به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

حال من از آن نرگس مستانه طلب کن

راز دلم از سنبل جانانه طلب کن

در صومعه باری نتوان یافت حضوری

ای یار حضور از در میخانه طلب کن

آن چیز که از عالم صدساله ندیدی

از یک نظر عاشق دیوان طلب کن

در کنج دلم گنج غم عشق دفین است

گنج ار طلبی در دل ویرانه طلب کن

جان باختن از عاشق بیدل طلب ای دوست

مردانگی از مردم مردانه طلب کن

سوز دل دلسوختهٔ آتش عشقش

در سینهٔ شمع و دل پروانه طلب کن

چون مردمک دیدهٔ دریا دل سید

در دیدهٔ ما در شو و دردانه طلب کن

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:47 PM

 

عاشقانه بشنو و خوش پند ما را گوش کن

در خرابات فنا جام بلا را نوش کن

سرخوشانه پای کوبان از در خلوت در آ

دست دل با دلبر سرمست در آغوش کن

ذوق سرمستی اگر داری در آ در میکده

آتشی درخوردن و چون خم می خوش جوش کن

زاهدی گر گویدت از باده نوشی توبه کن

جرعه ای در کام جانش ریز گو خاموش کن

پادشاه عشق خوش در غارت ملک دلست

گر تو را عشقست جان ، دل فدای اوش کن

مطربا قولی بگو عشاق را خوشوقت ساز

ساقیا جامی بیار و عالمی مدهوش کن

نعمت الله این سخن از ذوق می گوید به تو

ذوق اگر داری بیا و عاشقانه گوش کن

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:47 PM

 

دردمندیم و از دوا ایمن

بینوائیم وز نوا ایمن

در خرابات خلوتی داریم

خوش نشسته در این سرا ایمن

به خدا هر که باشد او باقی

همچو ما گردد از فنا ایمن

هر که خواهی و هر که بینی بود

یار ما باشد و ز ما ایمن

قدمی نه در آ به میخانه

تا که گردی چو اولیا ایمن

باش ایمن ز خوف بیگانه

بنشین پیش آشنا ایمن

بندهٔ سید خراباتی

رند مستیم و از شما ایمن

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:47 PM

 

در صحبت ما همه صفاین

ما را همه ذوق از خداین

تا روز صفا و ذوق مستی است

کامشب یاران حریف ماین

رندان مستند و لاابالی

مستانه سرود می سراین

در عالم معنی عین عشقیم

هر چند که صورتاً جداین

با دُردی درد عشق صافیم

رندان همه ایمن از دواین

مطرب سخنم چو خوش سراید

در پاش سران همه سراین

گوئی عشقش بلای جان است

می کش دایم که خوش بلاین

مستیم و خراب در خرابات

رندی که میش اوی کجاین

شاهان جهان به دولت عشق

در مجلس سیدم گداین

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:47 PM

 

دور شو ای عقل نادانی مکن

با سبک روحان گران جانی مکن

عشقبازی کار بی کاران بود

این چنین کار ار نمی دانی مکن

ای که گوئی دل عمارت می کنم

ما نمی خواهیم ویرانی مکن

چون تو را ایمان به کفر زلف نیست

دعوی دین مسلمانی مکن

در خماری لاف از مستی مزن

بنده ای ، با ما تو سلطانی مکن

دست وادار از سر زلف نگار

خویش پابند پریشانی مکن

نعمت الله یار سرمستان بود

دوستی با وی چو نتوانی مکن

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:47 PM

 

بشنو ای یار و اضطراب مکن

خویش رسوای شیخ و شاب مکن

اگرت معنی ای است حاضر باش

صورت شرع را خراب مکن

چشم بر شاهد و شراب منه

گوش با نغمهٔ رباب مکن

می خوری ، خواب می کنی شب و روز

اعتمادی به خورد و خواب مکن

می مخور چون حرارتی دارد

خوردن خود به غیر آب مکن

ای که گوئی که خمر هست حلال

غلطی حکم ناصواب مکن

از سر ذوق با تو می گویم

قول ما بشنو و جواب مکن

ذره را آفتاب می خوانی

طعنه بر نور آفتاب مکن

آخرت را شوی چرا منکر

سر آبی چنان سراب مکن

کشف اسرار شرع جایز نیست

گوش کن منع و اجتناب مکن

عاقبت می روی سوی گیلان

چند روزی دگر شتاب مکن

نعمت الله را به دست آور

عمر بی خدمتش حساب مکن

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:42 PM

 

ای دل به درخانهٔ جانانه گذر کن

مستانه در آن کوچهٔ میخانه گذر کن

هشیار صفت بر سر کویش مرو ای دل

رندانه مجرد شو و مستانه گذر کن

با صورت جان مهر معانی نتوان یافت

چون سایه شو و بر در آن خانه گذر کن

جان ساز تو پروانهٔ آن شمع جمالش

مستانه بر آن شمع چو پروانه گذر کن

چون مردمک دیدهٔ ما گوشه نشین شو

بی منت کاشانه ز کاشانه گذر کن

ریش دل ما مرهم و افسون بپذیرد

ای ناصح ازین گفتن افسانه گذر کن

سید تو اگر طالب دردانهٔ عشقی

دریا شو و از قطرهٔ دردانه گذر کن

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:42 PM

 

خانهٔ دل ز غیر خالی کن

ترک این خلوت خیالی کن

از علی ولی ولایت جو

هم ولایت فدای والی کن

بندهٔ خادم علی می باش

فخر بر جملهٔ موالی کن

باش مولی حضرت مولی

منصب خویش نیک عالی کن

در حرم گر تو را نباشد راه

مسکن خود در آن حوالی کن

جام گیتی نما به دست آور

نظری کن در او و حالی کن

باطنا با جلال خوش می باش

ظاهر خویش را جمالی کن

آفتاب از چه ماه می طلبی

بر در سیدم هلالی کن

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:42 PM

 

در چشم پر آب ما نظر کن

هر سو برو و ز ما خبر کن

سودای میان تهی چه داری

رندانه بیا ز سر به در کن

خاک کف پای عاشقان شو

خود را به کمال معتبر کن

گر می خواهی بهشت جاوید

مستانه به بزم ما گذر کن

هستی بگذار عارفانه

در عالم نیستی سفر کن

جامی ز حباب پر کن از آب

با ما تو حدیث بحر و بر کن

بنگر تو جمال نعمت الله

در جام جهان نما نظر کن

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:42 PM

 

عالم سر آبی و سرابیست نظر کن

بنگر که سرآب و سرابیست نظر کن

نقشی و خیالیست از آن رو که خیالیست

در دیدهٔ ما صورت خوابیست نظر کن

اما نظری کن به حقیقت که توان دید

عالم همه چون آب و حبابیست نظر کن

آبست و حبابست درین بحر هویدا

این هر دو به هم جام و شرابیست نظر کن

گر در یتیم است و گر لؤلؤ لالاست

در اصل همه قطرهٔ آبیست نظر کن

هر ذره که بینی به تو خورشید نماید

روشن بنگر ماه نقابیست نظر کن

در کوی خرابات بجو سید ما را

می بین که چه خوش مست خرابیست نظر کن

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 6:42 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4562969
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث