به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

حبذا صدر صفحه‌ای که به است

به همه بابی از بهشت برین

میزند نور شمسه‌اش چون صبح

خنده بر ما و زهره و پروین

وصف نقش و نگار دیوارش

سخن ساده می‌کند رنگین

از نبات است اصل ترکیبش

زان نماید نهاد او شیرین

به نبات حسن بر آمده است

خردش زان همی کند تحسین

قطعه‌ای از بهشت دان که درو

کرده بیتی فلک ز خود تضمین

چون به تقطیع نظم بیت دهند

خشک و بر بسته باشد و چوبین

نظم این بیت اگرچه تقطیع است

شاه بیت است بس بلند و متین

راست گویی بساط جمشید است

بر بسیط هوا به صد تمکین

به سر خویش عالمی است که نیست

متعلق به آسمان و زمین

شده ایمن نهاد ترکیبش

از خطاب خلقته من طین

تا درو شاه کامران بنشست

خواندش روزگار شاه نشین

جم ثانی امیر شیخ حسن

خسرو کان یسار بحر یمین

ای به حق بوستان جاه تو را

شکل نسیرین آسمان نسرین

باد هرشب به زینت انجم

طاق‌های سپهر را تزیین

بر سریر سرور مسند و جاه

تا قیامت به کام دل بنشین

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:41 PM

 

حبذا صدر صفحه‌ای که به است

به همه بابی از بهشت برین

میزند نور شمسه‌اش چون صبح

خنده بر ما و زهره و پروین

وصف نقش و نگار دیوارش

سخن ساده می‌کند رنگین

از نبات است اصل ترکیبش

زان نماید نهاد او شیرین

به نبات حسن بر آمده است

خردش زان همی کند تحسین

قطعه‌ای از بهشت دان که درو

کرده بیتی فلک ز خود تضمین

چون به تقطیع نظم بیت دهند

خشک و بر بسته باشد و چوبین

نظم این بیت اگرچه تقطیع است

شاه بیت است بس بلند و متین

راست گویی بساط جمشید است

بر بسیط هوا به صد تمکین

به سر خویش عالمی است که نیست

متعلق به آسمان و زمین

شده ایمن نهاد ترکیبش

از خطاب خلقته من طین

تا درو شاه کامران بنشست

خواندش روزگار شاه نشین

جم ثانی امیر شیخ حسن

خسرو کان یسار بحر یمین

ای به حق بوستان جاه تو را

شکل نسیرین آسمان نسرین

باد هرشب به زینت انجم

طاق‌های سپهر را تزیین

بر سریر سرور مسند و جاه

تا قیامت به کام دل بنشین

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:41 PM

 

جهان مجد و معالی رشید دولت و دین

زهی به جاه و جمال تو چشم جان روشن

به فیض ابر کفت بحر و بر چنان پر شد

که بحر خشک لب آمد چو ابر تر دامن

فلک جنابا چون رای و تیغ هر دو ثور است

به جنب رای تو گو آفتاب تیغ مزن

تویی که در چمن فضل هر که سر بر زد

زبان شود همه تن در ثنات چون سوسن

ولیک ایزد داند که هر کجا هستم

بجز جناب ثنای تو نیستم مسکن

چو تو کریم ندیدم که می در آویزد

وسایل تو به سایل چو غازیان به رسن

هنوز گردنم از بار منتت پست است

وگرنه هم سوی شکرت بر آرمی گردن

جهان اگر پر ارزن کنند مرغی را

دهند قوت به هر سال دانه ارزن

جهان تهی شود از ارزن و تهی نشود

دلم ز دانه شکرت به قوت مرغ سخن

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:41 PM

 

ای ز حیای گوهر پاک تو

غرق عرق زاده بحر عدن

دولت طفل تو که خواهد دمد

تا ابدش بوی لبان از دهن

روز نخستین که ز مادر بزاد

دایه طفل و کرم ذوالمنن

ساختنش از اطلس گردون قماط

داد ز پستان سعدات لبن

روح امینش ز سر سدره گفت

انبته الله نباتا حسن

باد قرین تن و جانش مقیم

ورد سحرگاه اویس قرن

دور تو با دور فلک متصل

عهد تو با عهد ابد مقترن

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:41 PM

 

ز هجرت نبوی رفته هفصد و چل و چار

در آخر رجب افتاد اتفاق حسن

زنی چگونه زنی خیر خیرات حسان

به زور بازوی خود خصیتین شیخ حسن

گرفت محکم و می‌داشت تا بمرد و برست

زهی خجسته زنی خایه دار مرد افکن

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:41 PM

 

شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما

خازن گنج ممالک، مالک ملک سخن

در دریای کاندرو ز اهل کرم دیار نیست

ناگهان افتاده و درمانده‌ام پا بست تن

یک به یک را کرده غارت بی سر و پایان شهر

تا به دستار سر و ایزار پای و پیرهن

هر یکی زینها به نوعی زحمت ما می‌دهند

تا به کی باشد تحمل خیر سعدالدین حسن

منعمان شهر را گو طاقت من طاق شد

هان ببخشایید هم بر ما و هم بر خویشتن

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:41 PM

 

مردم چشم وزارت، مرکز دور وجود

زبده ارکان و انجم حاصل کون و مکان

خلق او را معجز عیسی و مریم در نفس

دست او را قدرت موسی عمران در بنان

میر فخر الدین مبارک شاه کز تعظیم و قدر

فخر دارد در زمان او زمین بر آسمان

گر کلیم الله به عمر خود به چوبی داد روح

هر دم انگشتش مرکب می‌کند در نی روان

آفتاب از روشنی با رای او دم زد مگر

کافتاب و خاک را افتاد تیغ اندر میان

صاحبا من گوهری بودم ز دریا آمدم

چون خریداری ندیدم لاجرم گشتم کران

نیستم گوهر مرا سیم سیه گیر آمده

سوی دارالملک بغداد از سواد خاک کان

عزم آن دارم که اکنون باز با دریا روم

چشم آن دارم که بگشایی ز پایم ریسمان

مدت ده سال اندر بوته‌های انتظار

روزگارم آتش دم داد و دود امتحان

عاقبت بگداخت اجزای وجودم دم به دم

خالص و صافی شدم وقت خلاص است این زمان

چون درم آواره گردان در جهان تا می‌دهم

شهرت آوازه احسان سلطان در جهان

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:41 PM

 

زاهد بگ آفتاب سلاطین شرق و غرب

دارای تاج بخش و خدیو جهان ستان

ای در جبین صبح نمایت چو آفتاب

انوار سروری ز صباح صبی عیان

حلم تو در ثبات گر و بسته در زمین

عزم تو در شتاب سبق برده از زمان

آبی است رمح و تیغ تو کان آب خصم را

گاهی ز سینه می‌گذرد گاهی از میان

برتافته است پنجه بخت تو دست چرخ

فی‌الجمله خود چه پنجه زند پیر با جوان

با چرخ اگر به زور کند دست با کمر

بخت تو آورد به زمین پشت آسمان

شاها به مرکبی تو مرا وعده داده‌ای

خواهم تکاوری ز جناب خدایگان

چون همتت بلند و چو جودت فراخ رو

چون دولتت جوان و چو حکم تو بس روان

کام است اسب نیکرو علی رغم بدسگال

تو کام بخش بادی و من بنده کامران

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:41 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 97

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4334555
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث