به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

مائیم که ذاکریم و مذکور

مائیم که ناظریم و منظور

مائیم که سیدیم و بنده

مائیم که ناصریم و منصور

مائیم محیط و موج و زورق

مائیم گدا و شاه دستور

مائیم همه ولی نه مائیم

مائیم که او به ماست مشهور

مائیم که زاهدیم و اوباش

مائیم که سرخوشیم و مخمور

مائیم شراب و جام و ساقی

مائیم حریف فاش و مستور

این نکته سید ار ندانی

می دار به لطف خویش معذور

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:14 PM

 

برو ای عقل سرگردان که ما مستیم و تو مخمور

سبکروحان همه جمع و گرانجانان از اینجا دور

ز نورآفتاب ما همه عالم منور شد

ببین هر ذرهٔ روشن که بنماید به تو آن نور

سر دار فنای او بقا بخشد به سرداران

از این دار فنا دارد بقای جاودان منصور

مرا منشور سلطانی شه ملک ولایت کرد

نشان آل او دارد که دارد این چنین منشور

همه عالم طلسماتند و اسما گنج و ما خازن

از آن هر کنج ویرانه بود گنجی به او معمور

خیالش نقش می بندم به هر صورت که پیش آید

چنان نوری کجا گردد به چشم چون منی مستور

اگر آئینه ای خواهی که روی خود در او بینی

ببین در دیدهٔ سید نظر کن ناظر و منظور

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:14 PM

 

بندهٔ خود ز خاک ره بردار

یک زمانی مرا به من بگذار

جان سپاری کنم به دیده و سر

گر تو گوئی که جان روا بسپار

ای دل ار عاشقی بیا می نوش

تا که گردی ز عمر برخوردار

ذوق عاقل مجو تو از عاقل

روی چون گل به نوک خار مخار

کار ما عاشقی و میخواریست

دولت این دولتست و کار این کار

گنج داری و بینوا گردی

کنج دل جوی و گنج را بردار

بر سر دار اگر نهی قدمی

نعمت الله بود تو را سردار

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:14 PM

 

یک هویت در مراتب می نماید صدهزار

عارفانه آن یکی در هر یکی خوش می شمار

نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست

آب یک معنی بود هم صورت ناچار چار

درشب تاریک امکان نور می بخشد بماه

می نماید روز روشن آفتابی بی غبار

نقشبندی می کند باری خیال روی او

آنچنان خوش صورتی بر نور دیده می نگار

مجلس عشق است رندان مست و ساقی درحضور

حیف باشددر چنین وقتی که باشی در خمار

شکل قوسین از خط محور نماید دایره

سر او ادنی طلب کن تا بیابی یار یار

عقل و جان و سید و بنده به هم آمیختند

آنچنان گنجی که مخفی بود گشته آشکار

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:14 PM

 

خوش خیالی نقش بسته آن نگار

نقش او بر پردهٔ دیده نگار

صورت و معنی به هم آمیخته

آنچه پنهان بود گشته آشکار

جام می بستان لبش را بوسه ده

یک دمی با همدمی همدم بر آر

چشم مستش می برندان می دهد

رند سرمست است و ساقی درخمار

مظهر ما ظاهر است اما یکی است

گرچه باشد مظهر او صدهزار

ذره ذره هر چه آید در نظر

آفتابی می نماید بی غبار

گرچه سید رفت از دنیا ولی

نعمت الله ماند از وی یادگار

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:14 PM

 

منم آئینهٔ حقیقت یار

گرچه باشد حقیقت آینه دار

نور چشم من است و در دیده

نیست جز روی خوب او دیدار

خانه خالی و یار در خلوت

لیس فی الدار غیره دیار

در خرابات عشق می گردیم

عاشق و رند و لاابالی وار

نتوان یافت در همه عالم

همچو من دردمند دُردی خوار

فارغ از محتسب گرفته شراب

آمده مست بر سر بازار

همدمم جام و محرمم باده

نعمت الله حریف و ساقی یار

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:14 PM

 

در ترقی همیشه باش ای یار

در تنزل مباش چون اغیار

جام می عاشقانه خوش می نوش

تا که گردی ز عمر برخوردار

نزد ما موج و بحر هر دو یکیست

غیر ما نیست اندک و بسیار

گر یکی در هزار پیش آید

آن یکی را هزار خوش بشمار

جان جاوید اگر همی جوئی

جان به جانان خویشتن بسپار

سر موئی اگر حجاب بود

از میان آن حجاب را بردار

کار عشق است و کار ما این است

نعمت الله به کار خود بگذار

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:14 PM

 

مو نمی گنجد میان ما و یار

عشق در جانست و جانان در کنار

رند و قلاشیم ای زاهد برو

لا ابالی ایم ساقی می بیار

عاشق و مستیم و با رندان حریف

عاقل هشیار را با ما چه کار

ذوق عاشق تا به کی جوئی ز عقل

روی گل را چند می خاری به خار

خود چه داند عقل ذوق عاشقی

خود که باشد او و چون او صدهزار

در سرم سودا و جام می به دست

بر یمینم عشق و ساقی بر یسار

درد دل دارم اگر نالم بسوز

ناله ام بشنو ولی معذور دار

در هزار آئینه بنماید یکی

آن یکی در هر یکی خوش می شمار

در خرابات مغان دیگر مجو

همچو سید دردمند و درد خوار

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:14 PM

 

یار یاران یار باش ای یار

چه کنی دوستی تو با اغیار

نار چون نار را نمی سوزد

نار شو تا تو را نسوزد نار

سر موئی حجاب اگر داری

به سر ما که ازمیان بردار

جان به جانان سپار و خوش می باش

دل رها کن به خدمت دلدار

کار ما عاشقی و میخواری است

غیر از این نیست عاشقان را کار

رند مست از خمار نندیشد

زان که باشد مدام با اغیار

وحده لاشریک له گفتم

کردم اقرار کی کنم انکار

گرچه دل را تو قلب می خوانی

باشد آن نقد مخزن اسرار

گفتهٔ سیدم خوشی می خواند

نعمت الله ز یاد هم مگذار

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:13 PM

 

گر ذات کند ظهور ای یار

نه یار بماند و نه اغیار

نه جام بماند و نه باده

نه مست بماند و نه هشیار

چون هستی تو حجاب راه است

لطفی کن و آن حجاب بردار

یک حرف و معانی فراوان

یک نقطه و اعتبار بسیار

جائی که به یک جو است صد جان

چه جای سر است و ریش و دستار

از نقش خیال غیر بگذر

تا چند کنی تو کار بی کار

رندانه در آ به بزم سید

جامی ز شراب او به دست آر

ادامه مطلب
چهارشنبه 4 مرداد 1396  - 12:13 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4564412
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث