در دو عالم یکی است عبداللّه
باطناً آفتاب و ظاهر ماه
در دو عالم یکی است عبداللّه
باطناً آفتاب و ظاهر ماه
در حقیقت بنده و سیّد یکی است
گر تو را شک هست ما را بی شکی است
در خرابات رند مستی دید
می خمخانه را به او بخشید
در حضرت او وحدت و کثرت دریاب
در موج و حباب می نگر یعنی آب
در چنین خانه گر بیاری یار
طلب و طالبی و هم مطلوب
در آینهٔ تمام اشیا
بنموده جمال جمله اسما
در جهانی که عقل و ایمان است
مردن جسم و زادن جان است
در آتش محبت خود را بسوز خوش خوش
چون سوختی در آتش ، آتش بسوزد آتش
در آینه تمثال جمال رخ اوست
دوری نبود که آینه دارد دوست
خوش لب ماست یک زمان بنشین
وز لب من گل دو سر بر چین