عشق است که گوهر محیط است
عشق است که بحر بیکران است
عشق است که گوهر محیط است
عشق است که بحر بیکران است
عالم و معلوم آنجا هست نیست
خادم و مخدوم آنجا هست نیست
عاشقانه خوش درین دریا نشین
خوش بر آ با ما دمی با ما نشین
عارفان غیر او به او دانند
عاقلان او به غیر او دانند
عارفانش خوانده اند این حضرت جمع وجود
از عطای آن حقیقت این حقایق را نمود
ظل ید مطلق است این دست
خود دست که را دهد چنین دست
ظاهر و باطن صدف می خوان
سرّ درّ یتیم را می دان
ظاهرم در کوبنان و باطنم و در کوه صاف
صوفیان صاف را صد مرحبا باید زدن
ظاهر و باطن ار کنی کامل
هر دو میراث باشدت حاصل
صورت حق معنی هر دو جهان
آن رسول اللّه امام انس و جان