به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

تا مجرد از دل و از جان شدیم

همنشین و همدم جانان شدیم

همچو قطره بهر یک دردانه ای

غرقهٔ دریای بی پایان شدیم

از خیال روی یار خویشتن

همچو زلفش بی سر و سامان شدیم

تا که پیدا شد جمال عشق دوست

ما به خود در خود ز خود پنهان شدیم

جان و دل در کار عشقش باختیم

لاجرم ما جمله تن چون جان شدیم

از برای گنج عشقش روز و شب

ساکن کنج دل ویران شدیم

تا خبر از زلف و رویش یافتیم

بی خبر از کفر و از ایمان شدیم

گرد نقطه مدتی گشتیم ما

نقطهٔ پرگار این دوران شدیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

 

هر چه داریم ما از او داریم

لاجرم جمله را نکو داریم

بحر داریم در نظر شب و روز

تا نگوئی همین سبو داریم

روی محبوب خویش می بینیم

زلف معشوق روبرو داریم

آینه در نظر همی آریم

خود و معشوق روبرو داریم

نقد گنجینهٔ حدوث و قدم

هرچه خواهی ز ما بجو داریم

بر چپ و راست خوش همی نگرم

آب رویش چو سو به سو داریم

عین آب حیات می نوشیم

این چنین آب خوش به جو داریم

شیخ وقتیم اگر چه سرمستیم

خرقه ای هم پرو پرو داریم

قول سید به ذوق می گوئیم

عالمی را همه نکو داریم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

 

هر آن نقشی که بر دیده کشیدیم

به جز نور جمال او ندیدیم

به گرد نقطه چون پرگار گشتیم

به آخر هم بدان اول رسیدیم

چو قطره غرق بحر عشق گشتیم

محیطی را به یک دم در کشیدیم

خراباتست و ما مست و خرابیم

ز هر خم مئی جامی چشیدیم

به عالم نعمت الله را نمودیم

از آن دم روح در مَردم دمیدیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

 

ما آینه در نمد کشیدیم

دامن ز خودی خود کشیدیم

پرگار صفت به گرد نقطه

خط بر سر نیک و بد کشیدیم

بودیم حباب و غرقه گشتیم

واحد به سوی احد کشیدیم

گرمی به حساب خورد رندی

ما ساغر بی عدد کشیدیم

دردی کش کوی می فروشیم

بحر ازل و ابد کشیدیم

دردیست به کس نمی توان گفت

آن رنج که از خرد کشیدیم

شادی روان نعمت الله

هر دم جامی دو صد کشیدیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

 

بیا تا با تو ما همباز گردیم

به شهر خویشتن هم باز گردیم

چو شهباز آمدیم از حضرت شاه

بیا تا نزد آن شهباز گردیم

پَر و بالی برآریم از حقیقت

بر اوج لامکان پَرباز گردیم

فدای او شویم از خود به کلی

بر اوج عشق او جانباز گردیم

چو ما آن خاک آن گوئیم زین ره

غبار او شویم و باز گردیم

درین ره مدتی رفتیم بی خود

روا نبود که خود ما باز گردیم

ندیم سیدیم و همدم او

از این همدم کجا ما باز گردیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

 

میخانهٔ ذوق درگشادیم

مستانه صلای عام دادیم

هر جا دیدیم یار رندی

جامی به کفش روان نهادیم

میخواری و عشقبازی آموز

از ما که تمام اوستادیم

میخانه سبیل ماست امروز

خوش خمم مئی سرش گشادیم

بی می نفسی نمی توان بود

چون می نخوریم ما جمادیم

مستیم و خراب در خرابات

یاران مددی که اوفتادیم

رندیم و حریف نعمت الله

سرمستان را همه مرادیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

 

با خراباتئی در افتادیم

در خرابات با سر افتادیم

بارها اوفتاده ایم اینجا

آخر عمر دیگر افتادیم

دل به دریا فتاد و ما در پی

سرخوشانیم خوشتر افتادیم

در می افتاده ایم رندانه

چه توان کرد چون درافتادیم

عاشق مست باده بر کف دست

بار از خانمان درافتادیم

دست داریم و سرفدا کردیم

نیک در پای دلبر افتادیم

خوش مقامی است بر در خمار

نکنی عیب ما گر افتادیم

عود دل سوختیم در مجمر

همچو آتش به مجر افتادیم

سید عاشقان دور قمر

بی تکلف که در خور افتادیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

 

ما ز می شوق او عاشق و مست آمدیم

بر سر کوی مغان باده پرست آمدیم

بیشتر از این ظهور ، خورده شراب طهور

ساقی ما گشته حور زان همه مست آمدیم

چون که بیامد چو جان ، دوست درآن لامکان

گفت به ما این زمان بهر نشست آمدیم

این دل ما خوش شده چون که رسید این خبر

چند روی در به در جام به دست آمدیم

چون که درون دلم گشت نهان دلبرم

گفت به ما این زمان دست به دست آمدیم

ساغر و ساقی ما جمله توئی والسلام

عشق نگوید تمام جمله ز هست آمدیم

دوست درین یک چله کرد چنین غلغله

جمله در آن سلسله عشق پرست آمدیم

هر سحری آن نگار برد مرا نزد یار

کرد مرا بی قرار نیست ز هست آمدیم

سید دریا شکاف شست فکنده به بحر

در طلب عشق او جمله به شست آمدیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

 

مستانه ملک صورت و معنی به هم زدیم

رندانه در قدم قدمی از عدم زدیم

ما را مسلم است دم از نیستی زدن

کز هستی وجود رقم بر عدم زدیم

پروانه وار کاغذ تن را بسوختیم

وز شمع عشق آتشی اندر قلم زدیم

گفتیم انا الحق و علم عالمی شدیم

منصور وار بر سر داری علم زدیم

ما عارفان سرخوش دلشاد عاشقیم

مستیم و لاابالی و غم را به هم زدیم

با جام می مدام حریفانه همدمیم

مستانه زان مدام ز میخانه دم زدیم

در دیده روی ساقی و بر دست جام می

شادی روی سید خود جام جم زدیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

نور او عین این و آن دیدیم

در همه آینه نهان دیدیم

هر چه بینیم ما به او بینیم

تو چنین بین که ما چنان دیدیم

نقطه در دور دایره بنمود

خوش محیطی درین میان دیدیم

آفتاب جمال ظاهر گشت

نور چشم محققان دیدیم

هر حبابی که دید دیدهٔ ما

عین او بحر بیکران دیدیم

دیده او داد و نور او بخشید

نور رویش به او روان دیدیم

جام گیتی نماست سید ما

ما در آن نور انس و جان دیدیم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:25 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4564595
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث