک طلعت او شمع انجمن بنشست

فشاند سنبل و چون گل زغنچه رخ بنمود

کشید قامت و چون سرو در چمن بنشست

ز برگ لالهٔ سیراب و شاخ شمشادش

بریخت آب گل و باد نارون بنشست

نشست و مشعله از جان بیدلان برخاست

برفت و مشعلهٔ عمر مرد و زن بنشست

بگوی کان مگس عنبرین ببوی نبات

چرا برآن لب لعل شکرشکن بنشست

چه خیزدار بنشینی که تا تو خاسته‌ئی

کسی ندید که یکدم خروش من بنشست

مگر بروی تو بینم جهان کنون که مرا

چراغ این دل تاریک ممتحن بنشست

خبر برید بخسرو که در ره شیرین

غبار هستی فرهاد کوهکن بنشست

ز خانه هیچ نخیزد سفر گزین خواجو

که شمع دل بنشاند آنکه در وطن بنشست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 2:46 PM

 

در شب زلف تو مهتابی خوشست

در لب لعل تو جلایی خوشست

پیش گیسویت شبستانی نکوست

طاق ابروی تو محرابی خوشست

حلقهٔ زلف کمند آسای تو

چنبری دلبند و قلابی خوشست

پیش رویت شمع تا چند ایستد

گو دمی بنشین که مهتابی خوشست

گر دلم در تاب رفت از طره‌ات

طیره نتوان شد که آن تابی خوشست

آتش رویت که آب گل بریخت

در سواد چشم من آبی خوشست

مردم چشمم که در خون غرقه شد

دمبدم گوید که غرقابی خوشست

بردر میخانه خوانم درس عشق

زانکه باب عاشقی با بی خوشست

بخت خواجو همچو چشم مست تو

روزگاری شد که در خوابی خوشست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 2:46 PM

 

رخ دل‌فروز تو ماهی خوشست

خط عنبرینت سیاهی خوشست

شب گیسویت هست سالی دراز

ولی روز روی تو ماهی خوشست

از آن چین زلف تو شد جای دل

که هندوستان جایگاهی خوشست

اگر نیست ضعفی در آن چشم مست

چرا گاه بیمار و گاهی خوشست

از آن مه بروی تو آرد پناه

که روی تو پشت و پناهی خوشست

صبوحی گناهست در پای سرو

ولی راستی را گناهی خوشست

اگر چه ره عقل و دین می‌زنی

بزن مطرب این ره که راهی خوشست

گرت اسب بر سر دواند رواست

بنه پیش او رخ که شاهی خوشست

بچشم کرم سوی خواجو نگر

که در چشم مستت نگاهی خوشست

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 2:46 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 102

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4373872
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث