به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

دلخوشم از عشق جان افزای خویش

دوست دارم یار بی همتای خویش

در نظر نقش خیالش بسته ام

خوش نشسته نور او بر جای خویش

کنج میخانه بود مأوای ما

جنت المأوای ما مأوای خویش

آبروی عالمی از ما بود

نه ز جوی غیر از دریای خویش

شمع عشقش آتشی خوش برفروخت

سوختم ازعشق سر تا پای خویش

هر که او سودای عشقش می کند

می کند سر در سر سودای خویش

نور چشم نعمت الله دیده ام

روشنست از نور مه سیمای خویش

ادامه مطلب
پنج شنبه 5 مرداد 1396  - 10:34 AM

 

از جام حباب آب می نوش

آن آب ازین حباب می نوش

جامی چو بود سبو کدامست

خمخانهٔ بی حساب می نوش

او آب حیات و تشنه مائیم

از چشمهٔ ما تو آب می نوش

می نوش می محبت او

مستانه در آن جناب می نوش

گر می نوشی تو در خرابات

با ساقی بی حجاب مینوش

از گلشن ما گلی به دست آر

می گیر عرق گلاب می نوش

از مشرب خاص نعمت الله

رندانه بیا شراب می نوش

ادامه مطلب
پنج شنبه 5 مرداد 1396  - 10:33 AM

 

دُرد دردش چو صاف درمان نوش

نوش کن جام می فراوان نوش

جرعه ای دُرد درد اگر یابی

شادی روی دردمندان نوش

نوش نوش و خموش خوش می باش

آشکارا مکن به پنهان نوش

می ما مستی دگر دارد

عاشقانه بیا چو مستان نوش

نه شراب حرام می گویم

می پاک حلال جانان نوش

می خمخانهٔ محبت او

با حریفان و باده نوشان نوش

نعمت الله ماست ساقی ما

جام گیتی نما چو رندان نوش

ادامه مطلب
پنج شنبه 5 مرداد 1396  - 10:33 AM

 

جام می شادی رندان نوش نوش

ور توانی راز خود در پوش پوش

خوش سبوئی از برای عاشقان

می کشیدم تا سحر بر دوش دوش

خم می در جوش و ساقی درحضور

از چنین خمخانه ای سر جوش جوش

عقل می گوید مخور بسیار می

عشق می گوید فراوان نوش نوش

عشق آمد عقل و هوش ما ببرد

کی بیابد این چنین بیهوش هوش

ای صبا احوال ما را از کرم

گر توانی شمه ای در گوش گوش

تا مرید نعمت الله باشدش

کرده پیدا عارفی در اوش اوش

ادامه مطلب
پنج شنبه 5 مرداد 1396  - 10:33 AM

در خرابات تا سحرگه دوش

می کشیدم سبوی می بر دوش

شادی روی ساقی سرمست

دوش تا روز بود نوشانوش

بزم عشق است خرقه را بر کن

جامهٔ عاشقانه ای درپوش

در ره عاشقی و می خواری

عاشقانه به جان و دل می کوش

ما خراباتیان سرمستیم

چون خم می فروش خوش در جوش

گل تبسم کنان و می در جام

بلبل مست کی شود خاموش

نعمت الله حریف و ساقی او

جام در دور و عاشقان مدهوش

ادامه مطلب
پنج شنبه 5 مرداد 1396  - 10:33 AM

 

زهد بگذار و خرقه را بفروش

جام می را بگیر و خوش می نوش

ذوق مستی کسی که دریابد

گرچه عاقل بود شود مدهوش

در خرابات مست می گردم

همچو رندان خوشی سبو بر دوش

ساغر می مدام می نوشم

سرخوشانه چو خم می در جوش

راز هشیار پیش مست مگو

ور بگوئی بگو که آن می پوش

گوهر بحر ماست گفتهٔ ما

خوش بود هر که می کند در گوش

شاهد ماست ساقی سرمست

نعمت الله گرفته در آغوش

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 4:15 PM

 

به گوش و هوش من آمدند ای ساقی دوش

که جام جم بستان و می حلال بنوش

بیا که مجلس عشقست و عاشقان سرمست

مدام همدم جامند و خم می در جوش

گشوده برقع صورت ز روی معنی باز

هزار جان شده حیران و عقلها مدهوش

به عشق ساقی رندان که جان من به فداش

سبوی مجلس رندان خوش کشم بر دوش

به مشت گل نتوان آفتاب را اندود

بگو به عاشق مستی که عشق را می پوش

به گندمی اگر آدم بهشت را بفروخت

تو باز خر به جوی و به نیم جو بفروش

شنو که سید سرمست وعظ می گوید

بگو خطیب مخوان خطبه یک زمان خاموش

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 4:15 PM

 

خم می در جوش و رندان درخروش

گر تو رندی جرعه ای زین می بنوش

دل به ساقی ده که تا یابی حیات

جان فدا کن در هوای می فروش

گوهر در یتیم از ما بجو

تا شوی چون حیدری حلقه به گوش

هر که یک جرعه بنوشد زین شراب

تا قیامت او کجا آید به هوش

گر سخن از عشق می گوئی بگو

ور حدیث از عقل می پرسی خموش

مجلس عشق است سرمستان رند

می کشندم چون سبو رندان به دوش

پیرهن از یوسف مصری بنه

خلعتی از خرقهٔ سید بپوش

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 4:15 PM

 

بحر در جوش است و جانم درخروش

عقل می گوید که راز خود بپوش

عاقلی می خورد و عقل از دست رفت

اوفتاده بی خود و بی عقل و هوش

تا ننوشی می ندانی ذوق می

ذوق می ، می بایدت می را بنوش

خم می در جوش و ساقی در حضور

در سرای ما و ما در جست و جوش

ساقی ما خرقه می شویدبه می

آفرین بر دست او و شستشوش

در خرابات مغان مست و خراب

می کشندم چون سبو رندان به دوش

سید مستان چو می گوید سخن

عاشقانه گوش کن یک دم خموش

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 4:14 PM

 

در میکده مست و رند و قلاش

همصحبت عاشقان او باش

هر نور که دیده یا بد از دل

در پای خیال عشق او باش

ای عقل تو زاهدی و ما رند

عاقل چه کند حریف قلاش

ظاهر جامیم و باطناً می

صورت نقشیم و معنی نقاش

معشوق خودیم و عاشق خود

گفتیم حدیث عشق خود فاش

می نوش ز جام ساقی ما

سرمست چو چشم یار خوش باش

من بندهٔ سیدم که دایم

مست است و حریف و رند و اوباش

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 4:14 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4564409
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث