به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

عشق او در بحر و در بر دیده ایم

نور او در خشک و در تر دیده ایم

چشم ما روشن به نور او بود

روی او چون ماه انور دیده ایم

گرچه هر دم می نماید صورتی

معنی اینها مکرر دیده ایم

در همه آئینه دیدیم آن یکی

دیده ایم و بار دیگر دیده ایم

هر گدائی را که می بینیم ما

پادشاه تاج بر سر دیده ایم

گر خبر از غیر می پرسی مپرس

زانکه ما خود غیر کمتر دیده ایم

سید ما نور چشم ما بود

نور آن پاکیزه منظر دیده ایم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

 

روشنی چشم جان ازنور جانان دیده ایم

این چنین نور خوشی در دیدهٔ جان دیده ایم

صورت و معنی عالم را به ما بنموده اند

جمله یک معنی و صورت را فراوان دیده ایم

این و آن را مخزن گنج الهی یافتیم

عارفانه گنج او در کنج ویران دیده ایم

همچو رندان سر به پای خم می بنهاده ایم

لذت عمر خوشی از ذوق مستان دیده ایم

دیدهٔ باریک بین ما چو رویش دیده است

در سواد کفر زلفش نور ایمان دیده ایم

غیر او نقش خیال می نماید در نظر

این به چشم ما نماید زانکه ما آن دیده ایم

ما خراباتی و رند و عاشق و میخواره ایم

نعمت الله را امیر بزم رندان دیده ایم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

 

نور او در چشم بینا دیده ایم

در همه آئینه او را دیده ایم

آب چشم ما به هر سو رو نهاد

چشمه ای را عین دریا دیده ایم

دیده ایم آئینهٔ گیتی نما

نور او در جمله اشیا دیده ایم

عشق را جائی معین هست نیست

جای آن بی جا به هر جا دیده ایم

بر در میخانه مست افتاده ایم

جنت الماوای خود را دیده ایم

نور رویش روشنی چشم ماست

روشنست این چشم ما ، ما دیده ایم

نعمت الله را به ما سید نمود

این نظر از حق تعالی دیده ایم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

 

جان فدای عشق جانان کرده ایم

این عنایت بین که با جان کرده ایم

تا نبیند چشم نامحرم رُخش

روی او از غیر پنهان کرده ایم

طعنها بر حال مخموران زدیم

آفرین بر جان مستان کرده ایم

دُردی دردش فراوان خورده ایم

درد دل را نیک درمان کرده ایم

گنج او در کنج ویران یافتیم

لاجرم گنجینه ویران کرده ایم

عقل هندو دردسر می داد و ما

خانه اش ترکانه تالان کرده ایم

تا مگر آن زلف او آید به دست

مجمع جمعی پریشان کرده ایم

مذهب رندان طریق عاشقی است

اختیار راه رندان کرده ایم

نعمت الله را به سید خوانده ایم

نسبت او را به جانان کرده ایم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

 

باز هوای تو هوس کرده ایم

از هوس غیر تو بس کرده ایم

تا هوس عشق تو کردیم ما

در هَوست ترک هوس کرده ایم

در هوس شکر لعل لبت

طوطی جان را چو مگس کرده ایم

منزل ما چون حرم کعبه شد

ترک هیاهوی جرس کرده ایم

صبح سعادت چو به ما رو نمود

پشت بر آشوب عسس کرده ایم

مرغ دل ما چو پریدن گرفت

ما به هوا ترک قفس کرده ایم

همدم سید چو توئی هر نفس

یاد مراعات نفس کرده ایم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

 

این عنایت بین که ما دربارهٔ جان کرده ایم

جان سرمست خوشی ایثار جانان کرده ایم

بنده ایم و بنده فرمانیم و فرمان می بریم

هرچه ما کردیم در عالم به فرمان کرده ایم

حضرتش سلطان و ما از جان غلام خدمتش

مخلصانه تخت دل تسلیم سلطان کرده ایم

درخرابات مغان بزم خوشی بنهاده ایم

خان و مان زاهدی را نیک ویران کرده ایم

جام دُرد درد دل چون صاف درمان خورده ایم

دردمندان را به دُرد درد درمان کرده ایم

خوش در میخانهٔ مستانه ای بگشوده ایم

نعمت الله را سبیل راه رندان کرده ایم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

 

جان و دل ایثار جانان کرده ایم

عمر و سر در کار ایشان کرده ایم

جان فدا کردیم در میدان عشق

این کرم چون شیر مردان کرده ایم

جرعهٔ می را به عالم داده ایم

قیمت می نیک ارزان کرده ایم

جمع بنشستیم در گلزار عشق

سنبل زلفی پریشان کرده ایم

از برای گنج عشقش کنج دل

چون سرای خویش ویران کرده ایم

از سر ذوق این سخن را گفته ایم

ذوق در عالم فراوان کرده ایم

نعمت الله را به بزم آورده ایم

دعوتی از بهر مهمان کرده ایم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

 

ما خراباتیان جان بازیم

محو سر خلوت رازیم

عالمی مست ذوق ما گردند

گر زمانی به خلق پردازیم

مطرب ما ز جان نوا یابد

ساز عشاق را چو بنوازیم

سرخوشیم و حریف خماریم

با لب جام باده دمسازیم

دلبر نازنین ما بر ماست

ما به آن نازنین همی نازیم

جان ما چون حجاب جانان است

از میان شاید ار براندازیم

بندهٔ ترک سرخوش خویشیم

سید عاشقان شیرازیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

 

اجازت گر دهد دلبر به پای او سر اندازیم

سر اندازیم در پایش بپا انداز جانبازیم

خیال نقش روی او همیشه در نظر داریم

نمی بینیم جز رویش به غیر او نپردازیم

میان ما و او سریست غیر ما نمی داند

رقیبان غافلند از ما که چون محرم رازیم

اگر جانان بفرماید که جان و تن براندازیم

به جان او که این هر دو حجاب از رو بر اندازیم

نگار نازنین ما اگر نازی کند باری

نیازاریم ما ازجان به پیش ناز او نازیم

در آ در بحر ما با ما که ما موجیم و او دریا

به عینه ما یکی باشیم به اسم و رسم می نازیم

بیا ای سید مستان که ما رندان خوش باشیم

بیاور ساغر پر می که با وی نیک دمسازیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

 

ما به لطف پادشه مستظهریم

نه به نانی چون گدا مستظهریم

روز و شب چون اوست استظهار ما

لاجرم پیوسته ما مستظهریم

گنج اسما را تصرف می کنیم

بر چنین گنج خدا مستظهریم

دیگران مستظهرند از جام می

ما به ساقی حالیا مستظهریم

دائما لاف محبت می زنیم

صادقیم و دائماً مستظهریم

اوست استظهار ما در دو سرا

ما به او در دو سرا مستظهریم

بندهٔ سید به استظهار ماست

تا نگوئی بر شما مستظهریم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:44 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4563211
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث