به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

دُرد دردش به ذوق می نوشم

خلعت از جود عشق می پوشم

غم عشقش خریده ام به جهان

به همه کائنات نفروشم

تاج عشق ویست بر سرمن

حلقهٔ بندگیش در گوشم

آتشی هست در دلم که مدام

همچو خم شراب می جوشم

مستم و چون سبوی میخواران

عاشقان می کشند بر دوشم

عاشقانه به باده نوشیدن

تا که جان در تن است می کوشم

نعمت الله یادگار من است

نکند هیچکس فراموشم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

 

از جام وحدت سرخوشم هر دم مئی درمی کشم

هر دم مئی درمی کشم از جام وحدت سرخوشم

ساقی مست مهوشم خوشوقت می دارد مرا

خوشوقت می دارد مرا ساقی مست مهوشم

هر دم او ترگل قاردشم فانظر بحالی یا حبیب

فانظر بحالی یا حبیب هر دم او ترگل قاردشم

شاهد گرفته در کشم چون شاهدان معشوق را

چون شاهدان معشوق را شاهد گرفته در کشم

در میکده دُردی کشم رندانه با سید حریف

رندانه با سید حریف در میکده دُردی کشم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

 

سر کویت به همه ملک جهان نفروشم

خود جهان چیست غمت را به جهان نفروشم

من که سودا زدهٔ زلف پریشان توام

یک سر موی تو هرگز به دو کان نفروشم

برو ای عقل که من مستم و تو مخموری

زر چه باشد برو ای خواجه به جان نفروشم

دُردی درد تو جانا نفروشم به دوا

جرعهٔ می به همه کون و مکان نفروشم

جان و دل دادم و عشق تو خریدم به بها

بهر سودش نخریدم به زیان نفروشم

نقدی از گنج غم عشق تو در دل دارم

این چنین نقد به صد گنج روان نفروشم

سید کوی خرابات و حریف عشقم

گوشهٔ مملکت خود به جهان نفروشم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

 

می عشقش به کام می نوشم

دُرد دردش تمام می نوشم

در خرابات عشق مست و خراب

باده ای با قوام می نوشم

نوش جانم که باده ایست حلال

نه شراب حرام می نوشم

عاشقانه حریف خمارم

صبح تا شام جام می نوشم

شادی روی ساقی وحدت

ساغر می مدام می نوشم

رندم و می پرست و مستانه

دم به دم می بکام می نوشم

سید بزم باده نوشانم

گرچه می با غلام می نوشم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

 

منم که جام می ذوالجلال می نوشم

همیشه بادهٔ عشق جمال می نوشم

مدام همدم جام شراب عشق ویم

می محبت او بر کمال می نوشم

چو من ز روز ازل مست ورند و قلاشم

عجب مدار که می لایزال می نوشم

بنوش دُردی دردش که نوش جانت باد

که من به عشق چو آب زلال می نوشم

هزار ساغر می نوش می کنم به دمی

هنوز می طلبم بی ملال می نوشم

خیال ماضی و مستقبلم نمی باشد

ز جام عشق می ذوق حال می نوشم

مدام ساقی سرمست نعمت اللهم

به شادی رخ او می حلال می نوشم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

 

با سر زلف بتی باز در افتاد دلم

لاجرم چون سر زلفش به سر افتاد دلم

مجمع اهل دلان زلف پریشان ویست

مکنم عیب درین جمع گر افتاد دلم

چه کنم مجلس عشقست و حریفان سرمست

خاطرم یافت چنین بزم و در افتاد دلم

دوش دلدار کرم کرد دلم را بنواخت

باز امروز در آن رهگذر افتاد دلم

ناظر اویم و منظور من اندر نظر است

نور چشمست که روشن نظر افتاد دلم

پردهٔ دل که حجاب دل و دلدارم بود

خوش بر افتاد از آن رو که بر افتاد دلم

سید ما خبری گفت ز حال دل خویش

زان خبر مست شد و بی خبر افتاد دلم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

 

در خرابات فنا جام بقا می نوشم

می عشقست به فرمان خدا می نوشم

جام می در کف و در کوی مغان می گردم

شادی ساقی باقی به صفا می نوشم

بر من عاشق سرمست حلال است مدام

دُرد دردی که به ازصاف دوا می نوشم

چشم سرمست خوشش جام میم می بخشد

نه شرابی که تو گوئی که چرا می نوشم

جرعه ای نوش نکردی ز می لعل لبش

تو چه دانی که من این می ز کجا می نوشم

توبه کردم که دگر توبه نخواهم کردن

گر خدا عمر دهد می ابدا می نوشم

نعمت اللهم و با ساقی سرمست حریف

باده از صدق و نه از روی و ریا می نوشم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

 

پیرهن گر کهنه گردد یوسف جان را چه غم

ور دهی ویرانه گردد ملک خاقان را چه غم

که خدا باقیست گر خانه شود ویران چه باک

جان به جانان زنده ، ار تن رَود جان را چه غم

خم می در جوش و ساقی مست و رندان درحضور

جام اگر بشکست گو بشکن حریفان را چه غم

بت پرستی گر برافتد بت چه اندیشد از آن

ور بمیرد بندهٔ بیچاره ای سلطان را چه غم

گر نماند آینه آئینه گر را عمر باد

ور نماند سایه ای خورشید تابان را چه غم

غم ندارم گر طلسم صورتم دیگر شود

گنج معنی یافتم ز افلاس یاران را چه غم

بادهٔ وحدت به شادی نعمت الله می خوریم

از خمار کثرت و معقول ، مستان را چه غم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

 

همچو ما کیست مست در عالم

عاشق و می پرست در عالم

شادی ما شراب می نوشد

رند مستی که هست درعالم

باش عهد درست پیوسته

تا نیابی شکست در عالم

عارف حق پرست دانی کیست

آنکه از خود برست در عالم

بر در می فروش بنشستم

که از این به نشست در عالم

نیک بنگر در آینه او را

تا نگوئی بدست در عالم

سید کاینات مظهر ذات

آنکه جد من است در عالم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

آفتابست و سایه بان عالم

به مثل او چنین چنان عالم

جام گیتی نماست می بینش

که نماید همین همان عالم

غیر او دیگری نخواهد دید

هر که بینا شود در آن عالم

این میان و کنار کی بودی

گر نبودی درین میان عالم

صورت اوست نور دیدهٔ ما

این معانی کند بیان عالم

همه عالم نشان او دارد

بی نشان او بود نشان عالم

هر زمان عالمی کند پیدا

می برد آورد روان عالم

عالم عشق را نهایت نیست

هست این بحر بیکران عالم

نعمت الله چون می و جام است

جام و می را بدان بدان عالم

ادامه مطلب
یک شنبه 8 مرداد 1396  - 5:06 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4564062
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث