به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

بیا ای ساقی مستان و جام می به مستان ده

بیا آب حیاتت را به دست می پرستان ده

به میخواران مده می را که قدر می نمی دانند

چو خیری می کنی ساقی بیاور می به مستان ده

بیا ای صوفی صافی و دُرد درد دل درکش

چه می لرزی به جان آخر بیا جان را به جانان ده

اگر فرمان رسد از شه که سر در پای او انداز

تو پا انداز کن سر را به شکرانه روان جان ده

چه خوش گنجیست عشق او که در عالم نمی گنجد

چنین گنج ار کسی جوید نشانش کنج ویران ده

نشان رند سرمستی اگر یاری ز تو جوید

کرم فرما ز لطف خود نشان او به یاران ده

اگر جمعیتی خواهی در آ در مجمع سید

و گر دل می دهی باری بدان زلف پریشان ده

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

 

می عشقش به شیر مردان ده

دُرد دردش به دردمندان ده

ساقیا دست ما و دامن تو

ساغر می به دست یاران ده

می به زاهد مده که باشد حیف

درد وی جام می به رندان ده

جرعه نوشان جام خود بگذار

جرعهٔ جام خود به ایشان ده

کربلا را به عاشقان بخشی

بخش من ز آن بلا فراوان ده

نوش کن جام می که نوشت باد

جرعه ای هم به باده نوشان ده

نعمت الله مده به می خواران

میر مستان به می پرستان ده

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

دامن عاشقان ز دست مده

جام می جز به رند مست مده

خاطر ما چو زلف خود مشکن

سر موئی به ما شکست مده

می به زاهد مده که حیف بود

جز به مستان می پرست مده

حالیا حال را غنیمت دان

وقت خود را به نیست و هست مده

نعمت الله را به دست آور

این چنین نعمتی ز دست مده

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

 

برو ای عقل و پند مست مده

پند سرمست می پرست مده

جان مده گر هوای ما داری

دامن ذوق ما ز دست مده

ساقیا جام می بیار و بیا

به جز از می به دست مست مده

خاطر ما چو زلف خود مشکن

سر موئی به ما شکست مده

نعمت الله را به دست آور

لیکن او را به هر چه هست مده

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

 

دل ز ما کردی بری یعنی که چه

هیچ با ما ننگری یعنی که چه

بی حریفان خلوتی دارم مدام

می به تنها می خوری یعنی که چه

می نهی لب بر لب جام شراب

آبرویش می بری یعنی که چه

رو گشائی راز گوئی با صبا

پردهٔ گل می دری یعنی که چه

بر سر راه امید افتاده ایم

بر سر ما نگذری یعنی که چه

هر نفس آئینهٔ روشن دلی

می بری می آوری یعنی که چه

دم مزن از سیدی گر عاشقی

بندگی و سروری یعنی که چه

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

 

سروری خواهی بیا و سر بنه

سر نهادی پا از آن خوشتر بنه

پیش پیشانی مده دستار را

مفردی دستار را بستر بنه

ای که گوئی جام می نوشیده ایم

خم بگیر ای یار ما ساغر بنه

تا کی از دفتر سخن گوئی به ما

لوح محفوظش بخوان دفتر بنه

عارفانه نفی غیر او بکن

رو قدم در راه پیغمبر بنه

گر نداری ذوق سرمستی ما

رخت بند و بار خود بر خر بنه

سر به پای سید مستان فکن

این کلاه سلطنت از سر بنه

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

 

صورتا چاکر است و معنی شاه

باطنا آفتاب و ظاهر ماه

لیس فی الدار غیره دیار

وحده لا اله الا الله

در همه آینه جمال نمود

غیر او را ندیده ام والله

گاه عاشق بود گهی معشوق

جز یکی نیست رهبر و همراه

جامع جملهٔ کمالات است

بندهٔ کامل است عبدالله

نعمت الله را به دست آور

تا ز خلق خدا شوی آگاه

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

 

حزنی آمد به نزدم صبحگاه

ره ندادم شد ز پیشم رو سیاه

در طریق عاشقی مردانه باش

تا رسی در بارگاه پادشاه

رهزنان در راه بسیارند لیک

رهبری جو تا نگردد دین تباه

سالک رهدار می دانی که کیست

آن که راه خویشتن دارد نگاه

راه تجرید است اگر ره می روی

بگذر از اسباب ملک و مال و جاه

در طریق حق گناه تو توئی

بگذر از خود گر نمی خواهی گناه

بزم سید جوی و کوی می فروش

روید از این خانهٔ بی راه آه

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

 

راهیم و رهنمائیم هم رهرویم و همراه

هم سیدیم و بنده هم چاکریم و هم شاه

جام می لطیف است این جسم و جان که داریم

در باطن آفتابیم در ظاهریم چون ماه

گاهی چنین که بینی بر تخت چون سلیمان

گاهی چنانکه دانی چون یوسفیم در چاه

رندیم و لاابالی سرمست در خرابات

با ساقئی حریفیم دایم به گاه و بیگاه

در راه بی کرانه ما می رویم دایم

گر عزم راه داری ما با تو ایم همراه

ای بنده بندگی کن تا پادشاه گردی

زیرا که پادشاهند این بندگان درگاه

توقیع آل دارد حکم ولایت ما

باشد نشان آن حکم بر نام نعمت الله

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

 

به خدا تا ز خود شدم آگاه

بی خدا نیستم دمی والله

گرد کنج خراب می گشتیم

تا به گنجی فرو شدم ناگاه

یوسف جان نازنین تنم

سوی مصر دل آمد از تک چاه

مهر عشقش چو رو نمود به من

گرچه بودم هلال گشتم ماه

نور ظاهر شد و نماند ظلام

گشت فانی غلام و باقی شاه

چون همه اوست غیر او کس نیست

گفته ام لا اله الا الله

لاجرم سید وجود خودم

نعمت اللهم وز خود آگاه

ادامه مطلب
دوشنبه 9 مرداد 1396  - 1:20 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4560021
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث