رو طاعت و خیر کن که دین است
دین تو و هم دیانت این است
رو طاعت و خیر کن که دین است
دین تو و هم دیانت این است
ساغر ما بود تو را در خور
می صافی ز جام ما می خور
رو به آب چشم ما خوشتر شده
روی ما خوش بود از آن خوشتر شده
رندی که حریف ماست دایم
افتاده مدام در شراب است
رب و مربوب خویش می جوید
نعمتاللّه سخن چنین گوید
رحمی به دلم کن ای برادر
عود دل من ز خود روا بگذر
رب الارباب رب این مربوب است
در مذهب ما محب و هم محبوب است
ذرهای نیست که خورشید در او پیدا نیست
قطرهای نیست درین بحر که او با ما نیست
راز با کاغذ و با خامه نمی یارم گفت
به دو روی و دو زبان راز نگوید عارف
ذاتی و چه ذات ، ذات موصوف من است
شک نیست که این ظهور موقوف من است