به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

این خط نگر که بر رخ جانان کشیده اند

وین حرف بین که بر ورق جان کشیده اند

بر برگ گل غبار ز عنبر نوشته اند

یا مشک سود بر مه تابان کشیده اند

صورتگران حسن به گرد جمال یار

شکل لطیف و معنی انسان کشیده اند

یا زنگیان به غارت روم آمدند باز

یا خود رقم ز کفر بر ایمان کشیده اند

نی نی غلط که خضر مثالان سبزپوش

نقشی به فال بر لب حیوان کشیده اند

در عرصهٔ ملاحت میدان حُسن دوست

دلها چو گوی در خم چوگان کشیده اند

چون سید از هوای سر کوی آن نگار

حوران قدم ز روضهٔ رضوان کشیده اند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:12 PM

 

مشکلات ما چو حل ، وا کرده اند

صحن ما را پر ز حلوا کرده اند

آفتابی بی غباری رو نمود

کی شود پنهان چو پیدا کرده اند

در همه آئینه رو بنموده اند

این نظر با چشم بینا کرده اند

جام می ما را عطا فرموده اند

دیگران گرچه تمنا کرده اند

مو به مو زلف بتان بگشوده اند

اهل دل را نیک شیدا کرده اند

دل به میخانه کشد جان نیز هم

گوئیا میلی به مأوا کرده اند

نعمت الله را چه زان بخشیده اند

بعد از آن با ما کرمها کرده اند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:12 PM

 

غرهٔ ماه مبارک بین که غرا کرده اند

طرهٔ زلف بتم از نو مطرا کرده اند

طاق ابرویش نگر شکل هلالی بسته اند

آفتابی در خیال ماه پیدا کرده اند

نور چشم مردم است از دیده مردم نهان

زان سبب انگشت نمای پیر و برنا کرده اند

نقش می بندد خیالش هر چه آید در نظر

این نظر بنگر که با این چشم بینا کرده اند

جام می در دور می بینم که می گردد مدام

جاودان بزمی چنین ما را مهیا کرده اند

صورت موجی که در دریای معنی دیده اند

عارفان تشبیه آن بر صورت ما کرده اند

از برای نعمت الله مجلسی آراستند

آنگهی آن را برای خود هویدا کرده اند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

آب حیات ماست که می نام کرده اند

روحست و همچو راح در اینجام کرده اند

آنها که زاهدند ندارند ذوق می

ترک شراب ناب به ناکام کرده اند

در جام می مستیم درد خواره و رندیم دردمند خیال

ما را دوا به جام غم انجام کرده اند

رخش نقش بسته اند

آنگاه از لبش طمع خام کرده اند

از نور سیدم اثر صبح دیده شام

در تار زلف او خبر شام کرده اند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

گنج پنهانی که پیدا کرده اند

از برای بخشش ما کرده اند

چشم ما را نور خود بخشیده اند

بر جمال خویش بینا کرده اند

جزو و کل را جام وحدت داده اند

بر همه خود را هویدا کرده اند

دل ز دست عالمی بربوده اند

عاشقانه ملک یغما کرده اند

لطف معنی را بصورت داده اند

این دوئی را باز یکتا کرده اند

تا عیان گردد چو سید عارفی

آنچه پنهان بود پیدا کرده اند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

آفتابی را هویدا کرده اند

نور چشم ماه پیدا کرده اند

صورت و معنی به هم آراستند

این و آن گوئی که یکتا کرده اند

مجلس مستانه ای بنموده اند

دعوت رندان به آنجا کرده اند

چشم مردم دیدهٔ اهل نظر

خوش به نور خویش بینا کرده اند

عالمی را ساخته چون آینه

در همه خود را تماشا کرده اند

گنج اسما را به هر کس داده اند

رحمتی بر جمله اشیا کرده اند

نعمت الله را به ما بخشیده اند

این عنایت بین که با ما کرده اند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

عاشقان اول ز جان باز آمدند

آن گهی در عشق جان باز آمدند

خون دل در جام جان کردند از آن

با لب معشوق دمساز آمدند

عاشقان رفتند از این عالم ولی

باز می بینم همه باز آمدند

نو عروسان سرابستان عشق

در حرم مستانه با ناز آمدند

جان و دل موسی صفت بر طور تن

با خدای خویش در راز آمدند

در هوای سایهٔ خورشید عشق

باز شهبازان به پرواز آمدند

سید و یاران سید می رسند

عاشقان خانه پرداز آمدند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

در ازل بر ما در میخانه را بگشوده اند

تا ابد این سلطنت ما را عطا فرموده اند

ما خراباتی و رند و عاشق می خواره ایم

عالمی پیمانهٔ پر می به ما پیموده اند

نقش غیرش از خیال ما به کلی برده اند

بنگر این آئینهٔ روشن که چون بزدوده اند

مجلس رندانهٔ ما بزم سرمستان بود

باده نوشان جهان از ذوق ما آسوده اند

عاشقان در حضرت معشوق رقصی می کنند

تا ز مطرب یک دو بیت از قول ما بشنوده اند

صورت و معنی عالم خوش به آئین بسته اند

در همه آئینه ها بر ما رخی بنموده اند

خلوت دیده مقام نعمت الله کرده اند

نور چشم ما به ما در چشم ما بگشوده اند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

آفتابی را به مه بنموده اند

خم می در ساغری پیموده اند

این عجب بنگر که پنهان گشته اند

آفتابی را به گل اندوده اند

مجلس مستانه ای بنهاده اند

بر همه رندان دری بگشوده اند

باده نوشان در خرابات فنا

فارغ از عالم خوش و آسوده اند

تا خیالش می نماید رو به خواب

بی خیالش یک دمی نغنوده اند

عاشق و معشوق ما با همدگر

هر کجا بودند با هم بوده اند

در ولایت حاکمی اولیا

نعمت الله را عطا فرموده اند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

عاشقان از بیش و کم آسوده اند

از وجود و از عدم آسوده اند

همدم جامند و با ساقی حریف

عارفانه دم به دم آسوده اند

سرخوشند و شادمان می می خورند

خرمند و هم ز غم آسوده اند

لطف ساقی می به رندان می دهند

این کریمان از کرم آسوده اند

بت پرستان در خرابات مغان

عاشقانه از صنم آسوده اند

لب نهاده بر لب جام مدام

از شراب جام جم آسوده اند

پادشاهان سیم بر هم می نهند

این گدایان از درم آسوده اند

غسل کرده در محیط عشق او

از حدوث و در قدم آسوده اند

در نعیم جاودان با سیدند

منعمانه از نعم آسوده اند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4565548
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث