به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

بر هر دریکه رفتیم بر ما روان گشودند

پرده چو برگرفتند روئی به ما نمودند

از هر دریچه ماهی با ما کرشمه کردند

و آن دلبران سرمست دلهای ما ربودند

نقشش خیال عالم باشد حباب بر آب

پیدا شدند و رفتند گوئی که خود نبودند

گوئی شراب خانه در بسته اند یا نه

آری درین زمانه آن در به ما گشودند

یاران رند سرمست در پای خم فتادند

سرها نهاده بر خاک گوئی که در سجودند

معشوق و عشق و عاشق باشد یکی و سه نام

گر اندکند و بسیار مجموع یک وجودند

مستانه جان و جانان با همدگر نشستند

اسرار نعمت الله گفتند و هم شنودند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

آتشی از عشق او در بزم ما افروختند

عود جانان ، عاشقان در مجمر دل سوختند

پیر رندانیم و سرمستیم در کوی مغان

نوجوانان جهان رندی ز ما آموختند

وصله ای از خرقهٔ پشمینهٔ ما یافتند

کهنه پوشان ولایت خرقه ها بردوختند

عاقلان بسیار عقل اندوختند از عاقلی

عاشقان از عشق او بسیار ذوق اندوختند

بر سر بازار او چون سید ما روز و شب

نقد و نسیه این و آن در قیمتش بفروختند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

خلق دنیا مقلد قالند

اهل عقبی مقید حالند

ای خوشا وقت ما و آن یاران

که منزه ز قال و از حالند

دیگران گوشمال مال خورند

عاشقان گوشمال را مالند

عارفان مجرد مفرد

چون الف فرد و دال ابدالند

عاشقان بلبلان معشوقند

در گلستان عشق از آن نالند

سالکانی که پیر توحیدند

فارغ از ماه و هفته و سالند

روح محضند همچو سید ما

ظن مبر کاهل دل ز صلصالند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

آنها که مقربان شاهند

بیرون ز سفیدی و سیاهند

تشریف صفات کرده در بر

وارسته ز جبه و کلاهند

بر تخت قدم شه قدیمند

در ملک حدوث پادشاهند

بسیار بلا کشیده اما

بگذشته زلا و لا الهند

بر تارک مهر چرخ تاجند

بر فرق سپهر عشق ماهند

معصوم و مجرد و سلیمند

آسوده ز طاعت و گناهند

مانند به ذات نعمت الله

نی افزایند و نی بکاهند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

کفر زلف او به ایمان کی دهند

قیمتش جانهاست ارزان کی دهند

گفتمش جان را بجانان می دهم

گفت آن جانان به این جان کی دهند

عقل اگر گوید که خواهم بوسه ای

آب حیوان را به حیوان کی دهند

عاقلان مخمور و رندان باده نوش

اختیار خود بدیشان کی دهند

دامن معشوق بگرفته به دست

عاشقان از دست آسان کی دهند

رند سرمستیم ای واعظ برو

عاقلان خود پند مستان کی دهند

دردمندانه حریف سیدیم

گر نداری درد ، درمان کی دهند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

به علی رغم عدو باز زدم جامی چند

توبه بشکستم و وارستم از این خامی چند

منم و رندی و خاصان سراپردهٔ عشق

فارغ از سرزنش عام کالانعامی چند

فرصت از دست مده زلف نگاری به کف آر

می خور و وقت غنیمت شمر ایامی چند

کنج میخانه مرا خلوت خاص است مدام

زاهد و گوشهٔ محراب و دو سه عامی چند

نوبهار است و گل اروجه میت نیست بیا

برو از پیر خرابات بکن وامی چند

در مغان از لب جام و لب یار ای ساقی

به مراد دل خود یافته ام کامی چند

سید ار راه روی ، جز ره میخانه مرو

بشنو از من که در این راه زدم گامی چند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

همه در بحر بیکران غرقند

چون حبابند این و آن غرقند

غرق آبند و آب می جویند

از ازل تا ابد چنان غرقند

تن ما چون حباب و جان موجست

عشق بحر است و عاشقان غرقند

کشتی ما کجا رسد به کنار

ناخدایان در این میان غرقند

بحر در جوش و باده در کار است

بر چه باشد که بحریان غرقند

هفت دریا درین محیط وجود

دیده ایم و یکان یکان غرقند

رند دریا دلیست سید ما

سید و بنده جاودان غرقند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

جان و جانان هر دو باهم سرخوشند

همدمند و هر دو همدم سرخوشند

هر کسی نام و نشانی یافته

عارفان با اسم اعظم سرخوشند

زاهدان و عاقلان دیدم بسی

خوش عزیزان و ولی کم سرخوشند

در خرابات مغان رندان ما

باده می نوشند وبی غم سرخوشند

دیگران گر سرخوشند از جام جم

عاشقان مست با جم سرخوشند

گر کسی گوید چه باشد سرخوشی

خوش بگو والله و اعلم سرخوشند

از می خمخانهٔ سید مدام

همچو ما مجموع عالم سرخوشند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

عاشقانی که عشق می بازند

عاشقانه به عشق می نازند

مطربانه چو در طرب آیند

ساز ما را به لطف بنوازند

زده دستی به دامن معشوق

تا سر خود به پاش اندازند

گر صدند ار هزار یک باشد

همه با هم یگانه دمسازند

رند مستی اگر به دست آرند

جمله با او تمام پردازند

این چنین عارفان که می گویم

پاکبازان شهر شیرازند

نعمت الله و دوستدارانش

عشق با عاشقان همی بازند

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:11 PM

جام می گر به دست ما برسد

پادشاهی به این گدا برسد

لب جام شراب اگر بوسم

خوش نوائی به بینوا برسد

دُردی درد دل اگر نوشم

درد ما را از آن دوا برسد

گر جفا و وفا رسد ما را

خوش بود هر چه از خدا برسد

هر که فانی شود از این خانه

به سراپردهٔ بقا برسد

بحر عشق است و ما در او غرقیم

هر که آید به آشنا برسد

نعمت الله را به دست آرد

هر غریبی که او به ما برسد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 6:08 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4565549
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث